صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۸۸۹۰۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ - 27 January 2018

سروش دباغ: شایگان انسانی «شاکر» بود نه «شاکی»

سروش دباغ معتقد است که شایگان، انسانی شاکر است که طمانینه را چشیده، با خود به صلح درونی رسیده و با خواندن و اندیشیدن و قلم زدن، شکوفایی را در عمق جان تجربه کرده و هم نورد افقهای دور گشته است.

ایران نوشت: دکتر سروش دباغ، استاد و پژوهشگر فلسفه اخلاق، از جمله متفکرانی است که به خبر عارضه مغزی دکتر شایگان واکنش نشان داده است:

«رقصان می گذرم از آستانۀ اجبار/ شادمانه و شاکر/...انسان/ دشواری وظیفه است/ ...فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود / اما یگانه بود و هیچ کم نداشت/ به جان منت پذیرم و حق گزارم! / چنین گفت بامداد خسته».

تجربۀ زیسته به من آموخته می توان دو نوع موجودِ دو پا را از یکدیگر تفکیک کرد:   

« انسان شاکر» و « انسان شاکی». به نزد انسان شاکر، هر چند بادهای ناموافق سنگینی در زندگی می وزد و ناکامی ها و تنگناهای معیشتی، شغلی، اجتماعی، سیاسی، روحی... بخشی از سرنوشت عموم ساکنان کرۀ خاکی را رقم می زند، هرچند کثیری از آرزوها و آرمان های دوران کودکی و نوجوانیِ فرد، در میانسالی محقق نمی شود و محدودییت ها و تضییقات زمخت و صلب زندگی، فرد را در چنبرۀ خود گرفتار می کند، هر چند برخی از اوقات معنا بخشیدن به زندگی سخت و طاقت فرسا می شود؛ اما می توان با دل خونین، لب خندان آورد و سرمه ای بر چشم کشید و هنر زندگی کردن را آموخت و طمانینه و آرامش  را لمس کرد و دنیا را به نحوی دیگرگون نظاره کرد و از زنده بودن و نفس کشیدن لذت برد. انسان شاکر، به تعبیر شاملو، منت پذیر و حق گزار است، هر چند فرصت کوتاه بوده و سفر زندگی جانکاه.
 
از سوی دیگر، انسان شاکی، اکثر اوقات بر نواقص و کاستی ها چشم می گشاید و از دیگران گله می کند و شکایت کردن از عمرو  و زید و دیگران را مقصر دانستن، بدل به بخشی از هویت او شده است.  تو گویی که خاطر پاشان و پریشانش، جز با تخفیف کردن و طعن زدن در دیگران و از ایشان به بدی یاد کردن و عالم و آدم را در وضعیت کنونیِ خود مقصر دانستن، روزگارش نمی گذرد. چنین افرادی، برخورداریهای خود را نمی بینند و اندک شمرده، آنرا به چیزی نمی انگارند و معتقدند خدا و فلک و طبیعت در حق شان جفا کرده و قدرشان دانسته نشده؛ از اینرو در مجموع تلخکام اند و خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته، اطرافیان و نزدیکان را هم تلخ می کنند؛ که « افسرده دل افسرده کند انجمنی را».  

دیروز از شنیدن خبر سکتۀ مغزی و بستری شدن استاد محترم داریوش شایگان در بیمارستان، عمیقا متاثر شدم. روزگاری که ایران بودم، توفیق حشر و نشر با ایشان را داشتم و به اتفاق دوست عزیزم منصور هاشمی، به تفاریق در منزل شخصی که با هنرمندی تمام آراسته شده، خدمتشان می رسیدم. سه سال قبل، همزمان با هشتاد سالگی دکتر شایگان، دورۀ « شایگان شناسی» را در «بنیاد سهروردی» در شهر  تورنتو برگزار کردم و تفصیلا به بازخوانی آثارِ این متفکر برجستۀ معاصر پرداختم.
 
افزون بر لقمه های بسیاری که از خوان گستردۀ معرفتِ شایگان در سالیان متمادی برگفته و بهره های وافری که برده ام ، از مشی و مرام و سلوک او نیز آموخته ام . شایگان، انسانی شاکر است که طمانینه را چشیده، با خود به صلح درونی رسیده و با خواندن و اندیشیدن و قلم زدن، شکوفایی را در عمق جان تجربه کرده و هم نورد افقهای دور گشته است. در این نشست و برخاست ها، به رغم طرحِ ملاحظات انتقادی عالمانه و منصفانه، هیچگاه ندیدم در کسی طعن بزند و از سر تخفیف دربارۀ او قضاوت کند.

همیشه نکاتِ قوت افراد را هم می بیند و یا به تعبیر دقیقتر می کوشد نقطۀ قوت فرد را بیاید و بازگو کند. خاطرم هست یکبار در منزل ایشان که چند نفر دیگر هم حضور داشتند، سخن از یکی از اهالی روشنفکری به میان آمد، عموم حاضران ملاحظات انتقادی خود را طرح کردند، شایگان در آن دقایق سکوت کرده بود؛ پس از اتمام سخنان حاضران گفت: فلانی آدم خوش عکسی است و عکس هایش در نشریات فتوژنیک است...
 
انسان شاکر، روی پای تر باران به بلندی محبت رفته و ریه را از ابدیت پر و خالی کرده و در به روی بشر و نور و گیاه گشوده ؛ از اینرو تنگ نظر نیست و از شنیدن خبر موفقیت های دیگران خرسند می شود و آنها را می بیند. انسان شاکر، با هستی در سلم و صفاست و با خود از در آشتی در آمده و به رغم همۀ نواقص و ناملایمات، قدر برخورداریها و داشته هایش را می داند و دریا صفت به نزدیکان گوهر می بخشد و به دوران باران.
 
در این اوقات، سلامتیِ داریوش شایگان را به دعا از جانِ جهان خواستارم:
 
« تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن/ و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است/ باد می رفت به سروقت چنار/ من به سروقت خدا می رفتم»

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200