صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۹۳۶۴۹
تعداد نظرات: ۱۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۴ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ - 18 February 2018
به بهانۀ سالروز اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان

قربانیان سناریوی «ولیعهد دزدی»

در طول این همه سال دو نگاه وجود داشته است: نگاه اول آنان که مقاومت گلسرخی و دانشیان را می‌ستایند و نگاه دوم کسانی که می‌گویند وقتی اصل داستان، بازی امنیتی‌ها بوده تا خودی نشان دهند قهرمان‌بازی دیگر ضرورتی نداشت ...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 29 بهمن هر سال یادآور اعدام خسرو گلسرخی شاعر و روزنامه نگار در سال 1352 خورشیدی در میدان تیر چیتگر است. گلسرخی البته تنها نبود و به جز او کرامت الله دانشیان نیز به جوخۀ آتش سپرده شد. دانشیان 27 ساله هم شاعر بود.

تنها 5 سال بعد اما تصویر خسرو گلسرخی دربرخی تظاهرات انقلاب 57 در دست دوستداران او بود و همکاران او در کیهان هم بُغض 5 ساله خود را با انتشار این تصاویر شکستند.

شامگاه 29 بهمن 1357 و یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علی حسینی - مجری تلویزیون که به گرایش‌های مارکسیستی شهرت داشت- بر صفحۀ تلویزیون ظاهر شد و متنی احساسی را درباره گلسرخی خواند و از بینندگان دعوت کرد جلسۀ محاکمۀ او را به مناسبت پنجمین سالگرد اعدام تماشا کنند. احساسات  علی حسینی البته موجب شد به خاطر اشتهار به تمایلات کمونیستی ابتدا از اجرای زنده و بعد از دوبلاژ و گویندگی برنامه های مستند هم کنار گذاشته شود.

مشهور‌ترین خاطره افکار عمومی از خسرو گلسرخی اما همان جلسه‌ای است که در آن رییس دادگاه از متهم می‌خواهد تنها از خود دفاع کند و خسرو گلسرخی با آن نگاه نافذ فریاد برمی‌آورد «من از خلقم دفاع می‌کنم» و باز از او می‌خواهد درباره خودش بگوید و اینجا هم گلسرخی می‌گوید: «من، خون ادرار می‌کنم آقای رییس...» تا از رفتار حیوانی با متهمان پرده بردارد. همسرش عاطفه گرگین که خود بیش از سه سال زندان را تجربه کرده شهادت داده بود که خسرو شکنجه شده است.

  
بخش‌های اصلی این دادگاه در همان سال 52 هم از تلویزیون دوران شاه پخش شد شاید با این هدف که سندی باشد بر این مدعا که مخالفان شاه مارکسیست‌ها هستند.

شاه چنان مارکسیست‌هراس بود که از نفوذ نیروهای مذهبی و امکان وقوع انقلابی با درون مایۀ مذهبی به کل غافل شده بود.


با هر معیاری اما هم بازداشت گلسرخی و دوستان او خطا بود و هم محاکمه و پخش تلویزیونی و بدتر از همه اعدام گلسرخی و دانشیان.

از آن جمع البته دیگران به اعتراف یا عفو خواهی تن دادند چون کل داستان اتهامی را که طراحی ربودن رضا پهلوی ولیعهد وقت حکومت سلطنتی بود دروغ و ساخته و پرداخته ساواک می دانستند یا نمی خواستند بمیرند یا دوست داشتند زندگی کنند.


5 سال بعد از اعدام این دو و در همان بهمن 57 مهم ترین سرود انقلابی که از رادیو پخش می‌شد همان سرودی بود که به نام کرامت دانشیان شناخته می‌شود:

هوا دل‌پذیر شد گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمۀ امید

 به جوش آمده است خون درون رگ گیاه
بهار خجسته باز خُرامان می رسد ز راه....

سرود بهار در واقع سرودۀ دکتر بهزادی بود که اول بار در مجلۀ «سپید و سیاه» در سال 1339 به چاپ رسید و سال بعد کرامت دانشیان ابیاتی از آن را در قالب سرودی شورانگیز تنظیم کرد و در مدرسه روستای سلیران در مسجد سلیمان با دانش آموزان تمرین کرد و اندک اندک سرود صبح‌گاهی دانش آموزان بختیاری شد. کرامت دانشیان هم در 29 بهمن 1352 مانند خسرو گلسرخی اعدام شد.

اتهام گلسرخی و دانشیان و 10 نفر دیگر این بود که قصد داشته‌اند در جریان فستیوال کودک، رضا پهلویِ 13 ساله را بدزدند و در قبال او آزادی زندانیان سیاسی را مطالبه کنند.

نه آن دونفر که اعدام شدند و نه 10 نفر دیگر که به هر دلیل از مرگ نجات یافتند اما هیچ گاه در عالم واقع این سناریو را نپذیرفتند.

مهم‌ترین حدس دربارۀ این گروه 12 نفره این است که واحدهای امنیتی می خواستند پس از اعدام رهبران مجاهدین خلق در 4 خرداد 1351 و همدلی رهبران مذهبی با آنها این نکته را به جامعه القا کنند که محور مبارزات مارکسیستی است و آن قصۀ ولیعهد دزدی را ساختند یا می خواستند خود را نزد مقامات بالاتر عزیز کنند و بگویند کشور را از یک بحران نجات داده اند و در اصل سناریو بوده است و با آزار و شکنجه می خواستند اعتراف بگیرند.


گلسرخی البته با اشاره به مولا علی و امام حسین تصویر دیگری ارایه داد و تصویر یک کمونیست ضد دین از او در اذهان نقش نبست.

جالب است بدانیم که او اگر چه زادۀ رشت بود اما در قم پرورش یافته بود و در خانواده تحت تعالیم مذهبی بوده منتها دوستان روزنامه نگار او چنین تصویری از او نداشتند. همسرش که به اتهام دیگر بازداشت شده بود نیز یک روزنامه نگار چپ بود که خبر اعدام خسرو را در زندان شنید و سه سال بعد نیز همچنان در زندان بود در حالی که کودک نوپای او - دامون- هم از دیدن پدر محروم شده بود و هم مادر.

تصویر همکاران از خسرو اما یک روزنامه نگار ادبی بود که دوست داشته شاعر شود ولی اشعار او خیلی هم جدی گرفته نمی‌شد و در کار هم چندان منظم نبود و کمتر کسی باور می‌کرد او همانی باشد که می‌گویند و به خاطر نسبت خانوادگی ارتباط برادر همسرش - ایرج گرگین- با فرح این شایعه هم درگرفت که واقعا اعدام نشده و به خارج از کشور رفته است و هنوز هم این قصه طرفدارانی دارد هر چند این پرسش مطرح می شود که چرا باید حکومت شاه ننگ کاری را که انجام نداده بر عهده بگیرد و در محافل حقوق بشری بهای آن را بپردازد؟

با پیروزی انقلاب، مردم خود نام برخی مکان ها و میدان ها را تغییر دادند ولی این نام ها باقی نماند از جمله نام پارک فرح را به پارک گلسرخی تغییر دادند چون نام او با گل سرخ نسبت داشتند اما نام گلسرخی بر روی پارک نماند و شهرداری تهران نام پارک را به «لاله» تغییر داد و یاد شاعر دیگر در رسانه های رسمی مطرح نشد. کیهان 30 بهمن 1357 یک صفحه کامل را به اختصاص داد با تیتر صفحه اول اما سال های بعد دیگر یاد نمی شد.


چند سال پیش اما فیلم محاکمه خسرو گلسرخی از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد و تابوی غیر رسمی یادکرد او شکست.

اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان قطعی است اما تقریبا دیگر تردیدی وجود ندارد که قصه ولیعهد دزدی ساخته و پرداخته ساواک شاه بوده و بیشتر این احتمال که بگویند «گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد/ جنبیدنِ آن پشّه عیان در نظر ماست...» و حد اکثر این که ایده یک نفر بوده نه این که واقعا به اجرا و عملیات رسیده باشند.

در طول این همه سال دو نگاه وجود داشته است: نگاه اول آنان که مقاومت گلسرخی و دانشیان را می‌ستایند و نگاه دوم کسانی که می گویند وقتی اصل داستان، بازی امنیتی‌ها بوده تا خودی نشان دهند قهرمان‌بازی دیگر ضرورتی نداشت و آن دو نیز می توانستند مانند 10 نفر دیگر زنده بمانند. البته می‌توان این نگاه را هم اضافه کرد که گلسرخی نه قصد دزدیدن رضای 13 ساله را داشته نه مبارز سیاسی بوده اما وقتی گرفتار می‌شود و با او مثل یک جنایتکار رفتار می‌کنند واکنش طبیعی او همان رفتار اعتراضی بوده: آقای رییس! من خون ادرار می‌کنم...

یکی از آن 10 نفر مشهورترین مدیر و سردبیر روزنامه اقتصادی در این سال هاست که اگر مانند گلسرخی و دانشیان رفتار می‌کرد 44 سال بعد – تا اینجا- را نمی‌زیست...

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۵
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۴
علی از تبریز
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
خداوند به انسانها جان و روح داده تا زندگی کنند حیات ببخشند اثر بیافرینند و از نعمتهای خدا بهره ببرند
ولی ما چیکار می کنیم با عناوین مختلف و اتهامهای ساختگی همدیگر را می کشیم و حق زیستن را از مخلوق خدا می گیریم چرا ؟
چون ما جامعه و انسانهای عقب مانده هستیم و مفهوم و فلسفه حیات را هنوز درک نکرده ایم
محمدعلی
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
آقای امیرحسین فطانت در کتاب «یک فنجان چای بی موقع» به نقش خودشون در این ماجرا اعتراف کردن و ضمن تایید ساختگی بودن سناریوی آدم ربایی، جزئیات ماجرا رو شرح دادن
ناشناس
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
در جایی از شاه سوال میشه و جواب میده من از جانب مذهبی ها خطری حس نمیکنم و از مارکسیستها بیشتر میترسید.با توجه به تمایلات قشر دگراندیش و دانشگاهیان بعد از 28 مرداد به تمایلات چپ و مارکسیستی و مسلحانه.متاسفانه این باور ناجی بودن این جماعت مطرح میشه در حالی که اونها حتی یه برنامه برای ایران نداشتند و خود رو بیشتر به دامان شوروی میانداختن.کیانوری نماد این تفکر هست و دیدیم فساد ناشی از برقراری سیستم کمونیسم در شوروی به چه سرانجامی رسید.اینها آرمانهایی هستن روی کاغذ.کوبا کره شمالی ونزوئلا و...میبینید با چه وضعیتی مواجه اند.به هر حال برای پیشرفت در زمان حال باید با تمام دنیا تعامل کرد نه با یک جبهه و نباید خود رو به جریان یک ابرقدرت انداخت.
پرهام
۱۴:۳۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
در آن دادگاه نمایشی چنان از خود دفاع کرد که بسیاری دگرگون شدند و گریستند همچنان که به سراغ مزار محمد مصدق میرویم به مزار او نیز خواهیم رفت. با صدای بیصدا مثل یک کوه بلند یه مرد بود یه مرد...
پرهام
۱۴:۳۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
خسرو گلسرخی کسی بود که در آن دادگاه از خودش طوری دفاع کرد که جایی برای کتمان باقی نمی گذاشت و چونان راست قامتان تاریخ جاودانه ماند !بلی در تهران چهارراهی بود و هست که هنوز به آن اسم چهارراه گلسرخی نامیده میشود همچنانکه به دیدار مزار محمد مصدق میرویم به مزار او نیز سر خواهیم زد یاد و نامش گرامی
هوشنگ
۱۳:۵۷ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
ماجرای گروگانگیری ولیعهد یا فرح یا هر دو در فستیوال کاملا حقیقی است و در خاطرات و گفتگوهای اعضای گروه به کرات آمده است. منتهی فقط دو نفر از اعضای گروه ( بطحایی و سماکار ) این موضوع را به عنوان یک طرح با هم مطرح کرده و ضمن طرح در گروه توافق اعضا را هم برای اجرای آن جلب کرده بودند و به دنبال تهیه سلاح برای نقشه شان بودند و به این منظور با یکی از اعضای سابق سازمان چریک های فدایی خلق که با ساواک همکاری می کرد از طریق کرامت دانشیان ارتباط می گیرند و از آن طریق لو می روتد و دستگیر می شوند. بنا بر این همه ماجرا تخیلی و ساخته ساواک نبود. البته ساواک و ماموران امنیتی رفتارهای غیر انسانی بسیاری در زندان داشتند و جنایات زیادی مرتکب شدند مثل اعدام همین دو نفر که به هر حال هنوز مرتکب هیچ جرمی نشده بودند اما اصلا این طور نبود که یک سناریوی ساختگی درست کنند و بر اساس آن دو نفر را اعدام کنند و عده ای را حبس کنند و...
ناشناس
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
انسانی که فقرا را به خانه اش دعوت می کرد و غذا می داد. در عین بی انصافی ، یکی از همرزمانش چند سال پیش اتهاماتی به وی وارد کرد . ساواک به دروغ گفته بود که در حین فرار از دست ماموران زندان کشته شدند.
ناشناس
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
هیچگاه چهره گریان پدرم را در زمان پخش محاکمه و اعلام حکم اعدام گلسرخی و دانشیان فراموش نمی کنم.
ناشناس
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
دانشیان مسجدسلیمانی چطور با گلسرخی رشتی/قمی تهرانی همداستان و هم گروه شد؟؟؟
ناشناس
۱۲:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
روحش شاد، کسی که به هر عنوانی که دستگیر شده بود در برابر ظلم سرفرو نیاورد. به هر اسمی که نامیده شده، به دین پشت نکرد. او یک مرد بود. چیزی که امروزه خیلی خیلی کم داریم. مطمعنم این مرحوم اگر در زمان جنگ تحمیلی هم بود بازم یک قهرمان می شد.
ناشناس
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
یکی از آن 10 نفر مشهورترین مدیر و سردبیر روزنامه اقتصادی در این سال هاست که اگر مانند گلسرخی و دانشیان رفتار می‌کرد 44 سال بعد – تا اینجا- را نمی‌زیست...

و نامش چیست؟؟//
ناشناس
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
خسروگلسرخی عجیب اصرار داشت بمیره میخواست قهرمان شه
بردیا
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
کمونیست مذهبی، همین آشفتگیها و دودلی ها ضربه ی بدی هم به شخص میزنه هم به اجتماع
ناشناس
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
البته در تهران خیابانی وچهارراهی بنام گلسرخی وجود دارد که کسانی که قبل از 43بدنیا امده باشند می دانند وهنوز هم به جهااراه گلسرخی می شناسند
عمو رسول
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
با سلام
سری به مزار این دوستان در قطعع 33 بهشت زهرا بزنید . من هفته قبل آنجا بودم . متن روی سنگ را نمی توان خواند آنقدر قدیمی است . این مرحومان با هر عقیده ای جزئی از تاریخ ما هستند . خواهشمند است هم مزار ایشان و هم کل آن قطعه بهسازی شود .

یک دوستدار تاریخ معاصر
تعداد کاراکترهای مجاز:1200