براساس ادعای این منتقدان در جریان امضای کنوانسیون حقوقی دریای کاسپین مسئولان ایران بر سر سهم ایران با روسیه معامله کرده و بهجای سهم 50 درصدی به 11 درصد رضایت دادهاند.
مخالفان درباره اینکه مسئولان ایران چگونه سهم وطن را به روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان فروختهاند سندی رو نمیکنند اما معتقدند براساس قراردادهای گذشته بین ایران و شوروی، سهم ایران از دریای کاسپین 50 درصد بوده. آنها توضیح نمیدهند وقتی نوار ساحلی ایران تنها 740 کیلومتر است و مجموع سواحل 4 کشور دیگر که قبلا شوروی نام داشت 5843 کیلومتر چنین قراردادی در زمینه بهرهبرداری از ذخایر این دریا چگونه ممکن بوده است؟ آیا میتوان پذیرفت که چند دهه قبل مقامات آن کشورها بهآسانی منافع کشورشان را نادیده گرفته و نیمی از دریای کاسپین را به ایران بخشیده بودند؟
البته بحث ما درباره رژیم حقوقی بزرگترین دریاچه جهان نیست. مخاطب ما شماری از نمایندگان مجلس، مدیران سابق سیاسی و شماری از فعالان فضای مجازی هستند.
اینکه آنها برای کاسپین رو به موت چه کردهاند که الان برایش ناله سر دادهاند. چرا طی سالهای گذشته آلودگی شبانهروزی این دریاچه را به هیچ گرفتند و شاید هر جا هم توانستند نقشی در افزایش آلودگیهایش همبازی کردند اما حالا بر سر تقسیم احتمالی چیزی که به جنازه شبیه است بر مسئولان ارشد خرده میگیرند و روسها را که البته متد تاریخیشان بدعهدی مقابل ایران است را مقصر صرف میدانند؟
براساس آمار، ایران با حدود 7 میلیون ساکن در حاشیه دریای کاسپین صاحب بیشترین جمعیت بین کشورهای همسایه بزرگترین دریاچه جهان است. این ساکنان جدا از چند میلیون مسافری هستند که در طول سال برای تفریح سری به ساحل یا محدوده این دریا میزنند.
هرچند که تمام این 7 میلیون ایرانی دقیقا در نوار ساحلی زندگی نمیکنند اما حضور تکتک آنها بهطور مستقیم بر حیات دریاچه کاسپین تاثیر گذاشته است. ساکنانی که با تولید انواع فاضلاب و پسماندهای صنعتی و بیمارستانی و زبالههای خشک جانی برای کاسپین باقی نگذاشتهاند. شاید باورکردنی نباشد اما 60 درصد از۴۰۰ ميليون متر مكعب فاضلاب سالانه 3 استان در جوار دریای کاسپین بهطور مستقیم و بدون تصفیه وارد این دریاچه بسته میشود.
نمایندگان مجلس و کسانی که در فضای مجازی فریاد وامصیبتا سر دادهاند در طول این سالها نسبت به افزایش آلودگیهای ميكروبی در این دریاچه کردهاند؟ چرا نمایندگان مجلس و سازمان حفاظت از محیطزیست نقشی جز سنسور هشداردهنده برای خود قائل نیستند؟ آیا مسئله سلامتی زیستگاه میلیونها انسان و موجود زنده دیگر نمیتواند در زمره دغدغههای بااهمیت این افراد باشد؟
تخلیه فاضلابهای خانگی و پسماندهای صنعتی به دریای کاسپین باعث نابودی بخش زیادی از آبزیان دریا شده و گونههایی مانند فوک خَزَری تنها پستاندار آبزی دریای کاسپین در لیست گونههای در خطر انقراض کامل قرار دارد و همینگونه است نسل ماهیان این دریاچه و بهویژه ماهیان خاویاری که به دلیل وخامت اوضاع ممنوعیت صید این ماهیان تا سال ۲۰۱۹ بهمنظور "بازسازی و تحقیقات" از سوی پنج کشور حاشیه دریای کاسپین تمدیدشده است.
درباره ماهیان دیگر این دریا هم اگر سازمانهای شیلات سه استان ساحلی ایران بهصورت مصنوعی بچه ماهیان را در محیطهای جداگانه پرورش ندهند و در دریا رهاسازی نکنند 120 شرکت تعاونی پره صیادی در این مناطق با حدود 10 هزار صیاد شغلشان را ازدستداده و ماهیای برای صید نخواهند داشت و مردم ایران هم از دریای شمال ایران بر سر سفرههایشان ماهی برای خوردن نخواهند دید.
یعنی دریایی که این روزها برایش هشتگ میزنند و بر سر معاملهی احتمالیاش گریه میکنند یکی از طبیعیترین کارکردهایش که زاد و ولد ماهی است را هم ازدستداده و اگر سالانه حدود 900 میلیون بچه ماهی سفید در رودخانههای منتهی به این دریا رهاسازی نشود تور صیادان کاملاً خالی خواهد ماند. البته به لطف برنامههای گامبهگام برای نابودی محیطزیست در ایران بخش اعظم رودخانههای شمال ایران هم به دلیل سدسازی، آلودگی و کمآبی نابود شده و درصد زیادی از همین بچه ماهیان قبل از آنکه برای تخمریزی یا بزرگتر شدن به دریا برسند تلف میشوند. از جمله مشهورترین منشأ آلودگی دریای کاسپین و تالاب بینالمللی انزلی دو رودخانه زرجوب و گوهررود رشت هستند که به دلیل سوء مدیریتها، چند سالی ست به آلودهترین رودخانههای جهان مشهور شدهاند.
رودخانههایی که از وسط رشت میگذرند و حدود 40 سال قبل آنقدر پر آب و پاک بودند که محلی برای شنا و ماهی گیری و آمدوشد با قایق بودند.اما بیشتر از سه دهه است موهبت طبیعی که میتوانست به یکی از کمنظیرترین جاذبههای توریستی این شهر در جهان تبدیل شود به محلی برای حمل فاضلاب خام بدل شده و ساکنان در جوار آن همزمان با گرم شدن هوا قادر به استفاده از پنجره نیستند و عابران هم بدون حبس نفَس نمیتوانند از کنار این دو رودخانه عبور کنند.
رودخانههایی که مانند یک لوله حمل فاضلاب، محتویات شدیدا آلوده خانگی، صنعتی و بیمارستانیشان را درجایی جز دریای کاسپین تخلیه نمیکنند. درست مانند کارکردی که رودهای اکثر شهرهای حاشیه دریای شمال ایران دارند.
افرادی که این روزها برای دریای کاسپین گریه میکنند شاید نمیدانند بزرگترین دریاچه جهان در بیخ گوش ما به حوضچهای از فاضلاب تبدیلشده چون مسئولان استانهای شمالی راحتترین راهکار را برای دفع پسابهای صنعتی و فاضلابهای خانگی، تخلیه در دریا دیدهاند.
شهرداریها و دهیاریهای مناطق حاشیه دریای کاسپین هم راهکار مدیریتی بهتر از دپوی زباله در سواحل یا کمی دورتر از ساحل پیدا نکردهاند تا بهجز زباله در هر ساعت دهها لیتر شیرابه هم به دریا ریخته شود.
در این زبالهها از نخالههای ساختمانی و لوازم از رده خارجشده خانگی و صنعتی تا زبالههای عفونی بیمارستانها و مراکز درمانی با چشم غیرمسلح و با قدم زدن در طول سواحل یا محدوده نزدیک به دریا قابلمشاهده است.
فاجعه زباله و شیرابه بهجز مرگ تدریجی رودهای شمال ایران تالاب میانکاله بهشهر و تالاب بینالمللی انزلی در جوار دریای کاسپین را هم در آستانه کما قرار داده است. تالاب انزلی یکی از بزرگترین زیستگاههای پرندگان مهاجر جهان و ماهیان کمیاب «بود» اما آلودگیهای محیطی و زبالههای فراوان، عمق تالاب را در بعضی مناطق سابقاً عمیق و پرآب به نیم متر رسانده است.
کاش کسانی که این روزها بر سر دریای کاسپین گریه میکنند نیمنگاهی هم به دفع غیربهداشتی روزانه بیش از 7 هزار تن پسماند صنعتی، بیمارستانی و خانگی در استانهای شمالی داشته باشند. چون همین شیرابهها بخش وسیعی از دریای شمال را آلوده میکند.
کسانی که برای رژیم حقوقی دریای کاسپین هشتگ میزنند؛باید یک هشتگ هم بزنند برای ساکنان و مدیران منطقهای و ملی غیرمسئول. تا شاید تلنگری باشد و آنها باور کنند که کاسپین در آستانه مرگ است. برای میلیونها مسافری که از کمترین فراغتشان استفاده میکند و به سمت «شمال» حرکت میکنند هم هشتگ «ساحل دریا زبالهدانی نیست» بزنند و البته هشدار بدهند که بیش از 60 درصد شناگاه های کاسپین درگیر آلودگیهای میکروبی است.
احساس مسئولیت در قبال سرنوشت کشور و تمامیت ارضی مام میهن و زیر یوغ بندگی روسیه و کشورهای دیگر نرفتن ستودنی است اما رفتار مسئولانه و حفاظت از داشتههایی که نهفقط متعلق به زمان حال و نسل فعلی بلکه به آیندگان هم تعلق دارد هم به همان اندازه اهمیت دارد. درصد بهرهبرداری از«مشاع و بستر» دریای کاسپین حتماً مسئلهای مهم است اما قبل از آن باید دریایی وجود داشته باشد تا بر سر بهرهبرداری از آن مذاکره کرد.
یک کاسپین آلودهشده که موجودات زندهاش را یکییکی از دست میدهد حتماً جای امنی برای بهرهبرداری از ذخایر نفت و گاز در سالهای بعد هم نخواهد بود. چون سونامی آلودگیهایش مانند آنچه در جنوب و شرق ایران اتفاق افتاده آنقدر وسیع خواهد شد که میتواند کل منطقه را در «جزری» ابدی مدفون کند..
هرچه فریاد زده میشه کسی نمی شنود. الودگی رود و دریا و نابودی جنگل بواسطه تصاحب و چپاول ، که بخش مهمی از آن شامل سازمان ها و نهادها میشود، که دیگر ربطی به امریکا ندارد. آیا گوش شنوایی هست ؟
فراموش نکنیم که حدفاصل البرز تا مرزهای شمالی کشور، آخرین پناهگاه زیستی حفظ تمدن ایرانی است.