عصرایران؛ مهرداد خدیر- امروز 19 شهریور 1397 سی و نهمین سالروز خاموشی ناگهانی و شوک آور آیتالله سید محمود طالقانی است و خوشبختانه شهرداری تهران تصاویر او را امسال هم در سطح شهر نصب کرده و خاطرهها تازه شده است. در دوره آقای قالیباف هم البته در سطح شهر تصاویر او نصب می شد و از این حیث اجماع وجود دارد.
کثیری از جمعیت حال حاضر ایران متولد سالهای پس از درگذشت طالقانی (1358)اند یا آن هنگام کودک بودهاند و نام او را تنها در ایستگاههای مترو یا روایتهای رسمی شنیدهاند و حداکثر این که میدانند نمایندۀ اول تهران در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی یا مجلس خبرگان قانون اساسی بوده و نخستین امام جمعۀ تهران بعد از انقلاب یا عضو یا رییس شورای انقلاب.
طالقانی اما فراتر از این عنوانها بود. چرا که نام او به تعبیر امروز برند انقلاب با قرائت دموکراتیک بود و در غیاب امام خمینی محبوبترین روحانی در داخل کشور.
در ترسیم اوج محبوبیت این روحانی همین بس که در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 57 میلیونها نفر در تهران پشت سر او راهپیمایی کردند. راهپیمایی بزرگی که به منزلۀ رفراندوم تلقی شد و رژیم شاه مشروعیت کامل خود را با وجود دولت نظامی به ریاست ارتشبد ازهاری و اعلام حکومت نظامی در شهرهای مختلف از دست داد. مضحک بود که به موجب حکومت نظامی اجتماع بیش از دو سه نفر ممنوع باشد اما دو سه میلیون نفر در پایتخت راه پیمایی کنند.
یکی از مهم ترین دلایل انتخاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت نیز دوستی طالقانی با او بود. چندان که در زمرۀ بنیانگذاران نهضت آزادی ایران در اوایل دهۀ 40 به حساب میآید هر چند که شخصیت او به مرور زمان فراحزبی شد و طیف های مختلف را پوشش میداد.
در نگاه نسل انقلاب طالقانی مرد شماره دو انقلاب بود که البته هیچ گاه درصدد رقابت با امام خمینی بر نیامد. در دورانی که زندان بود برای کتابی که در زمینه اقتصاد نوشت عنوان «امام» را برای او هم به کار بردند اما بعد از ان ادامه نیافت.
آیت الله طالقانی در کنار آیتالله منتظری مشهورترین روحانیون زندانی سیاسی به حساب میآمدند و البته شهرت طالقانی به سبب اقامت در تهران بیش از آقای منتظری بود.
در یکی از اولین پوسترهای منتشره سپاه تازه تأسیس پاسداران تصویر او در کنار امام خمینی و دکتر علی شریعتی با این عبارت نقش بست: و ظلمت شب از این سه تَن بگریخت.... همین نشان میدهد در چه مرتبهای قرار داشته است.
روز 21 بهمن 57 و هنگامی که حکومت نظامی از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام شد آقای طالقانی اطلاعیهای صادر کرد که چاپ شد اما توزیع نشد و در آن از نقشۀ حکومت برای ایجاد حمام خون خبر داد و مردم را از درافتادن در این دام برحذر داشت. رهبر فقید انقلاب اما ساعتی بعد اطلاعیهای کاملا متفاوت صادر کرد و از مردم خواست تسلیم نشوند و به خیابان بیایند و همین تصمیم طومار رژیم سلطنتی را در هم پیچید و البته هیچ گاه این ماجرا را به روی او نیاورد.
اطلاعیه چاپ شده اما توزیع نشده طالقانی را این نویسنده در نوجوانی دیده است و می توان حدس زد یا از اعلام قریب الوقوع بی طرفی ارتش بیاطلاع بوده و نقشی که دو ارتشبد – عباس قره باغی و حسین فردوست- ایفا خواهند کرد یا امام خمینی با روحیۀ یگانهای که داشت تصمیم شجاعانهای گرفت و تفاوتها یا امتیازات خود را به نمایش گذاشت.
طالقانی، روحانی متفاوتی بود و دوست داشت همۀ گروه های سیاسی در صحنه بمانند و اختلافات آرام آرام شروع شد و اندک زمانی بعد از پیروزی انقلاب و بازداشت یکی از فرزندان خود در یکی از کمیتهها تهران را به حالت قهر ترک کرد و به باغ حسین شاه حسینی در کرج رفت و مجاهدین خلق اولین حرکت خود را سامان دادند و برای حمایت از طالقانی اعلام آمادگی کردند ولی او وارد این بازی نشد و به قم رفت و با امام دیدار کرد و به تهران بازگشت.
علاقۀ امام به او چنان بود که وقتی دربارۀ حجاب زنان اظهار نظر کرد و در حالی که در کسوت مرجعیت هم نبود امام بر نظر او صحه گذاشت.
طالقانی دموکرات منش بود و به شورا و حکومت شورایی و نه متمرکز باور داشت و برای حل اختلافات قومی تلاش خود را به کار می بست.
از این رو روند مجلس خبرگان قانون اساسی را چه بسا نمی پسندید ولی علنی اعتراض نمی کرد و همین که روی زمین نشست و نه روی صندلی به این ناخرسندی تعبیر شده هر چند روایت غالب این است که دوست نداشت به جای سناتورها در مجلس سنای شاه بنشیند هر چند که نویسندۀ این سطور روایت نخست را باور دارد و نمی تواند بپذیرد طالقانی شهره به روشنفکری با صندلی مشکل داشته باشد.
به خاطر همینها و صدق و صفای او بود که نصف جمعیت تهران پشت سر او نماز میگزارد و هر چند به خاطر همه اینها باید یاد او را همواره زنده نگاه داشت اما یک دلیل ویژه دیگر هم هست:
واقعیت این است که قرائت واحدی از اسلام وجود ندارد ولی مردم ایران قرائتی از اسلام را در انقلاب 57 برگزیدند که نماد آن طالقانی بود. نکتۀ مهم این است. خطبههای نماز جمعه را او میخواند و سخنران پیش از خطبهها هم محمد مجتهد شبستری بود.
مردم بر پایۀ این قرائت به خیابان آمدند، از دولت بازرگان حمایت کردند، در همه پرسی جمهوری اسلامی رأی آری دادند و در خبرگان قانون اساسی بالاترین رأی را در تهران به نام سید محمود طالقانی نوشتند و هر جمعه دو میلیون نفر به او اقتدا می کردند.
با این اوصاف می توان گفت طالقانی یک نام نیست تا مانند شخصیت های سیاسی و مذهبی و فرهنگی دیگر گرامی داشته شود. بلکه نگاه او مهم است. طالقانی از اعدام شیخ فضل الله نوری به دست رهبران مشروطه و با حکم یک روحانی ( شیخ ابراهیم زنجانی) انتقاد می کرد و آن را لکۀ ننگ بر دامان مشروطه می دانست اما تفکر ضد مشروطۀ شیخ را که به مرور و خاصه در سال های اخیر تبلیغ می شود نمایندگی و ترویج نمی کرد و خود به نحله فکری هواداران مشروطه تعلق داشت نه شیخ فضل الله.
طالقانی به سید مجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام هم در خانه پناه داد اما حامی فکر و روش آنها نبود. طالقانی، یکی از بنیانگذاران تشکیلاتی بود که به صراحت میگفتند «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی» هستیم اما این مصدقی بودن را دستمایۀ دو گانۀ «مصدق – کاشانی» و تکرار آن در جمهوری اسلامی نکرد.
یاد طالقانی را باید زنده نگاه داشت چون کار ما را در فهم قرائت خوانش انقلاب 57 در چهل سال پیش آسان می کند. آن گاه در می یابیم آنچه تئوریسینهای اقتدارگرایان میگویند چون نسبتی با اندیشههای طالقانی ندارد با متن انقلاب 57 هم به قاعده نسبتی ندارد.
به طالقانی نیاز داریم چون در یک گروه و تفکر محدود نمیماند و حلقۀ وصل بود.
این واقعیت را هم نمیتوان انکار کرد که به لحاظ اقتصادی سوسیالیست بود. روحانی و مجتهد و مفسر قرآن بود اما سوسیالیست بود. حاشا که بگوییم کمونیست یا ماتریالیست بلکه به سوسیال دموکراسی باور داشت.
برای نسل کنونی که منتقد است و خاطره ای از انقلاب 57 ندارد و درباره چرایی انقلاب 57 و اتفاقات صدر انقلاب می پرسد طالقانی تنها یک نام نیست، یک پاسخ است. یک رمز گشایی است. قرائت مورد نظر انقلاب 57 از اسلام و قرآن. کما این که در تلویزیون بعد از انقلاب برنامۀ «با قرآن در صحنه» با نگاه و تفسیر او پخش می شد.
کافی است به این نکته دقت کنید که پس از درگذشت او قرار بود این برنامه با تفسیر امام خمینی ادامه یابد و با نگاه عرفانی و چند قسمت هم پخش شد اما چون در مقام حکومت نشسته بود و برخی مراجع سنتی نگاه عرفانی را نمیپسندیدند ادامه نداد. حال آن که برنامه طالقانی ادامه یافت و با مرگ قطع شد.
انقلاب 57 با کدام قرائت؟ با خوانش طالقانی. اسلام با کدام خوانش؟ با قرائت طالقانی. نه این که قرائتهای دیگر مطرح نیستند که منظور قرائت انقلاب در سال 57 است. ضرورت و اهمیت گرامیداشت این یاد در این نکته است و در این نکته هزار ظرافت نهفته است و نیاز به تفسیر و تفصیل ندارد.
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کمی تامل هم خوبه! قطعا عامدانه چنین مطالبی را میزنید. شکی نیست که ایشان یکی از بهترین انقلابیون بودند و همیشه همچون دیگر انقلابیون مثل منتظری و بهشتی و مظهری و ... در اذهان خواهند ماند اما قرائت اصلی انقلابی و مردم پسند فقط قرائت امام خمینی بود و هست.
در نوشتن مطالب منصف باشید!
تفسیر سوره حمد امام خمینی به دلیل بیماری قلب ایشان ادامه پیدا نکرد.
اینکه فرمودید مراجع سنتی نگاه عرفانی ایشان را نمی پسندیدند، دلیل درستی نیست. مگر این مراجع وقوع انقلاب را می پسندیدند؟
و اصلا مگر امام خمینی شخصیتی بود که با پسندیده شدن یا پسندیده نشدن کارش توسط دیگران تصمیم بگیرد که کارش را قطع یا ادامه دهد؟ دلیل اصلی عدم تداوم برنامه ، فقط وقوع بیماری حضرت امام بود و بس.
روحش شاد مردی بزرگ و آزاده بود