عصر ایران؛ روح الله صالحی- در دایره واژگانی، واژه ساماندهی از انرژی روانی و بار عاطفی خاص برخودار است. یک جور حس ختم به خیر شدن با خودش دارد. انگار بی خانمانی را سرپناه داده باشی و نفسی راحت بکشد و ته دلت برای آرامشش غنج برود.
برخلاف این امید بخشی که پس این واژه است ، این روزها، انگار از دهان چه کسی بیرون آمدنش بر تأثیر روانی واژه اثر می گذارد.
این واژه اگر از دهان مدیران اجرایی بیرون بیاد، یک جور نگرانی هم می چسبد به گوش و دل مخاطب، چون می دانی از این گرما و تب لحظه ای آبی جوش نخواهد آمد و بیشتر سامانش به هم می ریزد.
یکی از مهم ترین چالش هایی که مدیران شهری، به فکر ساماندهی آن هستند، اجرای موسیقی خیابانی است. نغمه های پراکنده ای که می شود توی شلوغی شهر و لابه لای گام هایی که عجله دارند، برای رسیدن به اتوبوس و مترو و... می شود دید و شنید.
آخرین باری که واژه ساماندهی هنرمندان موسیقی خیابانی گفته شد برمی گردد به شجاع پوریان معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، بعد سفر صبحگاهی اش با مترو و دیدن جوانی که در ایستگاه میدان جهاد در حال اجرای تک نوازی گیتار بود گفته است: «در راستای افزایش نشاط در شهر استفاده کرد و با ساماندهی گروه های هنری خیابنی روح هنر را در رگ های خسته شهر جاری کرد.»
سوال این جاست چه نیازی به ساماندهی گروه های موسیقی خیابانی هست؟ مگر نه این که ریشه تاریخی خنیاگری و اجرای موسیقی به گوسان یا به قول منظومه «ویس و رامین» کوسان، در زبان پهلوی به ریشه تاریخی اش می رسیم. گوسان ها، اشعاری حاوی داستانهای پادشاهان و قهرمانان گذشته، همراه با آوای موسیقی می خوانده است.
در آیین های تمنای باران و کوسه برنشین و حتی حاجی فیروز این خنیا گری و نوازنده دوره گرد دیده می شود. چیزی نیست که ساخته و پرداخته این چند سال اخیر باشد. هرچند شکل و شمایل این نوع موسیقی، کارکرد روایت گری خود را از دست داده است و بیشتر ملودی های آشنا و معروف را می نوازند تا از طریق همذات پنداری و آشنا بودن به گوش شنونده بتوانند درآمدی داشته باشند.
ساماندهی این جریان را به شدت کانالیزه می کند که با ماهیت گذرا و آنی این جریان متفاوت است.
چنان چه توقع دارند با این ساماندهی، چیزی شبیه کانون تئاتر خیابانی را بسازند، مسیر را اشتباه رفته اند. چرا که حیات تئاتر خیابانی، امروز با جشنواره های موضوعی زنده است و حتی اصرار بر اجرای عمومی قبل از جشنواره هم اکثرا فرمالیته از سر باز می کنند.
با قابلیت روایت گری و نمایشی بودن تئاتر خیابانی، خواه نا خواه در چهارچوب جریان استقرار گروه های نمایشی کشور شکل جا گرفته است و هنرمندانی چون مثل مهدی حبیبی و همسرش نرگس خاکار چهره برجسته تئاتر خیابانی کشور به شمار می روند که پیش و پس ساماندهی گروه نمایشی خیابانی، تغییری در شکل تولید آثارشان پیش نیامده و هم چنان بدون حمایت و هم چنان خلاق رفتار می کنند.
گروه های موسیقی خیابانی به همین پراکندگی است که می توانند با تبحر در اجرای ملودی ها، چند دقیقه ای رهگذران را سرگرم کنند و خاطره ای را در پس این هارمونی و نغمات در دل مخاطب زنده کنند و به اندک دریافتی دل خوش هستند.
این واژه ساماندهی در واقع بعد از اتفاق تلخ برای جوان های نوازنده خیابانی رشت، سر زبان ها افتاد و جوان ها هم گفتند که نمی دانسته اند شب شهادت امام حسن عسگری بوده است. این اتفاق تلخ و آن اشتباه را نباید به مجموعه این گروه ها تعمیم داد که با ساماندهی اجازه تکرار نمی دهیم.
حالا این ساماندهی به جز گرفتن انبوهی فتوکپی شناسنامه و کارت ملی و سوابق تحصیلی و ...قرار است چه کاری انجام بدهد. ما که توقع نداریم که این ساماندهی یک وام بلاعوض برای خرید ساز خوب و سیستم صوتی سیار منتهی می شود ولی توقع بیمه و به رسمیت شمردن شغل و... را پذیرفت.
ساماندهی را بگذارید برای مردم تا هم چنان معنی سقف بالای سر بدهد. ساماندهی در پس صنف و اتحادیه خود جوش شکل می گیرد. هرچند، اکثر این نوازنده ها نه از سر خوشی و دیده شدن، کنار خیابان ساز می زنند. بلکه بیشتر دغدغه نان و درآمدی دارند که روزگاری برای آموختنش هزینه کرده اند اگر می توانید جیب شان را سامان بدهید.
موضوع خوب بود ولی بنظرم متن نیاز به ویرایش داره