عصر ایران؛ کتایون بناساز- وزیر آموزش و پرورش از آموزش مهارتهای اجتماعی در مدارس به منظور توانمندسازی دانشآموزان در مقابل تهدیدات بیرونی خبر داده است.
آقای بطحایی البته گفته است این آموزش ها در فوق برنامه انجام می شود و فعلا در مقطع متوسطه دوره اول است و بعدا به دیگر پایه ها گسترش مییابد.
خبر خوبی است و از استمرار عزم وزیر آموزش و پرورش در تحول و توجه به جامعه و اخبار و حوادث اخیر حکایت می کند. پرسش اما این است که کسانی که باید آمورش بدهند آیا خود آموزش دیده اند؟
قصد پیش داوری ندارم اما تجربه نوع آموزش کتاب «تفکر و سبک زندگی» و جدی نگرفتن آن - در حالی که در برنامه رسمی هم قرار دارد - امید به موفقیت این پروژه آن هم در فوق برنامه را کاهش می دهد و حتی این شایبه را ایجاد می کند که مدارس به بهانه قوق برنامه با توجیه آموزش مهارت های زندگی بخواهند شهریه علیحده دریافت کنند در حالی که در همان کتابهای مهارتهای زندگی هم میتوان آموزش داد منتها اگر واقعا آموزش دهند و از بچه ها نخواهند حفظ کنند. به این خاطر بررسی نحوه آموزش این کتاب قبل از اجرای طرح جدید ضرورت دارد.
در مقدمۀ یکی از کتب «تفکر و سبک زندگی» که به کوشش سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در برنامۀ آموزشی قرار گرفته آمده است:
این کتاب حول دو محور عمده « تفکر و پژوهش» و «آداب و مهارتهای زندگی» تنظیم شده است. فعالیت های آموزشی این درس در قالب موضوعات مختلف، به گونه ای انتخاب شده اند که به شما کمک می کنند تا در باره سبک زندگی خود و دیگران، فکر و آگاهانه مناسب ترین سبک را برای زندگی خود انتخاب کنید. به طور کلی شیوه زندگی هر کس با توجه به عقاید ، باورها و افکار او، انتخاب می شود. شیوۀ زندگی شما نیز حاصل شناخت و تصمیم گیریهای شماست و...
در فهرست مطالب کتاب نیز این عنوان ها آمده است:
برخی فعالیت های الزامی:
- مهارت های زندگی موفق کدامند؟
- آداب گفت وگو
- مهارت بهبود خودپنداره و افزایش عزت نفس
- مهار فشار های روانی: عصبانیت، افسردگی، ...
- مهارت های تصمیم گیری
- رفتارها و عادات پرخطر
- مهارت های مصرف ( و در واقع: مدیریت هزینه ها از طریق مدیریت مصرف )
از مقدمه و فهرست پیداست مطالب، کاربردی و تاثیر گذار، تهیه و تدوین شده است.
به عنوان مثال، دانش آموزی که در اوان نوجوانی مهارت هایی هم چون: مهارت های زندگی موفق، مهارت های تغییر خودپنداره و افزایش اعتماد به نفس، مهارفشارهای روانی ( مانند خشم و اندوه )، مهارت های تصمیم گیری، مهارت های تغییرعادات نامناسب و پرخطر، آموزش ببیند و تمرین کند تنها درهمین دورۀ نوجوانی که بسیار حساس و سرنوشت ساز است دچار رنج و دردهای مختص به این دورۀ زندگی نمی شود بلکه در بزرگ سالی نیز او را در سیمای شهروندی مسئول تر و انسانی مهربان تر می بینیم.
انسانی که مردم شهر، کشور و همۀ دنیا را بیشتر دوست می دارد، به خود و دیگران احترام می گذارد، دارای ارتباط خوب و سالمی با خود، مردم و آفریدگار است ، موفق تر و خوشحال تر است و به زمین ، این تنها کرۀ قابل سکونت در جهان هستی، کمتر زیان وارد می آورد.
اما در عمل، چرا این اتفاقات رخ نمی دهند؟
درست است که این مطالب همه عالی و در خور تحسین و ستایش هستند، اما تا این آموزه های تئوریک را دانش آموزان تمرین نکنند و اجرا نشوند، وقت تلف کردنی بیش نیست که تنها زمان دانش آموزان و بودجه کشور را به هدر می دهند.
مشکل اما کجاست و چرا با وجود عناوین خوب کتب درسی « تفکر و سبک زندگی» ، هنوز هم بسیاری از دانش آموزان دوره های مختلف تحصیلی ، از خودپندارۀ قدرت مندی برخوردار نیستند و نمی توانند فشارهای روانی خود را مدیریت کنند (در این خصوص چندی پیش با خبری روبرو شدیم که یکی از دانش آموزان در اثر فشار های روانی ناشی از اضطراب از جلسۀ امتحانات ،دچار ایست قلبی شد و متاسفانه جانش را ازدست داد) ، از مهارت «نه» گفتن غالبا برخوردار نیستند و به خواستهای برخی افراد فرصتطلب تن میدهند (ماجرای سوء استفاده جنسی از دانش آموزان به وسیلۀ ناظم مدزسه را به یاد آوریم) ، و بسیاری دیگر از همین دست ، که اغلب حاکی ازاین است که دانش آموزان انگار هیچ آموزشی در سبک زندگی ندیده اند و مهارتی در خور توجه در این زمینه ندارند. چه مهارت زندگ و چه مهارت اجتماعی.
این ها می توانست هرگز اتفاق نیفتند، تنها اگر همین عناوین موجود در کتاب های درسی « تفکر و سبک زندگی»
به درستی به دانش آموزان آموزش داده می شدند و به طور عملی دانش آموزان را به تمرین آن ها می گماشتند.
چگونه ممکن است معلم دروس دیگری هم چون هنر و عربی ، که خود نیز هرگز در زمینۀ «مهارت های زندگی »
آموزشی ندیده است به دلیل غیر موجه «کمبود نیرو» توانایی آموزش و اتقال صحیح و هم چنین آزمون در این زمینه
را داشته باشد ؟ اما در عمل می بینیم که در برخی از مدارس مناطق تهران این اتفاقات رخ داده است و معلم درس
عربی برای تدریس درس هنر و هم چنین « تفکر و سبک زندگی » ، به کار گرفته شده است!
او نیز که تخصصی در این زمینه ها نداشته ، ناگزیر شده است ، تنها دانش آموزان را به از برکردن مطالب کادر بندی
شده در کتاب ، وادارد که طبیعی ست پس از مدتی اندک ، همۀ این محفوظات ، هم چون دیگر محفوظات مندرج در کتب
درسی ، به دست فراموشی سپرده خواهند شد!
راه حل چیست ؟
با آن که گمان نمی کنم آموزش و پرورش در جذب نیروهای متخصص و کارآزموده دچار مشکل و محدویت باشد ،
اما یک راه کار مناسب می تواند این باشد که: همین نیروهای موجود و علاقه مند و موجود برای آموزش درست
کتب درسی " تفکر و سبک زندگی تربیت شوند.
کافی است در ابتدا نیروهای علاقه مند و دارای صلاحیت های روانی و فیزیکی موجود شناسایی و سپس با
برگزاری دوره های آموزشی نظیر کارگاه ها و دوره های کوتاه مدت آموزشی، آنان را برای تدریس تخصصی این
عنوان درسی ، تربیت شوند. برای ایجاد انگیزه در این نیروهای علاقه مند نیز، می توان امتیازات و پاداش هایی
در راستای ارتقای رتبه بندی های شغلیشان قایل شد.
به عبارت دیگر چنانچه همین درس «تفکر و سبک زندگی» به « مهارت های زندگی و اجتماعی» تغییر یابد و معلمین برای آموزش آنها دوره ببینند می توان به برنامه مورد نظر آقای وزیر امید بست. وگرنه چگونه می توان امیدوار بود وقتی درسی که در برنامه رسمی و ساعات موظف چنین وضعیتی دارد در فوق برنامه به ثمر نشیند؟ نه این که آموزش مهارت های زندگی یا اجتماعی ، شدنی نباشد. هست. اما مشروط به این که معلم هنر و ورزش را برای آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی به کار نگیرند و خانواده ها هم جدی بگیرند نه آن که تصور کنند تنها دروسی که در کنکور اهمیت دارد مهم اند.
جای دعواها و مناظراتشان عوض جلسات کاری و خصوصی، پشت تریبونهای عمومی است!!
نه عزیز: جایی که آموزش تست زنی در متن برنامه باشد مهارتهای اجتماعی در فوق برنامه !! این یعنی کشک !؟!؟
دروسی مثل تفکر وسبک زندگی ...تفکر وسواد رسانه ...کار آفرینی و.....فقط برای اینکه بی دبیر نباشند به هر دبیری که ساعت ازاد داشته باشد ارایه می شود ومتاسفانه چیزی که هیچ ارزشی ندارد وقت بچه هاست.