عصر ایران؛ مصطفی داننده- اعتراف مائده هژبری دختر 17 ساله ای که در صفحه اینستاگرامش، فایل های تصویری از رقص خود منتشر میکرد از تلویزیون پخش شد.
مستندی که اعتراضهای بسیاری را به همراه داشته است. از مسؤولان دولتی تا مردم وفعالان سیاسی و اجتماعی. رنجبران خبرنگار و مجری سابق تلویزیون که حالا عهده دار روابط عمومی صداوسیماست در واکنش به این انتقادها گفت:« مردم و بویژه خانواده ها در تماس با ما به شدت خواهان آگاه سازی در زمینه آسیب های اجتماعی هستند.»
نکته جالبی اما در این میان اتفاق افتاده که کمتر کسی به آن توجه کرده است. مستند اعترافهای مائده از تلویزیون پخش شد اما کسی آن را در تلویزیون ندید. بسیاری از مردم و حتی فعالان عرصه خبر و رسانه از طریق شبکههای اجتماعی متوجه پخش شدن این مستند از شبکه یک تلویزیون شدند.
یعنی اگر اینستاگرام و تلگرام نبودند بسیاری از مردم متوجه پخش این مستند نمیشدند.
این معنا نشان میدهد که تلویزیون به شدت با ریزش مخاطب روبرو است. مخاطبانی که حاضر هستند تنها و تنها وقت خود را برای دیدن فوتبال به تلویزیون اختصاص دهند.
کاش مدیران صداوسیما روزی کنار هم بنشینند و از خود بپرسند چرا مخاطبان ما خلاصه در فوتبال، نود و خندوانه رامبد جوان شده است؟ از خود بپرسند چرا مخاطبان ما شکبههای ماهوارهای فارسی زبان آن سوی آبها را به برنامههای تلویزیون ترجیح میدهند؟
اتفاق سادهای نیست. تقریبا همه جای ایران مردم به آنتن صداوسیما دسترسی دارند اما همین مردم برای کسب اخبار و حوادث مختلف به رسانههای دیگر مراجعه میکنند. باور کنیم اگر این مستند در رسانههای مجازی پخش نمیشد قطعا چنین واکنشهایی را به همراه نداشت چون کسی نمیدانست اصلا چنین مستندی پخش شده است.
در آن زمان تنها رسانهای که میشد به اطلاعات دست پیدا کرد تلویزیون و رادیو بود. اگر فوتبال از تلویزیون پخش نمیشد راه دیگری برای دیدن آن وجود نداشت.
حالا داستان فرق کرده است. تلویزیون دیگر تنها وسیله کسب اخبار نیست و مردم به وسیله شبکههای اجتماعی و اینترنت در جریان اخبار قرار میگیرند. به نظر میرسد مدیران تلویزیون همچنان فکر میکنند که سال 78 است و میتوانند با پوشش ندادن یک مراسم ماجرا را حل کنند.
تلویزیون با سیلی از نیروی انسانی و امکانات بازی را به راحتی و به آسانی به رقبای خود واگذار کرده است. رقبایی که شاید تنها یک اینترنت پرسرعت دارند.
تلویزیونی که هنر مدیرانش سانسور کردن پستانهای گرگ، لوگوی باشگاه رم است. هنر مدیرانش انداختن مردم به دامن سریالهای ترکی است. هنر مدیرانش نشان ندادن ساز موسیقی است. هنر مدیرانش قطع کردن دست مجریها و بازیگران محبوب و معروف از صداوسیماست. هنر مدیرانش ساختن برنامههای غیرجذاب و پخش آن در بهترین ساعتهای زندگی مردم است.
کافی است مقایسهای میان تلویزیون اوایل دهه 80 با صداوسیمای امروز داشته باشید تا بدانید چه میگوییم.
نمیدانم مدیران ارشد صداوسیما کی میخواهند بفهمند که این سازمان تبدیل به یک نهاد ناکارآمد شده است. در دنیایی که همه در حال تغییر هستند چرا این صداوسیما تغییر نمیکند. در تلویزیون ایران ظاهر برنامهها تغییر میکند اما محتوای برنامهها نه. مردم تشنه محتوا هستند نه شکل ظاهر.
نیمی از گله مارا سگ چوپان خورده
صدا و سیما الان فقط هدفش راضی نگه داشتن چند درصدی هست که از شرایط کنونی راضی هستن، بقیه هم براش اهمیتی نداره.
من تلویزیون را هیچ گاه ملی ندیدم.
دوستان من خودم آنجا کار کردم بعضی مواقع حتی یک تماس در برنامه مخاطب محور نبود