سهیل رضایی
موسس بنیاد فرهنگ زندگی
(مرکز مطالعات و آموزش علوم پیشرفته انسانی)
از خودم می پرسم این نظام آموزشی برای آموزش و پرورش فرزندان ما آیا مسیری درستی طی می کند؟
هزاران جواب به ذهنم خطور می کند اما دنبال معیار دقیق و قابل اندازه گیری می گردم. در نهایت به زندگی روزمره ام نگاه می کنم و می بینم او پنج سال است که مدرسه می رود اما دریغ از آنکه یکی از موضوعات درسی اش را برای گفت و گو انتخاب کند!
وقتی هم قرار است از او درس بپرسم (که این خود رسمی منسوخ برای درک واندازه گیری یادگیری است) بازهم در بین این پرسش و پاسخ هم چیزی برای گفت و گو پیدا نمی شود .
حالا سؤال اساسی این است که این چه محتوی آموزشی است که نمی شود در لابلای آن چهار کلمه برای تبادل حرف پیدا کرد؟ بعد بحث می کنیم که چرا شکاف نسلی درست شده است؟
او چه چیزی می آموزد که نمی شود درباره اش تفکر روزمره داشت! صدها سال پیش بزرگان دانش و فلسفه گفته اند آنچه را نمی شود تجربه کرد سخت می توان به خاطر سپرد.
بنابر این نظام آموزشی کنونی را نه تنها مفید نمی دانم بلکه سمی مهلک برای نسل جوانی محسوب می کنم که باید سراغ آینده ای برود که هیچ شباهتی به امروز ندارد، حال آنکه او درسی می خواند که هیچ ربطی به امروز ندارد وای به حال آینده!
و این یعنی پرورش انسان هایی که نمی توانند حریف زندگی، روابط و اقتصاد آن شوند؛ بنابراین ناکامی پشت ناکامی و افسردگی و اضطراب پشت همدیگر ذهن او را تصرف می کنند و کمتر انتخابی برایش می ماند جز فرار به راه های مختلف (مهاجرت،اعتیاد،خودکشی و...).
عزیزان مسؤول که قصد تحول دارید اما دریغ از یک قدم روبه جلو !
اول باید پرسید در دنیای امروز چه چیز ارزش آموختن دارد؟ بعد شروع به طراحی نظام آموزشی کرد.
در تحقیق انجام شده توسط موسسه گالوپ ۶۷% ثروتهای تولید شده در کشورهای توسعه یافته توسط سرمایه انسانی آنها محقق شده است. اما اینجا اکثر ثروت کشور صرف سوختن عزیزترین زمان فرزندان ما می شود تا هر روز در این نظام پوسیده و مسموم آموزشی به خود ناباوری برسند و به شکل مصیبت و مکافات روی دست خود، خانواده و کشور بمانند و به شکل درگیری ناکامی شخصی ،طلاق خانوادگی و بیکاری در جامعه تجلی کنند.
می دانید چرا شهامت و درایتی برای تغییر نیست؟
چون آن قدر مسأله تولید کرده ایم که این مسأله اصلی مردم گم شده است و مثل تمام مسائل دیگر که تا به بحران و فلاکت نرسد به آن رسیدگی نخواهیم کرد منتظر یک سونامی هستیم که به نظر من بسیار بسیار نزدیک است.
متاسفانه تفکر عقب مانده بزرگترین خصیصه اش این است که مسأله را فقط زمانی که در قاموس "بحران" خود را نشان می دهد می فهمد و نمی تواند همانند تفکر توسعه یافته آن را با "پژوهش و تحقیق"، ردیابی و چاره اندیشی کند.
من اگر جای تصمیم سازان بودم چیزهایی به فرزندان این سرزمین یاد می دادم که ابتدا به آنها نگرش اجتماعی برای درک جامعه و مسائل آن دهد، بعد به کمک انواع روش های استعدادیابی و شخصیت شناسی قابلیت هایشان را به آنان می شناساندم و بعد هم مهارت های مرتبط با استعدادهایش را به آنها می آموختم تا به شکل هر شغلی که دوست دارد آن را بروز دهد.
آموزش، کلا عرض میکنم آموزش
چه در آموزش و پرورش چه در آموزش عالی
کلا آموزش در کشور تعطیله
راستی چرا دست نمیگذارید روی یغه همه اونایی که واقعا مقصر اصلی ان؟
انگیزه نموده والبته سیستمهای نا درست
جذب معلم نیز مزید بر علت است
از سر صف وایسادن و از جلو نظام و برای هر کاری اجازه گرفتن تا ترسیدن از معلم و صحبت کردن تنها معلم سر کلاس
انگار پادگانه و شخصیتت باید خورد بشه
نه پرسشگری رو یاد میدن و نه مطالبه کردن رو ونه به حق و حقوق خودمون آگاه مون میکنن
پس باید منتظر سونامی بحران باشیم.
چون آن قدر مسأله تولید کرده ایم که مسائل اصلی مردم گم شده است.
چون آن قدر مسأله تولید کرده ایم که مسائل اصلی مردم گم شده است.
چون آن قدر مسأله تولید کرده ایم که مسائل اصلی مردم گم شده است.
اين جمله را بايد هزار بار خواند و نوشت و بر تمام ديوار هايي که مسئولان کشور ممکن است ببينند، نصب کرد.
آفرين به نويسنده
الان عمل کردنِ به این حرفها یعنی مدرسه ی خوب ساختن و خوب مدرسه را اداره کردن.
لذا پیشنهاد میکنم گاهی هم به جای گزارش های مایوس کننده و پشت سر هم، گزارشی از مدارس خوب تهیه کنید تا راه حل های مشکلات را در عمل ببینید و ببینیم.