عذرا فراهانی *
یازده سال پیش زمانی که برای اولین بار مادر شدم همه چیز عوض شد. من که پیش از آن دغدغه خاصی نداشتم به زنی تبدیل شدم که نگاهم در پشت سرم جا خوش کرد.
از خانه که بیرون میزدم دست و دلم میلرزید حتی اگر فرزندانم نزد امینترین فرد یعنی مادرم بودند. نگرانی از وضعیت فرزندانم هیچ وقت فرصت آرامش را به من نداد. ازسلامت شان، تربیت شان و آینده شان.
از زمانی که مادر شدم همه کودکان دنیا برایم اهمیت ویژهای پیدا کردند آن قدر که پس از سالها کار در بخش حوادث و حضور در دادگاههای جنایی و دیدن صحنههای قتل و اعدام حتی نتوانستم اخبار حوادث کودکان را بشنوم یا ببینم.
هرخبر تلخی در باره کودکان روح روانم را متزلزل می ساخت. اخبار تلخ «ستایش»ها و «آتنا»ها را پی گیر نشدم ولی هر دفعه میخواستم اخبار دیگر را ببینم خبرهای تلخ و تکان دهنده از بلاهای نازل شده بر سر این کودکان و خانوادهها مقابل دیدگانم رژه میرفت.
این اخبار من و مادران دیگر را به دنیایی از افکار ترسناک و تضادها فرو میبرد. این که چگونه باید با فرزندانمان برخورد کنیم.
اگرچه تا به امروز بارها و بارها برای فرزندانم در خصوص نحوه حفظ امنیتشان و عدم تعرض از سوی دیگران توضیحات مبسوطی دادهام، اگرچه به آنها این اطمینان را دادهام که همه مادرانِ عالم صندوقچه پرراز و رمزی از فرزندان خود در سینه دارند، ولی وقتی فکر میکنم یک جانیِ بیمار کافی است در وهله اول دستش را روی دهان کودکی آموزش دیده بگذارد و صدای اورا خفه کند، آن وقت چه باید کرد؟!
بسیاری از مادران مثل من اجازه نمیدهند فرزندان شان به تنهایی از خانه بیرون روند و صد متر قدم زدن یا بازی کردن در کوچه را در حوالی خانه را تجربه کنند. حتی اگر مثل ما خانه مان در پنجاه قدمی باشگاهی باشد که بچهها هفتهای سه روز به آنجا میروند.
اجازه نمیدهم از فضای کوچه و خیابان - جایی که قرار است از آنها مرد بسازد- بهرهمند شوند. اصلا مطمئن نیستم این فضا آنها را مرد می کند یا نامرد؟ با خود عهد کردهام تا گرفتن دیپلم اجازه ندهم به تنهایی به مدرسه رفت و آمد کنند.
از سویی نگران این هستم این بچهها در آینده چگونه در جامعه حاضر خواهند شد. ما خانوادههای نگران و محقِ در این نگرانی، با محدود کردن فرزندانمان چه بلایی سر آنها خواهیم آورد؟
آیا آنها تبدیل به افرادی بی دست و پا در جامعه نخواهند شد؟ چرا که در کلاسهای درس به ما آموختهاند حضور در جامعه که با ورود در مدرسه آغاز میشود، پس از خانواده نقش مهمی بر تربیت و شخصیت کودکان دارد و آنها را توانمند و با تجربه خواهد کرد.
من به عنوان یک مادر حالا دیگر نه نگران درس و مشق فرزندانم هستم و نه نگران خوراک و پوشاک آنها. فقط نگرانم اگر به آنها آزادی عمل دهیم، آیا آنها از این تعرضات جنسی با روندِ رو به رشد، حتی در مراکزی که پیش از این ایمن می پنداشتیم، در امان خواهند بود؟ آقایان مسؤول! لطفا دغدغه خانوادهها را بشنوید و پاسخ دهید.
*روزنامه نگار