عصر ایران؛ جعفر محمدی - در خرداد 1390، رهبر معظم انقلاب با صدور حکمی، ضمن صدور دستور تاسیس مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، اعضای آن را منصوب کردند. در این حکم آمده است:
"با توجه به عزم جدی برای دستیابی به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و لزوم استفادهی همهجانبه از ظرفیتهای موجود در عرصههای علمی (حوزهای و دانشگاهی) در جهت فراهمسازی مقدمات تدوین الگو و توسعه گفتمانی و تولید علم در این حوزه، مركز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تشكیل میگردد."
اینک بعد از 7 سال، مرکزی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، سند "الگوی پایه اسلامی-ایرانی پیشرفت" را منتشر کرده است.
در سایت این مرکز آمده است که سند حاضر، محصول هزاران جلسه، 50 هزار صفحه تولیدات علمی و 700 نقد و پیشنهاد ارائه شده در کنفرانس ها و نشست های علمی است.
رهبر معظم انقلاب نیز همزمان با انتشار این سند از صاحبنظران خواستند این سند را عمیقاً بررسی کنند. نوشتار حاضر نقدی است بر این سند.
سند الگوی پیشرفت، وضعیت ایران در سال 1444 خورشیدی را ترسیم می کند. به بیان دیگر، قرار است نیم قرن آینده ایران بر مبنای این سند پیش برود و لذا می توان آن را بعد از قانون اساسی، راهبردی ترین سند کشور دانست.
انتظار می رفت مرکز الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت، بعد از 7 سال و صرف هزینه هایی فراوان و برگزاری همایش های متعدد و هزاران جلسه و ... سندی را برای توسعه ایران در نیم قرن آینده تدوین کند که واقعاً «راهنما» باشد. با این حال، آنچه بعد از 7 سال بیرون آمده، کلیاتی است که بسیاری از آنها تکرار مکررات است.
اگر قرار بود تدوین کنندگان این سند، یک سری مفاهیم تکراری - هر چند والا - را تجمیع کنند و در قالب یک سند منتشر کنند، چه نیازی بود به راه اندازی مرکزی با بودجه و چارت سازمانی و چندین معاونت و دفتر و اندیشکده و دبیرخانه حوزوی و ...؟!
مثلاً در بخش مبانی، بر خداشناسی و خدامحوری تاکید شده و آمده است که خداوند رحمان و رحیم و هادی و مالک و حاکم مطلق جهان است و روزی دهنده اوست و ولی مومنان و حامی مظلومان است.
یا آمده است:
- جهان با عوالم غیب و شهودش، سرشت توحیدی دارد...
- نظام علّی – معلولی بر جهان حاکم است...
- جهان محل عمل و آزمایش و بستر تکامل و تعالی و یا سقوط معنوی اختیاری انسان است...
-انسان دارای کمال و سعادت اختیاری است...
یا در مبانی جامعه شناختی آمده است:
-جامعه به عنوان بستر تعامل و مشارکت در جهت تأمین انواع نیازها و شکوفایی استعدادها، نافی هویت فردی، اختیار و مسئولیت اعضا نیست ولی میتواند به بینش، گرایش، منش، توانش و کنش ارادی آنها جهت دهد و از افراد به ویژه نخبگان اثر پذیرد.
- بنیادیترین واحد تشکیلدهنده جامعه، خانواده است که نقشی بی بدیل در تولید، حفظ و ارتقای فرهنگ جامعه دارد.
- شماری از سنتهای الهی حاکم بر جوامع و تاریخ عبارتند از: پیوند تحولات اجتماعی با نفس و اراده انسان؛ وفور نعمت در اثر تقوی، عدالت و استقامت؛ عذاب و کیفر جامعه در صورت گسترش ظلم، فساد، گناه و ترک امر به معروف و نهی از منکر؛ امهال و استدراج و سلطه مؤمنان بر اهل باطل.
- تغییرات اجتماعی تحت تأثیر عوامل فرهنگی، جمعیتی و انسانی، جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، دانشی و فناورانه پدید میآید.
- خردورزی و تمسک به دانش بشری و تجارب عقلایی مورد تأکید اسلام است...
بقیه مطالب بخش مبانی نیز همین جمله سازی های واضح است. مثلاً سنت های الهی که در این سند آمده، در کتاب های درس بینش اسلامی دوره دبیرستان هم وجود دارد، یا این که خردورزی مورد تاکید اسلام است، حرف جدیدی است؟
واقعاً هزاران جلسه تشکیل داده اند که بدیهیاتی مانند خانواده بنیادی ترین واحد تشکیل دهنده جامعه است، انسان دارای اختیار است، جهان دارای نظام علّی - معلولی است، خداوند رحمان و رحیم است و ... را در سند بازنویسی کنند؟!
تقریباً یک سوم متن سند به این مبانی اختصاص داده شده است.
در بخش آرمان ها، رسالت و افق نیز عمدتاً با بیان واضحات مواجه هستیم ، از جمله:
- اهم ارزشهای تشکیل دهنده حیات طیبه عبارتند از: معرفت به حقایق، ایمان به غیب، سلامت جسمی و روانی، مدارا و همزیستی با همنوعان، رحمت و اخوت با مسلمانان، مقابله مقتدرانه با دشمنان، بهرهبرداری کارآمد و عادلانه از طبیعت، تفکر و عقلانیت، آزادی مسئولانه، انضباط اجتماعی و قانونمداری، عدالت همهجانبه، تعاون، مسئولیتپذیری، صداقت، نیل به کفاف، استقلال، امنیت و فراوانی.
- در سال 1444 هجری شمسی مردم ایران دیندار، عموماً پیرو قرآن کریم، سنت پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) و با سبک زندگی و خانواده اسلامی ایرانی و روحیه جهادی، قانونمدار، پاسدار ارزشها، هویت ملی و میراث انقلاب اسلامی، تربیتیافته به تناسب استعداد و علاقه تا عالیترین مراحل معنوی، علمی و مهارتی و شاغل در حرفه متناسباند و از احساس امنیت، آرامش، آسایش، سلامت و امید زندگی در سطح برتر جهانی برخوردارند.
اما بخشی که انتظار می رفت درباره این مقدمات طولانی، ارائه تدبیر کند، همان بخشی است که تحت عنوان "تدابیر" آمده است و 56 بند دارد. اما در این بخش، که نامش "تدابیر" است، عملاً هیچ گونه تدبیری تمهید نشده است و صرفاً به یک سری اهداف و آرمان ها بسنده شده است. مثلاً سه بند اول تدابیر را بخوانید:
1 - تبیین و ترویج اسلام ناب محمدی(ص) متناسب با مقتضیات روز
2 - تقویت و تعمیق فرهنگ توحیدی و معادباور و ایمان به غیب
3 - بسط فرهنگ قرآنی و تعمیق معرفت و تداوم محبت اهل بیت(ع) از طریق زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا و انتظار بدون انحراف و بدعت
این ها، "هدف" ها و "آرمان" هایی هستند که برای رسیدن به آنها باید تدابیر و راهکارهایی داشت ولی در این سند به عنوان "تدبیر" آمده اند!
بقیه بخش های فصل تدابیر نیز بیان واضحاتی است که بسیاری از آنها وظایف روزمره همه حکومت هاست و نیازی نیست به عنوان چشم انداز 50 سال بعدی ایران تعریف شود، به چند نمونه از آنچه تحت عنوان تدابیر آمده است توجه کنید:
-تحقق عدالت مالیاتی
-تسهیل ازدواج
-حمایت از موسسات و شخصیت های علمی برای تولید علم
-ارتقای مهارت های حرفه ای بومی
-توسعه فعالیت های زیربنایی، اقتصادی و اجتماعی و مصرف آب،انرژی و سایر منابع حیاتی
-حفظ حقوق مالکیت عمومی بر منابع طبیعی
-بهره گیری از دیپلماسی فعال اقتصادی
-ترویج تغذیه سالم
-تنظیم نرخ باروری
-ارتقای توانمندی های حوزه پزشکی
-تاکید بر گسترش دیپلماسی عمومی
هر که این بخش را بخواند، چیزی به عنوان تدبیر نخواهد یافت. اطلاق "هدف" بر این ها نیز تنها با تساهل میسر است چرا که هدف باید کاملاً مشخص باشد. مثلاً اگر می گوییم مهارت های فنی و حرفه ای باید گسترش یابد، باید این هدف، دستکم با دو عدد همراه باشد: عددی که زمان بندی رسیدن به هدف را نشان می دهد و عددی که کمیت هدف را مشخص می کند؛ مانند این که بگوییم هدف مان این است که هر سال nدرصد به تعداد دانش آموزان ایرانی که در رشته های فنی و مرتبط با مهارت آموزی های بومی تحصیل می کنند اضافه شود به گونه ای که در سال پایانی (1444 خورشیدی) nدرصد از کل دانش آموزان در این رشته ها تحصیل کنند و بتوانند بدون نیاز به دانشگاه، کسب و کار خود مبتنی بر حرفه آموخته شده را راه اندازی کنند. این می شود ساده ترین وجه پرداختن به هدف، نه این که صرفاً بگویند توسعه مهارت آموزی یا ترویج تغذیه سالم یا ارتقای توانمندی های پزشکی و نظایر این.
بدیهی است که تعیین این nها، مستلزم امکان سنجی ها، نیازسنجی ها و آینده پژوهی های علمی است و نمی توان در یک یا حتی به قول مسوولان مرکز الگو، در هزاران جلسه ای که پشت درهای بسته برگزار می شود به آنها دست یافت. لذا خروجی، جز یک متن شعارگونه و تکراری نیست.
وانگهی همین به اصطلاح "تدابیر" چه چیزی به مجموعه های مدیریتی کشور اضافه می کند؟ مثلاً مدیران بخش مربوط به بهداشت و سلامت، بعد از خواندن مطالب مربوط به این حوزه در سند حاضر، چه رویکرد و توصیه جدیدی را می یابند که الان وجود ندارد؛ مگر همین الان آنها نمی دانند و نباید در راستای "توزیع عادلانه منابع حوزه سلامت" عمل کنند که همین عبارت در سند نیز آمده است؟ یعنی اگر این متن در سند نمی آمد در 50 سال آینده نباید منابع حوزه سلامت، عادلانه توزیع می شد؟!
مهم ترین نقصان این سند، علاوه بر این که مجموعه ای از تکرار واضحات است، فقدان عدد و رقم است. در کل این سند به جز اشاره به سال 1444 که چشم انداز زمانی سند است ، به طور خیلی محدود از "عدد" استفاده شده است: بند 25 بخش تدابیر که می گوید ظرف 15 سال بعد از آغاز اجرای سند، باید خام فروشی منابع طبیعی، متوقف شود و اشاره به دو عدد کلی که ایران باید از نظر "سطح کلی پیشرفت و عدالت" در شمار چهار کشور برتر آسیا و هفت کشور برتر جهان باشد.
از این رو باید به هزاران تأسف گفت که هفت سال تمام، آن همه تشکیلات و همایش و اندیشکده و انتشارات و جلسه و نشست و برخاست و بودجه و ... منتهی به این شده است که چند صفحه بنویسند که محتوای آن عملاً پیش از این نیز وجود داشت و همه شان تکرار مکررات و واضحات است، بی آن که چیز جدیدی به مردم یا مسؤولان بیفزاید.
انصاف دهید که آیا نوشتن این چند صفحه توسط یک گروه دانشجویی میسر نبود؟ به نظر می رسد مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و دستور رهبر معظم انقلاب در خصوص تدوین راهبرد پیشرفت را به خوبی اجرا نماید.
اگر می خواهیم توسعه بیابیم، "شفافیت" یکی از لوازم آن است؛ لذا از مسؤولان "مركز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" می خواهیم در راستای پیشرفت کشور، شفاف سازی کنند و اعلام کنند که اولاً این سند دقیقاً محصول کار چه کسانی است؟ و ثانیاً بودجه ای که در 7 سال گذشته صرف کرده اند تا این چند صفحه را بنویسند، دقیقاً چقدر بوده است؟
خوب حالا مهم اينه چگونه واز چه راهي ميخواهيد به اين آرمانها برسيد؟؟؟
یکی از بهترین و به موقع ترین مطلبی ارزشمندی بود که تا حالا نوشتید. دست مریزاد
هفت سال زمان + کلی هزینه و بودجه
نتیجه !!!