در گذر زمان، خود نیز این ماجرا را چون مربوط به سال ها قبل و مدیریت گذشته بود از یاد برده بودم که حین تورق یکی از کتاب های درسی فرزندم، دیدم همان طرح آموزش رسمی « مهارت های زندگی » به دانش آموزان ، در قالب واحدی درسی به نام « تفکر » به اجرا گذاشته شده و مراد از درس «تفکر» به واقع همان آموزش مهارت های زندگی است که پیش ازنظام رسمی آموزشی در قالب کتاب ها و مقالات و کارگاه ها و سخنرانی ها و تمرینات عملی به جامعۀ ایران معرفی شده بود و من نیز سال ها سرگرم دانستن و آموختن و آموزش دادن آنها بودم.
انصاف این است که گفته شود در قیاس با انبوهی از محفوظات و مطالب آموزشی غیر کاربردی که غالبا نیز به کار محصلان عادی نمی آید - مگر این که بخواهند اینشتین یا استیو جابز دیگری شوند هر چند که این دو نیز محصول نظام رسمی آموزشی نبوده اند - محتوا و آموزه های این درس یا همان تفکر اولا کاملا کاربردی است، ثانیا از دانسته ها و آموزه های مدرن استخراج شده و ثالثا بر کتاب های ترجمه شده هم این رجحان و برتری را دارد که با محیط و فرهنگ ایرانی متناسب است و از این رو به نیازها ی روزمرۀ دانش آموزان ایرانی پاسخ می دهد فارغ از این که از چه بهرۀ آموزشی یی برخوردارند یا در چه سطح علمی یی قرار دارند.
به عنوان مثال در کتاب درس «تفکر» سال هشتم، سرفصل هایی مدرن و متناسب با جوامع امروزی چون« چگونگی هدف گذاری، اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، روش و استراتژی دست یابی به اهداف، برنامه ریزی برای دست یابی به اهداف» و دیگر موضوعات کاربردی و مفید در حل مسایل زندگی روزمره و غلبه بر مشکلات و پیچیدگی های زندگی امروزی به چشم می خورد.
راستش را بخواهید، در ابتدا که این عنوان ها را دیدم احساسی آمیخته با غبطه و حتی حسرت به من دست داد و اندیشیدم چه بسا اگر به ما نیز هنگام تحصیل در این سنین و مقاطع این مفاهیم و در واقع مهارت و کلیدهای حل مسایل و غلبه بر مشکلات و خود شناسی را آموخته بودند شاید اکنون از نظر اجتماعی و فردی در جایگاه دیگری می بودیم یا بعدتر با مشکلات کمتری مواجه می شدیم یا برای دانستن آنها زمان یا زحمت کمتری را متحمل می شدیم.
با این حال خیلی زود از این حسرت و غبطه به در آمدم چون دانستم اینها همه مباحثی بر روی کاغذ و کتاب است و در عمل چندان هم از آموزش مهارت ها و بهره گیری از راهکارها و تکنیک ها خبری نیست چرا که با این واحد درسی نیز مانند دروسی چون ورزش و هنر برخورد می شود و بهای چندانی به این گونه دروس نمی دهند.
اما این نکته را از کجا دانستم؟ شاید بپرسید با همان تورق و نظر کوتاه چگونه این آگاهی یا داوری حاصل شد؟!
پاسخ این است: اگر چه در کوتاه زمان اتفاق افتاد اما هنگامی بود که کوشیدم طریقۀ هدف گذاری و استراتژی های رسیدن به اهداف را برای فرزندم بیشتر توضیح دهم با این امید و آرزو که در عرصۀ زندگی واقعی و در تعیین اهداف کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت او را توانا سازد اما با مقاومت او روبرو شدم با این توضیح و پاسخ که : « نیازی نیست. خانم گفته فقط همان جملاتی را که زیرآنها خط کشیده ایم یا در کادر رنگی قرار دارند باید حفظ کنیم»!
به عبارت دیگر، درس «تفکر» که برای نجات نظام آموزشی از حافظه محوری و تحمیل محفوظات به بچه ها طراحی و برنامه ریزی و در نظام آموزشی گنجانده شده خود گرفتار همین ساختار شده و این درس را نیز باید حفظ کنند و بچه ها جملات مربوط به اهمیت مهارت آموزی به جای حفظ کردن را حفظ می کنند!
انتقال موضوع به مدیریت مدرسه نیز تأثیری نداشت چون پاسخ داده شد: دغدغۀ والدین متوجه دروس مهم تر چون علوم و ریاضی است و نیروی لازم هم برای آموزش این درس با این شیوه را نداریم.
پیشنهاد دادم خودم به صورت رایگان درس می دهم چون سال هاست در این باره خوانده و نوشته ام. اما ساز و کار اداری چنین امکانی نمی داد و تنها در قالب برنامه های فوق العاده و آن هم برای اولیا امکان پذیر بود.
بر پایۀ این تجربه می توان گفت ریشۀ مشکل اساسی در اجرایی کردن طرح های جدید و کاربردی در نظام آموزش و پرورش ایران را الزاما نباید در اکثر کتب درسی وعنوان های آنها جُست و جو کرد چرا که اتفاقا با توجه به نیازهای دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی طراحی و نکات علمی و تازه لحاظ شده است و کاستی جای دیگری است.
مشکل این است که اولا آموزش کافی برای آموزش این مهارت های تازه ارایه نشده و با نگاه سنتی مقوله ای مدرن را نمی توان آموزش داد و ثانیا به نظر می رسد نه در برخی مدیران اراده ای برای تحقق این امر وجود دارد و نه در شماری از اولیا علاقه و مطالبه ای و این گونه است که در بر همان پاشنه می چرخد که می چرخید!
با این همه حالت ایده آل این است که فرزندان ما در همین اوان دوران حساس نوجوانی و در قالب کتاب «تفکر» با مقولاتی چون هدف گذاری کوتاه و بلند مدت ، نحوۀ برنامه ریزی و استراتژی رسیدن به اهداف، آشنا شوند (فرصتی که در اختیار نسل های پیشین نبوده است) تا در بزرگ سالی و در جامعه با افرادی هدف مند، مسؤول و دارای استراتژی های قدرتمند رو به رو شویم.
این نکات و آموزه ها البته دست کم در شکل مقدماتی و انگیزه بخش در کتاب درسی «تفکر» آمده اما درد این است که حتی این کتاب را هم بچه ها باید طوطی وار از بر کنند و این طوطی واری انگار دست از سر آموزش و پرورش ما بر نمی دارد!