عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سیمای تبلیغاتی شهر تهران با تابلوهای مربوط به کالای ایرانی دگرگون شده و توجه همه را به خود جلب کرده است.
این نمایه ها به همت سازمان زیباسازی شهرداری تهران و پس از اعلام سال 1397 به عنوان سال «حمایت از کالای ایرانی» و به منظور همسانسازی فضای شهری برروی 111 عرشه پل و 80 پرتابل و 25 بیلبورد اکران شده است.
هر چند اصل اقدام ستودنی است و در ترویج فرهنگ استفاده از کالای ایرانی می تواند مؤثر باشد اما 10 نکتۀ حاشیه ای به بهانۀ آن قابل طرح است:
1- درست است که در شعار سال تنها واژه «کالا» آمده اما در اقتصاد در کنار کالا، خدمات هم می آید و بخش قابل توجهی از اقتصاد بر دوش خدمات است. در کنار حمایت از کالای ایرانی خوب و شاید ضروری است بحث خدمات هم مطرح شود. روحیه ایرانیان با خدمات سازگارتر از تولید است و چنانچه تمام توجه خود را به کالا معطوف کنیم و از خدمات غافل شویم هدف نهایی تأمین نخواهد شد.
2- در یکی از شعارها راز توجه به کالای ایرانی در این شعار دانسته شده است: هنر نزد ایرانیان است و بس. واقعیت اما این است که هنر به تنهایی نزد ما نیست و دلیل توجه به کالای ایرانی حمایت از تولید ملی و کاهش نرخ بیکاری است و به این سبب نیست که هنر نزدماست و دیگران بی هنرند.
سالانه 9 میلیون سفر خارجی صورت می پذیرد و اگر تکرارها را کنار بگذاریم یک جمعیت 4 میلیونی رهسپار کشورهای دیگر می شوند و مردم از طریق اینترنت و ماهواره با دنیا آشناتر می شوند و انواع فنون و هنر را به شکل حیرت آوری تماشا می کنند. این ادعا که هنر نزد ایرانیان و بس در چارچوب شعر و شعار قابل طرح است ولی به باور تبدیل نمی شود و این ذهنیت را در مخاطب ایجاد می کند که بقیه ادعاها هم از این سلک و سنخ است. نه این کی بوردی که این مطلب را باآن تایپ می کنم ایرانی است نه آن نمایشگر کامپیوتر یا گوشی تلفن همراه که از طریق آن می خوانید و نه خیلی از اقلام پیرامون ما و نمی توانیم برای اثبات خودمان دیگران را نفی و تحقیر کنیم. اما می توانیم و باید ارزش و اهمیت استفاده از کالای ایرانی را بشناسانیم.
3- از این نوع تبلیغات این احساس درمی گیرد که انگار تنها علت رونق نداشتن کالای ایرانی علاقه ایرانیان به برندهای خارجی است در حالی که جدای چشم هم چشمی و پاره ای تفاخرها کالای ایرانی گران تمام می شود و در قیمت توان رقابت ندارد و اگر قرار است مردم را به خرید کالای ایرانی سوق دهیم هزینه تولید را باید پایین بیاوریم.
یکی از راهکارهای پایین آوردن هزینه تولید برداشتن منع استخدام کارگران بیگانه در مشاغلی است که کارگر ایرانی حاضر به کار در آنها نیست. شاید این سخن در ظاهر تناقض آمیز جلوه کند اما اگر بیشتر دقت کنیم در می یابیم که اخراج کارگران خارجی در مواردی نه تنها منجر به استخدام نیروی ایرانی نشده که بنگاه را به تعطیلی کشانده چون هزینه تولید بالا رفته و دیگر قادر به رقابت نیست.
4- کالای ایرانی فقط کالای خوراکی و پوشاک و دیگر اقلام مصرفی نیست. کتاب و گل هم کالای ایرانی اند. این تصور که خرید گل اسراف است نادرست است.
اگر کسی تمکن مالی دارد و می تواند گل بخرد چرا نخرد و چرا تصور می کنیم گل خریدن و تولید گل را سر پا نگه داشتن پول دور ریختن است و در مراسم ترحیم توصیه می کنند گل نخرید؟ کمک به یتیمان خوب است اما حمایت از تولید ایرانی هم لازم است. در این تابلوها مردم را به خرید گل و زنده نگه داشتن پرورش گل یا خرید کتاب و روزنامه هم توصیه کنیم. کالا فقط کفش و پیراهن نیست.
5- این تبلیغات مفید است اما در دراز مدت به اقدامات و طرح های دیگری هم نیاز است و از جمله این که صدا و سیما و تبلیغات شهری فضایی را به تبلیغ رایگان یا با تخفیف کالای ایرانی اختصاص دهند.
6- این تابلوها بعضا متعلق به بخش خصوصی است و به زودی در آنها شاهد تبلیغات کالاهای خارجی خواهیم بود. با این تعارض چه باید کرد؟ مگر می توان کالای با کیفیت خارجی را که عوارض مختلف را نیز پرداخته تبلیغ نکرد یا از درآمد آن گذشت؟
7- مهم ترین ویژگی تولید این است که جامعه را زنده و بانشاط نگه می دارد و بسیاری از فسادها و تباهی ها در چند ده سال اخیر از ذلیل شدن تولید ملی ناشی می شود. تبلیغات اما به گونه ای است که انگار یگانه حُسن کالای ایرانی افزایش اشتغال است. در حالی که تولید بار فرهنگی هم دارد و چنان که گفته شد موضوع محدود به اقتصاد نیست.
در کنار تولید است که جشن ها و آیین ها در می گیرد و می توان برنامه های هنری برگزار کرد. تا صحبت از تولید ملی می شود نباید ذهن مان متوجه کارگر و کارخانه شود. تولید مفهومی فراتر از صنعت و کار صرف دارد و هر چه دایره تولید ملی و کالای ایرانی را با در نظر گرفتن خدمات و فرهنگ تسری دهیم این هدف دست یافتنی تراست.
8- اگر تولید ایرانی در اولویت است فضا را برای ایده های تازه باز کنیم و بگذاریم صاحبان فکر و نظر بیایند. در اوایل دهه 40 خورشیدی شماری از بازرگانان و وارد کنندگان بودند که چرخ های تولید را به گردش درآوردند. چون با بازار آشنا بودند مشکلی در بازاریابی نداشتند.
اکنون نیز به چهره ای مانند زنده یاد دکتر رضا نیازمند نیاز است تا وارد کنندگان و اشنایان به بازار را به این سمت و سو سوق دهد و با شعر و شعار کار جلو نمی رود. در این همه سال هر گلی بلد نبودند به سر ایران و اقتصاد ایران زده اند. نیاز به هوای تازه است.
این هوای تازه هم از کریدور سیاست و دیپلماسی می گذرد. وقتی سرمایه ایرانیان خارج از کشور و دانش و مهارت آنان جذب شود. هر چند نمونه هایی چون کاوه مدنی با این انگاره سازگار نیست.
9- در این تبلیغات نوک تیز انتقاد میتواند متوجه قاچاق کالا هم بشود تا حساسیت افکار عمومی به این طرف هم معطوف باشد. حال آن که از تبلیغات کنونی این امر بر نمی آید و انگار تمام مسؤولیت متوجه خریدار است.
10- دست آخر این که به ابتکارات بیشتر نیاز است. مثلا این که برنج ایرانی بخرید تا شالیکار شمالی شالیزارش را ویلا نکند. این گونه شعارها مردم را با ابعاد گسترده تر حمایت از تولید ملی آشنا می سازد.
می توان نگاهی بدبینانه هم داشت و گفت: همین شعارها با استفاده از کالاهای چینی نوشته و نصب شده اما کیست که از رونق تولید ملی شادمان نشود. منتها تولید ملی دایره ای بسیار گسترده تر از کالاهای مصرفی دارد و انواع خدمات و عرصه های بومی را شامل می شود...
یعنی هو و نر
یعنی نیکمردی
یکم سواد لطفا داشته باشید