صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

چگونه زندگی متوازن خواهیم داشت؟

ورشکستگی های عجیب و غریب به وجود می آید. مثلا در حوادث می خوانید که شخصی مدیر موفقی بوده، پزشک متخصصی بوده، سپس دست به کشتن خود و خانواده اش زده یا کارهای عجیب و غریب دیگری کرده است. این به دلیل آن است که این افراد تک بعدی جلو رفته اند و یک روز، از همه چیز بریده اند.

امروز می خواهیم به این بحث بپردازیم که چگونه می توانیم توازن زندگی مان را در حیطه های مختلف حفظ کنیم و چرخ زندگی را به همان شکل دایره ای پیش ببریم که بیشترین سرعت را در رسیدن به آرزوهای مان داشته باشیم؟ به هر حال زندگی ما، نه صرفا از کار تشکیل شده است، نه صرفا از خانواده؛ وجوه مختلفی در زندگی دخیل هستند و مجموعه اینها، چیزی به نام زندگی را می سازد.

فکر می کنم زمان مناسبی است که درباره این بحث توازن صحبت کنیم، چون خودم در حال حاضر، خیلی به دنبالش هستم؛ دنبال یکسری معانی و مفاهیم جدید هستم؛ حتی مطالعات جدیدی دارم که ببینم چطور این توازن را برقرار کنم؛ چون احساس می کنم در بعضی جاها این توازن وجود ندارد. مثلا در حوزه های سلامتی و ورزش، احساس می کنم یک پای شان می لنگد.

من اصطلاحی در کارم دارم و دوست دارم درباره اش صحبت کنم؛ بحث در مورد کلمه ای است به نام «شامل شدن». بسیاری از کسب و کارها را می بینیم که با عدم موفقیت، رشد یا پایداری مواجه می شوند.

وقتی با کسی که صاحب آن کار است صحبت می کنم، نکته ای که پیدا می کنم و بر آن تاکید می کنم این است که «شما مشکل تان در شامل شدن بوده است». مانند این است که بخشی از شرکت ما دچار بحران شود و تمام شرکت و توانش را برای آن بحران و حل آن یک مسئله بگذاریم. این کار باعث می شود که از دیگر بخش ها دور شویم. اینکه در بیزینس یا حتی زندگی برای رشد، خیلی روی تمرکز توجه می کنند، منافاتی با «شامل شدن» ندارد.

شامل شدن یعنی این که من الان دارم روی این موضوع کار می کنم، ولی حواسم باید به موضوعات دیگر هم باشد و آنها را هم بررسی کنم. این چرخ زندگی که اشاره می شود، برای من هم همین طور است.

احساس می کنم که به اندازه کافی به کارم اهمیت داده ام؛ خوب رشد کرده، خوب توسعه پیدا کرده است، خوب دارد جلو می رود، از آن طرف احساس می کنم برای خانواده ام خوب بوده، ولی برای شخص خودم احساس می کنم چالش هایی داشته است؛ یعنی آن قدر که باید به خودم اهمیت می دادم، اهمیت نداده ام.

دوست دارم بیشتر راجع به این کلمه «شامل شدن» نوشته شود و خود من هم مطالعاتم را در موردش تکمیل کنم که یک بار دیگر، مفصل تر در موردش صحبت کنیم. وقتی داریم زندگی افرادی را که در دنیا به معنای واقعی افراد موفق تری بوده اند، بررسی می کنیم، می بینیم که اینها به شامل شدن در قسمت های مختلف زندگی، بعدهای مختلف کاری و مسیرهایی که می روند، توجه کافی داشته اند؛ یعنی تک بعدی جلو نرفته اند.

تا به حال راهکارهای مختلفی برای این موضوع داده اند، کتاب های زیادی در مورد این موضوع نوشته شده است و مقالات زیادی وجود دارد که خیلی از آنها هم راهکار دارد.

زمانی خود من که این راهکارها را می خواندم و به اجرا در می آوردم، بعد از مدتی بی خیال می شدم و آنها را انجام نمی دادم. بعد که نگاه کردم، دیدم بینشش در من شکل نگرفته است که من اول قبول کنم اگر همه قسمت های مختلف را شامل نشوم – چه در کار، چه در زندگی و چه هر جای دیگر -، اتفاق های بدی برای من در راه است، شرایط نامناسبی در آینده برایم به وجود می آید.

پس موضوع مهم این است که اول این را قبول کنید، باور کنید همان قدر که کار شما مهم است، همان قدر خانواده تان مهم است. چرا شما فکر می کنید خیلی ها در کارشان تا یک دوره ای موفق اند، ولی بعد از آن دوره، بی خیال همه چیز می شوند؛

ورشکستگی های عجیب و غریب به وجود می آید. مثلا در حوادث می خوانید که شخصی مدیر موفقی بوده، پزشک متخصصی بوده، سپس دست به کشتن خود و خانواده اش زده یا کارهای عجیب و غریب دیگری کرده است. این به دلیل آن است که این افراد تک بعدی جلو رفته اند و یک روز، از همه چیز بریده اند.

من فکر می کنم اول باید این نگرش در ما به وجود بیاید. باید برای نگرشمان فکر و تک به تک کار کنیم. همه این موضوعات برای این است که ما رضایت بیشتری داشته باشیم. اگر قرار است در کارمان موفق شویم، اگر قرار است در بیزینس مان رشد خوبی داشته باشیم، اگر قرار است خانواده خوبی داشته باشیم، اگر قرار است به حوزه سلامت و بعد معنوی و اخلاقی و حتی تفریح خودمان اهمیت دهیم، در نهایت همه اینها قرار است به ما رضایت درون بدهد.

امروز جمله ای را در جایی می خواندم، نوشته بود «بیایید اول بنویسید که واقعا چه چیزهایی در این دنیا، باعث رضایت شما می شوند. شما امروز کاری را شروع کرده اید، خانواده ای تشکیل داده اید، بیزینسی را راه انداخته اید، وارد یک کار خیریه شده اید یا ...؛ اول نگاه کنید که اینها مال شماست؟ حال شما را خوب می کنند یا نه؟»

شخصی می گفت: «تمامی سوءتفاهم ها در این دنیا برطرف می شوند، اگر بتوانیم خودمان را جای دیگران بگذاریم.»

خیلی از افراد جامعه ما به صورت افراطی همه خوشبختی و لذت را در پول می بینند و دیوانه وار به این سمت حرکت می کنند. من آدم های بسیار زیادی را دیده ام و حتی خودم را نگاه می کنم و با اطمینان کامل می گویم که پول نمی تواند باعث رضایت درون ما بشود. اینکه ما تلاش کنیم، حرکت کنیم و تمام توان مان را برای پول بگذاریم، چیز بدی نیست، ولی در کنار پول به موضوعات دیگر هم باید فکر کنیم؛ به لذت های دیگر زندگی، به چیزهایی که روح و روان و جسم ما را راضی می کند، باید فکر کنیم.

منبع: مجله پنجره خلاقیت

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200