عصر ایران، جعفر محمدی - وزیر علوم، صبح امروز در یک گفت و گوی کوتاه تلفنی با رادیو جوان دو نکته را بیان کرد که تأمل برانگیز است:
اول این که خبر داد در کنار درس های "رسمی"، دوره ها و درس هایی را در برخی دانشگاه ها تدارک دیده اند تا دانشجویان با آنچه در محیط کاری بدان نیاز خواهند داشت آشنا شوند و بتوانند جذب بازار کار شوند.
نکته بعدی وزیر این بود که اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی، ربط چندانی به دانشگاه ها ندارد و این وظیفه بخش های دیگری مانند صنعت است که زمینه اشتغال را فراهم و فارغ التحصیلان را جذب کنند.
به نظر می رسد سخن نخست آقای وزیر، اعتراف به واقعیت تلخی به نام ناکارآمدی نظام دانشگاهی ایران است، جایی که در آن، یک سری دروس "رسمی" به دانشجویان ارائه می شود که عمدتاً به درد نمی خورد و اخیراً در برخی جاهایش، دوره هایی در کنار دروس رسمی ارائه می شود که در فردای فارغ التحصیلی به درد شان بخورد.
واقعیت این است که اکثر دانشگاه های ما، فقط "فارغ التحصیل" بیرون می دهند، به همین خاطر است که اکثر لیسانسیه های ما، "کارشناس" رشته ای که خوانده اند نیستند، فوق لیسانس های ما "ارشد" محسوب نمی شوند و دکترهای ما، مرزهای دانش را جابجا نمی کنند؛ همه آنها فقط "مدرک" دارند.
همین است که وقتی آن مدرک را می گیرند و بیرون می آیند، تازه دردسرهایشان شروع می شود که چه کنیم؟ و همین است که مدیران وزارت علوم، بعد از قرنی بر آن شده اند که در کنار درس های رسمی، چیزهایی به دانشجویان یاد بدهند که در بیرون از درهای دانشگاه به دردشان بخورد.
سوال این است که وقتی می دانید درس های رسمی دانشگاه، عمدتاً به درد کار و زندگی نمی خورند، چرا به آن دروس رسمی ناکارآمد را دور نمی ریزید و به جایش از دانش جدید و کاربردی برای آموزش دانشجویان استفاده نمی کنید؟ چرا باید در برخی رشته های تحصیلی، کتاب هایی تدریس شوند که در قرن گذشته میلادی و بعضاً 50 سال قبل نوشته شده اند و هیچ نسبتی با علم روز ندارند؟!
بی هیچ تعارفی باید گفت که بخش مهمی از آنچه در دانشگاه ها به دانشجویان یاد داده می شود، فقط به درد نمره گرفتن می خورد و اساساً بازی دانشگاه را طوری چیده اند که نظام دانشگاهی پابرجا بماند و عده ای در آن مشغول به کار شوند.
این سخن، البته نافی تلاش های علمی برخی استادان و دانشجویان خودساخته نیست. تأکید بر واژه "خودساخته" آن جهت است که اگر شاهد استادان، دانشجویان و فارغ التحصیلانی هستیم که در دنیا برای جذب آنها سر و دست می کشند، به خاطر این است که خود آنها تلاش و تحقیق و مطالعه مضاعف کرده اند و الّا روند متعارف دانشگاهی در اکثر دانشگاه های ایران، فقط می تواند یک دیپلمه را به یک لیسانسیه و نظایر آن تبدیل کند و لاغیر.
در واقع، روند کالایی شدن علم و فرهنگ، دانشگاه ها را درنوردیده است و یک نظام عریض و طویل اداری و مالی، مدام پولی را می چرخاند و بین اعضایش تقسیم می کند تا خروجی اش تعداد معتنابهی فارغ التحصیل ناتوان باشد!
این که وزیر می گوید اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی، ربط چندانی به دانشگاه ها ندارد و این وظیفه بخش های دیگری مانند صنعت است که زمینه اشتغال را فراهم و فارغ التحصیلان را جذب کند، هر چند ظاهر درستی دارد ولی اگر بخواهیم نگاهی ریشه ای به آن داشته باشیم، اتفاقاً باید بگوییم که وظیفه اصلی اشتغالزایی بر عهده دانشگاه هاست.
اگر دانشگاه بتواند به جای تولید فارغ التحصیلان ناتوان، افراد کارآفرین یا دستکم کارشناس تربیت کند، همین افراد می توانند برای خود کار و کسبی راه اندازی کنند، یا به کار و کسب های موجود کمک کنند یا برای دیگران هم کارآفرینی نمایند.
اگر امروز می بینیم سیاست، اندیشه ورزی، اقتصاد، شهرسازی، محیط زیست، صنایع، کشاورزی، رسانه، پزشکی و بقیه جاهای جامعه می لنگد و قادر به جذب نیروی کار جدید نیست، محصول تربیت نابخردانه دانشجو در سال های گذشته است و در آینده نیز، جامعه تاوان تربیت نابخردانه تر دانشجویان امروز را خواهد داد.
ما سقوط علمی و کارکردی دانشگاه ها را نادیده می گیریم و دل به این خوش کرده ایم که وزیری هست و دانشگاه هایی و رؤسایی و استادانی و دانشجویانی که در یک روند بروکراتیک، دور هم جمع شده اند. با این جهالت یا تجاهل، دیر نخواهد بود روزی که از نظام دانشگاهی، چیزی جز یک کاریکاتور باقی نمانَد.
من الآن به عنوان کارآموزی دارم در یک مرکز تحقیقاتی در یک شرکت (با صد و هفتاد هزار نفر کارمند) کار میکنم، دقیقاً این مساله رو داریم.
من از دوستان خواهش میکنم در داوری کردن یه مقدار تامل به خرج بدن و همینطوری الکی کشورمون رو نقد نفرمایند (نقد بکنید ولی یه جستجوی ساده بکنید ببینید کشورهای دیگه چطوریه) سپاس.
آیا نتایج بهتری از این انتظار دارید؟
سیستم آموزشی ما اشکالات زیادی داره
اما جمله بالا بعید میدونم جمله درستی باشه
چون حداقل کمتر درگیر درسهای بیفایده که توسط استاد بدون سواد کاربردی ارایه میشه خواهند شد
اون دوستانی که ادعا می کنند فارغ التحصیلان دانشگاههای ایران از بهترین دانشگاههای دنیا بورس می گیرند و وارد بازار کار می شوند می توانند بگویند که اینها چه کسانی هستند و چند درصد فارغ التحیلان دانشگاههای ایران را شامل می شوند اونها در اصل افراد بسیار با هوش و مستعدی هستند که حداکثر 5% در صد فارغ التحیلان را تشکیل می دهند در حالیکه اگر سیستم آموزشی ما درست بود شاید این رقم به 50% هم می رسید درصد بسیار زیادی از دانشجویان باهوش این کشور در دانشگاهها در گیر و دار سیستم غلط آموزشی گرفتار شده و دچار انواع بیماریهای روحی و روانی می شوند
و آخر سر هم یک مدرک می گیرند با دنیایی از حس نا امیدی و آرزوهای بر باد رفته .یکی از دوستان من از دانشگاه ام آی تی آمریکا دوره کارشناسی ارشد مدیریت انرژی بورس گرفته بود به او گفتم لیست درسهای ترم اول را برایم بفرست یکی از درسهایش بازاریابی و طرز برخورد با مشتری و دومی تجارت الکترونیک بود کدام
دانشگاههای ما این درسها را برای رشته های فنی برگزار میکند
يا وقتي معلوم نيست مدير مدركش را چگونه گرفته و يك پست مهم كشور را اشغال كرده مقصر دانشگاه است؟
اگر عرضه ای در اساتید و دانشگاههای ما باشه میتونند به هر کشوری خدمات بدند(...)
و اصولا دانشگاههای به عنوان کسب وکاری که پول میخواد بگیره باید دنبال بازار خودش باشه
اون 90 درصد دیگه چی
حتما میخواید بگید مشکل از خودشون بوده
بله شما 10 درصد موفق بودید
وگرنه مو به مو که شما گفتی تو ام آی تی هم نیست
مهمترین عامل بیکاری هم در کشور همین بیسوادی فارغ التحصیلانه . جایی که ما برای استخدام یک کارمند اداری که تایپ و آفیس بلد باشه 6 ماه اگهی میدادیم و به ندرت کسی زنگ میزد !
نحوه استدلال نویسنده محترم دارای اشکال های فراوان است.
به عنوان یک عضو هیوت علمی یکی از دانشگاه های برتر کشور ذکر چند نکته را ضروری میبینم
1- رسالت و هدف رشته های مختلف دانشگاهی با هم متفاوت است و نمی توان گفت که همه رشته ها فارغ التحصیلان ناتوان دارند
2- در رشته های علوم تجربی و مخصوصا مهندسی، فارغ التحصیلان متوسط به بالای همین دانشگاه های داخلی با همین دروسی که نویسنده محترم معتقد به بی فایده بودن آنهاست، از دانشگاههای معتبر خارجی پذیرش گرفته و بعد هم وارد بازار کار می شوند. مشکل از دروس نیست. مشکل از استفاده نکردن از دانش در صنعت است آن هم در صنعتی که رانت و فساد غلبه معناداری بر شایستگی و سواد دارد.
3- موضوع رشته های فرعی به معنای عدم فایده رشته اصلی نیست. چیزی حدود 25 درصد حجم محتوای رشته اصلی، در قالب دروسی مانند کارافرینی، بازاریابی و... برای افرادی که توانایی کارآفرینی دارند ارائه می شود.
4- اتفاقا از میان همه دستگاه های دولتی، تنها دستگاهی که خروجی های خوب آن، در سطح بین المللی هستند وزارت علوم است. هم فارغ التحصیالان متوسط به بالا در سطح دانشگاه ای هم تزار بین المللی خود هستند (حجم عظیم خروج نخبگان متاسفانه تایید کننده این امر است) و هم اعضای هیئت علمی دانشگاه ها حتی پس از 20 سال سابقه باز هم توانایی کار مشابه در دانشگاه های تراز اول دنیا را دارند
با طیفی از فارغ التحصیلان مواجهیم. با کیفیت ها یا بی کیفیت ها؟
قرار نیست همه بعد از لیسانس پذیرش ارشد بگیرن در ثانی اگر تونستید طوری آموزش بدید که پذیرش شغل هم بگیرند میتونید بگید در سطح خوبی هستید
دلیل اصلی ناکارآمدی سیستم دانشگاهی عدم پاسخگویی و توجیه پذیری مادی هست
چون اساتید و دانشگاه تنها منبع درآمد خودش رو دولت یا دانشجو میبینه که در دانشگاهها خارج بخش قابل توجه از درآمد بدلیل همکاری با صنعت کشور هست (که خود دانشگاه مسئول پیدا کردن بازار مناسب است )
اما اساتید ما خودشون درکی از صنعت ندارند و فقط تئوریک آموزش میدن پس چطور میتونند یه پروژه صنعتی رو به نتیجه برسونند
به نظر من باید بودجه کل دانشگاههای قطع بشه و هیات علمی ها هم با توجه به پروژه و تحقیقات که کاربرد واقعی داشته باشه درآمد کسب کنند اینطوری می فهمیم عیار دانشگاهها و اساتید چقدر است
وگرنه با 16 ساعت تدریس و حقوق 5 میلیونی اعضای هیات علمی به هیج جا نمیرسیم.
هر چند که در پژوهش به نظر میرسه ما هنوز مشکل اساسی داریم.
دوستان تصور میکنند در کشورهای دیگه اوضاع متفاوت هست...درصورتیکه همه جای دنیا شما از دانشگاه که میای بیرون و وارد صنعت میشی تازه متوجه میشی که یه کسر کوچکی از درسهات به دردت میخورده
یک سرچ ساده بکنید ببینید مثلا در 50 دانشگاه برتر جهان در رشته خودتان الان دروس پایه چه تدریس می شود و بعد با مقایسه تحلیل کنید.
درصد کمتری از مشکل از دانشگاه است و درصد بیشتر از صنعت رانتی و فاسد که آدم با سواد کمتر نیاز دارد و فارغ التحصیلان توانمند مهاجرت را به ماندن ترجیح می دهند.
احتمالا شاگرد اول دوره شما همان فیزیک هالیدی و شیمی مورتیمر را 20 شده و کلی هم با او مزاح کردید. اما آن شاگرداول های نوعی با همان فیزیک و شیمی الان در بهترین دانشگاه ها و صنایع غربی مشغول کارند.
تقصیر دانشگاه نیست تقصیر صنعت است که فقط وارد کننده است.
تقصیر جامعه است که به علم عالم نیاز ندارد بلکه آشنای خودش را بیشتر می پسندد.