عصرایران؛ مهرداد خدیر- اصطلاح «جمعۀ سیاه» در ذهن نسل ما یادآور واقعۀ 17 شهریور 1357 بود و هست اما چند سالی است که این تعبیر به معنایی دیگرهم وارد فرهنگ اقتصادی ما شده است.
هر چند که خوش بختانه به جای آن «حراج جمعه» یا «حراجمعه» به کار می رود و همین جمعۀ گذشته هم شماری از مردم چه از طریق تارنماهای اینترنتی و چه برخی فروشگاه ها اقدام به خرید کردند. هر چند که بیشتر به دنبال بررسی قیمت ها و مقایسه هستند.
جمعۀ سیاه، آخرین جمعۀ ماه نوامبر است که در آستانۀ سال تازۀ میلادی، در آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی این سنت در آن اجرا می شود.
جمعهٔ سیاه، در واقع یک روز تعطیل نیست واکثر شرکتها این اجازه را به کارکنان خود میدهند که این روز را مرخصی بگیرند و به خرید سال نو بپردازند.
دربارۀ «جمعۀ سیاه» اما دو پرسش در ذهن شکل می گیرد. نخست این که چرا جمعه؟ و به خاطر جمعه گمان می رود ریشه در شرق و حتی جوامع اسلامی دارد. حال آن که «جمعه» به خاطر این است که 24 سپتامبر 1869 که این ماجرا در آن ریشه دارد روز جمعه بوده و دیگر این که روز قبل از تعطیلات شنبه و یکشنبه بوده است.
پرسش دوم اما این است : چرا سیاه؟ مراد از این «سیاه» رسوایی بازار طلا در روز ۲۴ سپتامبر سال ۱۸۶۹ است. پس از پایان جنگ های داخلی آمریکا، ایالتهای شمالی باید بازسازی می شدند. دو زمیندار در مدتی کوتاه، انحصار موقت طلا را به دست گرفتند و به سود سرشار رسیدند. سلطان های زمین که سلطان طلا شدند.
هجدهمین رییس جمهوری آمریکا (یولسیس گرانت) اما در مقام مقابله برآمد ودستور داد حجم بالایی طلا روانه بازار شود تا قیمت های از دست رفته ثابت شود هر چند در نتیجۀ این عمل، زندگی بسیاری هم ویران شد و «بلک فرایدی» یا «جمعه سیاه» از این به بعد رواج یافت. با این حال این استعاره هم درگرفت که هر چند عده ای مالی را از دست می دهند اما دیگران سود می برند تا جایی که بعد تر کارگران در این موقع خاص مرخصی میگرفتند و به دنبال کالای ارزان بودند و به دست می آوردند.
البته واژۀ سیاه در فرهنگ غربی هم شگون ندارد و به خاطر همین برخی این روایت را ابداع کردهاند که چون صاحبان فروشگاهها آتش به مال خود می زنند به این روز، سیاه می گویند!
با همۀ این احوال یک نکته روشن نیست. این که در غرب این توجیه را دارد که کمتر از یک ماه مانده به پایان سال میلادی است. اگر هم قرار باشد شبیه سازی شود قاعدتا اسفند ماه مناسب تری است. به هر رو این اصطلاح هم مانند ولنتاین و هالووین وارد فرهنگ ایرانی شده و حساسیت ها هم نسبت به آن کمتر است و بار اقتصادی می چربد. خاصه این که در فارسی، حراجمعه یا حراج جمعه به کار می رود.
هنوز مشخص نیست چقدر از این روز استقبال شده و در ایران این گونه ابتکارات در بازار چه تأثیری دارد.
اما از چند واقعیت حکایت می کند:
نخست این که گسترش ارتباطات در همۀ حوزه ها اثر گذار است و فضای سایبر هر روز بیش از قبل بر بازار و اقتصاد و تجارت تأثیر می گذارد و قضیه منحصر به فرهنگ و سیاست نیست.
دوم این که در غرب هم دیگر به جمعه سیاه محدود نیست و« سایبر ماندی» یا دوشنبۀ سایبری برای روز بعد از تعطیلات هم مطرح است.
سوم این که جمعه روز قبل از تعطیلات است و دوشنبه بعد از تعطیلات و این یعنی روز تعطیل، تعطیل است و خرید را قبل یا بعد آن انجام می دهند. دوستی که به تازگی به یک کشور اروپایی رفته بود می گفت روز یکشنبه واقعا تعطیل است و به جز مکان هایی خاص بقیه ترجیح می دهند از تعطیلات لذت ببرند. در ایران اما فروشگاه داران بر روی فروش روزهای تعطیل بیش از روزهای دیگر حساب می کنند.
نکته چهارم این که دنیای سرمایه داری تمهیداتی می اندیشد تا تهی دستان دست به شورش نزنند و احساس نکنند قادر به هیچ کاری و هیچ خریدی نیستند. به همین خاطر بی چیز ترین آدم ها می توانند به بخت آزمایی و لاتاری دل ببندند یا دل خوش باشند که حداقل یک روز در سال درهای فروشگاه ها به روی آنها هم باز می شود.
جامعه شناسانی این مثال را می آورند که اگر در بریتانیا بپرسی ثروت مندترین افراد چه کسانی هستند سه نفر را نام می برند: ملکه، جی کی رولینگ و دیوید بکام. یعنی منحصر به پادشاه نیست تا افراد تصور نکنند ثروت در انحصار دربار است. بلکه یک معلم ساده هم می تواند با نویسندگی به ثروت برسد. یا یک نفر با فوتبال و توپ ثروت مند شود و بدین ترتیب جامعه احساس سرخوردگی نمی کند.
این مثال درباره جمعه سیاه هم صدق می کند. اقشاری از جامعه به همین روز دل می بندند و البته حالا چنان نیست که تنها اقشار خاصی از این روز استقبال کنند. اکثر طبقات حقوق بگیر دو دو تا چهار تا می کنند یا تحت تأثیر تبلیغات مایل اند خرید کنند تا با هزینه کمتر به کالای مورد علاقه یا نیاز دست پیدا کنند.
از این منظر می توان با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی پدید آمده پس از تحریم های ترامپ، ابتکاراتی از این دست را در مجموع باعث رونق دانست. هر چند که طبیعی است فروشندگان دوست دارند در وهلۀ نخست کالاها اصطلاحا بنجل خود را به فروش برسانند.