عصر ایران؛ مصطفی داننده- این روزها از زمین و زمان خبر بد میرسد. همیشه خبرهای بد زودتر از تمام خبرهای خوب، جامعه را درگیر خود میکند. اتفاقات چند وقت اخیر را با خود مرور کنید.
اوضاع خوب نیست. تقریبا تمام پنجرههایی که میتواند امید را به جامعه تزریق کند، بسته شده است و وقتی جوانان به فردا نگاه میکنند، افق روشنی را نمیبینند.
مشکلات عدیده اقتصادی، بیکاری و مشکلات ارزی باعث شده است تا جوانان با خود فکر کنند چگونه میتوانند زندگی آینده خود را بسازند.
در سالهای نه چندان دور، جوانان با کمک خانوادههای خود زندگی سادهای را آغاز میکردند اما امروز به دلیل تغییر سبک زندگی و بالا رفتن توقعات و مشکلات اقتصادی، جوانان نمیتوانند زندگی خود را بسازند و اگر هم توانستهاند از خان ازدواج عبور کنند با مشکلات بیشماری روبرو میشوند که یکی از آنها رفتن به زیر بار قرض است.
رسیدن به ازدواج البته مقدماتی هم دارد. رفتن به سربازی، پیدا کردن کار، حقوق مناسب و ... همه اینها باعث میشود که جوانان سعی کنند، به این زودیها زندگی زناشویی را تجربه نکنند.
کاش مسؤولان کشور از خود میپرسیدند چرا سن ازدواج در ایران به بالاترین درجه خود رسیده است و جوانان چه دختر و چه پسر حاضر نیستند، رخت ازدواج به تن کنند.
در جامعه ایران جوانها به چند دسته تقسیم میشوند. دسته اول کسانی هستند که به واسطه پدر، زندگی مرفهای دارند. آنها سوار بر ماشینهای چندصد میلیونی خود شهر را بالا و پایین میکنند. مشکلات این دسته اقتصادی نیست و بیشتر هویتی است. که در این نوشتار نمیخواهیم به آن بپردازیم.
دسته دوم جوانان متوسطی هستند که توانستهاند به واسطه حضور در بازار کار، برای خود زندگی متوسط ایجاد کنند و با کار فراوان، روزگار را سپری کنند. این دسته معمولا همیشه کار میکنند تا قسطها خود را پرداخت کنند تا در دوران بازنشستگی با آرامش زندگی کنند.
دسته سوم اما جوانانی هستند که نه شغل مناسبی دارند و نه امیدی به آینده. این دسته هم دچار بحران اقتصادی است هم بحران هویتی. آنها با ناامیدی به فردای خود نگاه میکنند و بعد از تلاش بسیاری برای به دست آوردن کار، به بن بست میخورند و مسیر زندگیشان عوض میشود . این دسته با بحرانهای جدی روبرو هستند
در میان این سختیهای اقتصادی، سختگیریهای اجتماعی از سوی حکومت باعث بحرانی تر شدن شرایط شده است. به طور مثال جوانان مشهدی هم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند هم با محرومیتهایی مانند نرفتن به کنسرت، تفریحاتی اینچنین روبرو هستند.
آنگونه که از شواهد پیداست، جوانان ایرانی با تردید به آینده نگاه میکنند و کسی هم قرار نیست فکری به حال سبک زندگی آنها کند. حفظ این شرایط یعنی پیش بسوی بحرانهای بزرگ. بحرانهایی که در راس آن متولدین دهه 60 قرار دارند. نسلی که فدای تصمیمات غلط شده بود و شده است.
هرچه زودتر باید فکری به حال جوانان این سرزمین کرد.
در میان این سختیهای اقتصادی، سختگیریهای اجتماعی از سوی حکومت باعث بحرانی تر شدن شرایط شده است. به طور مثال جوانان مشهدی هم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند هم با محرومیتهایی مانند نرفتن به کنسرت، تفریحاتی اینچنین روبرو هستند.
مدیریت در کشورهای پیشرفته حرف اول رو میزنه.
خلاصه و مفید حرف دل ما دهه ۶۰ رو زدی
تقریبا 17 ماهه که مشغول کاری هستم به صورت شرکتی، تو این 17 ماه روزی نبوده که حرف از تعدیل نیرو نباشه.. همه رو روانی کردن.. اصلا توان برنامه ریزی برای آینده رو نداری.. دوماهه هنوز حقوق ندادن، 10 ماهه پایش که 20 درصد از حقوقمون میشه رو ندادن..
من به چه امیدی برم ازدواج کنم؟
تصمیم ما رفتن از این کشوره.خسته شدیم بخدا.مسئولین مملکت چشماتونو باز کنید.اکثر جوونا دارن دنبال راهی برای رفتن می گردن
الان هم ما وضعمان در مجموع به نسبت موقعیت جغرافیایی که در آن هستیم و جهانی که در آن زندگی میکنیم بد نیست (هر چند می تواند بهتر باشد).
سیاه نمایی نکنید لطفا. بسیاری از جوانان در حال انجام کارهای بزرگند و به آینده امیدوار.
به هر حال در تاریخ از ما یاد خواهد شد و افرادی که فکر نمی کنند در برابر تاریخ هیچ مسئولیتی ندارند.
ما دهه شصتی ها بحرانشون هستیم.
میشه مثال بزنید؟؟؟
شکر خدا جوونای ما این دور و زمونه همه چی در دسترسشونه!!!!! همه نوع امکانات برای لذت جویی ...
از هر جنس و هر سبک و هر نوعش که دلت بخواد!!!!!
دیگه چه جنسی کم دارن براشون جور کنیم؟؟؟؟
اون عکس از دانشگاه ماست. شریف ... !
نا امیدی امون همه ما رو برده.
گفت ایلتس رو بگیری سریع اقدام میکنم بری
از سر کار که برمیگردم 5 ساعت زبان کار میکنم
امیدی به این مملکت نیست
ثانيا مسئولين هيچ وقت با مسائل و مشكلات ريشه اي برخورد نمي كنند و فقط نسبت به مشكلاتي حساس مي شوند كه حالت امنيتي پيدا كرده باشد.
بنابراين با اين رويكرد چطور انتظار داريم جوانان اميدوار بمانند. صف هاي طويل مهاجرت از ايران خود گوياي همه چيز است.
بیمه هم ندارم که برم درمانگاه برای مشکل معده ام.
الان واقعا رو چه حسابی زن بگیرم؟ اینده خودم مبهم هست یعنی احساس میکنم اصلا آینده ای ندارم بعد برم زن بگیرم ؟!!