ایران نوشت: برای بررسی اهداف و مصادیق جنگ روانی مخالفان داخلی علیه دولت با عبدالله ناصری فعال سیاسی و عضو بنیاد باران گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
چه عواملی در داخل کشور کمک میکند که جنگ روانی دولتهای متخاصم علیه ما به موفقیت نزدیکتر شود؟
باید توجه داشت که از آغاز شکلگیری نظام، همواره شاهد یک جنگ و فشار روانی از سوی دولتهای متخاصم به جمهوری اسلامی بودهایم. بنابراین، این امر پدیده جدیدی نیست. اما همان طور که اشاره کردید، آنچه که امروز مهم است، شرایط داخلی ما است که به طور مستقیم بر موفقیت یا شکست این جنگ روانی تأثیرگذار است.
در این زمینه دو اتفاق تأثیر بسیاری بر کم یا زیاد بودن اثرات جنگ روانی دارد؛ یکی کمرنگ یا پررنگ شدن کارکرد یا کارآیی حکومت در نگاه جامعه و دیگری وضعیت رسانههای داخلی است. به عبارت دیگر، وقتی کارآیی حکومت بالا باشد، به نیازها پاسخ داده شود و مردم از زندگی خوبی برخوردار باشند، جنگ روانی نمیتواند مؤثر باشد. از سوی دیگر، به هر میزان که رسانههای حکومتی و غیرحکومتی به معنای واقعی کلمه درون یک ساز و کار شفاف اطلاعرسانی حرکت کنند، طبیعتاً افکار عمومی جامعه کمتر از رسانههای خارجی تأثیر میپذیرد و به دنبال آن، جنگ روانی بی اثر میشود.
برخی معتقدند در داخل نیز ما با جریانهایی مواجه هستیم که جنگ روانی با منشأ خارجی را تقویت میکنند یا دستکم اینکه در همان مسیر، یعنی ناامیدی مردم حرکت میکنند، ولو با عناوین و با نیتهای دیگر، دیدگاه شما چیست؟
اگر یک نظام سیاسی دستاوردها و موفقیتهای خود را در قاب منافع ملی تصویر کند، هیچ جنگ روانی نخواهد توانست آن دستاوردها یا عملکرد نظام را تحتالشعاع قرار دهد. اما متأسفانه امروز خرده گفتمانهای مختلفی درون حاکمیت و متأثر بر گفتمان مسلط هستند که عملکرد غیرشفافی دارند. مضافاً اینکه گاهی در برخی زمینهها توفیقاتی به دست آوردیم که اتفاقاً موفقیتهای دیرپایی نیستند. باید در نظر داشت که در نظم نوین جهانی، کشورها دستاوردهای خود را براساس ضرر و زیان ملی دستهبندی و تعریف میکنند.
فشارهای مختلفی در زمینه برجام یا «اف.ای.تی.اف» بر دولت وارد میشود. آیا این موارد را میتوان نشانه جنگ روانی در داخل و علیه دولت دانست؟
تقلاهایی از این دست برای اینکه ایران مطابق هنجارهای بینالمللی رفتار نکند، ناشی از رویکردهای به غایت منفینگرانه نسبت به نظام بینالملل است. زیرا گریزی از این نیست که کشور عضو جامعه بینالملل، میلش باشد یا نباشد، باید براساس چارچوبهای پذیرفته شده عمل کند. اما فشارهایی از این دست ناشی از نظام فکری توهم پنداری است که هر مسألهای را یک توطئه میبیند.
بنابراین، قائل به فشار یا جنگ روانی علیه دولت نیستید؟
حتماً فشار روانی علیه دولت هست، اما این فشارها، مسأله مهمتری را یادآوری میکند و آن اینکه نظام حکومتی کشور دچار دوپارگی است، به این معنی که بخشی از نهادهای قدرتمند نمیخواهند با دولت همکاری داشته باشند، این در حالی است که شرایط خطیر کشور و جامعه اقتضا میکند همه ارکان کشور همراستا و در یک مسیر باشند و از دولت پشتیبانی کنند. اما متأسفانه در کشور ما نه تنها به بسیاری از مسائل داخلی و خارجی نگاه ایدئولوژیک داریم، بلکه نحوه تعامل یا رفتار بخشهای مختلف حکومت هم نگاههای ایدئولوژیکی دارند.
جلسات سران قوا و معاونان برای تصمیمگیری درباره مسائل اقتصادی، میتواند تداعی کننده جلسات سران قوا در دوران جنگ و درعین حال نشانه شرایط خطیری باشد که کشور و نظام پیش رو دارد. باوجود این، چرا گفتمانهای درون قدرت مورد اشاره شما، بی توجه به این شرایط خطیر همچنان منافع بخشی را به منافع ملی ترجیح میدهند؟
آنان کسانی هستند که ترجیح میدهند تحریمها کماکان ادامه پیدا کند، زیرا در دوران تحریم منافع بسیار سنگینی را جذب کردند. اما در دوران دفاع مقدس، جمهوری اسلامی ساختار متمرکز و منسجم تری داشت. امروز که حساسترین زمانها بعد از انقلاب را سپری میکنیم، نه تنها نظام سیاسی متمرکز نیست، بلکه دوپاره هم هست. مثالی بزنم.
گاهی سران قوا در تریبونهای علنی با هم بحث میکنند، درحالی که میتوانند مسائل را در جلسات خود حل کنند، اما چون این مسائل در آن جلسات حل شدنی نیست، برای یارگیری در جامعه، بحثها به تریبونهای عمومی کشیده میشود. من به شخصه از جلسات سران قوا در این سالها خروجی چندانی نمیبینم. امروز دستگاه اجرایی معتقد است فعالان محیط زیستی بازداشت شده جاسوس نیستند، اما دستگاه قضایی بر نظر خود پافشاری میکند و آنها را جاسوس میداند.
هدف جنگ روانی مخالفان علیه دولت چیست؟
بهترین شرایط برای جریانهای قدرتمند فاقد نظارت، سالهای 84 تا 92 است که هر سه قوه کشور تحت نظر این نهادها و یکسو و یکپارچهتر بودند. اما اکنون که این وضعیت حاکم نیست، از جنگ روانی علیه دولت یا نهادهای قانونگذاری غافل نمیشوند تا وقتی این نهادها را در اختیار ندارند، از این طریق بتوانند آنان را به مسیرهای مورد نظر خود هدایت کنند. اما به نظر من فعالیتهای آنان تنها علیه دولت نیست، بلکه علیه نظام سیاسی است.
میتوان از این جنگ روانی مثالی زد؟
من یک روزنامه شاخص تندرو در کشور را مثال میزنم که اتفاقاً این روزنامه، کاملاً حکومتی است و از بیتالمال ارتزاق میکند. این روزنامه، درست پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 با دولتی که آن را با خود همسو نمیدید، بنای ناسازگاری گذاشت و با وجود اینکه حتی نظر مقامات عالی کشور بر امضای برجام بود، اما این رسانه کماکان کوس مخالفت با دولت و برجام را میزد، حالا یا تقسیم کار میشد یا نه، اما قطعاً این رسانه جزو محافلی است که به نظر میرسد تذکرات مقامهای عالی نظام هم بر رویکردهای آنان اثرگذار نیست.
امروز هم این روزنامه بعد از خروج امریکا، امضاکنندگان برجام را که در اصل اجرا کنندگان منویات نظام هستند را به عنوان خائنان به کشور معرفی میکند. این چیزی جز همان جنگ روانی و البته یک جنگ روانی بی وقفه نیست.
چشم اندازی که اشاره کردید که یکی از راههای خنثی کردن جنگ روانی داشتن رسانه مستقل است، در کوتاهترین زمان دور از دسترس نیست.
امروز رسانه قدرت زیادی در جهتدهی به افکار عمومی دارد و سیاستهای کلان بسیاری از کشورها با رسانهها به منزله تسهیل کننده این سیاستها اعمال میشود. اگر ما فاقد رسانههای آزاد باشیم، نمیتوانیم بسیاری از اهداف خود را دنبال کنیم. مثال کره شمالی، نشان میدهد هرچند این کشور بعد از 70 سال درحال حل مناقشات خود با امریکا است، اما اگر کره شمالی یک پادگان بزرگ نبود و فضاهای آزادی برای رسانهها و مردم ایجاد میکرد، امروز در فرآیند مذاکره با امریکا هزینههای بسیار کمتری میپرداخت و همه چیز را تقدیم این کشور نمیکرد.