مشرق - حسین کرمانی: داغشدن بحث اخبار جعلی، بیش از پیش اهمیت مفهوم سواد رسانهای را نشان میدهد. درواقع، سواد رسانهای ناظر به تواناییهای شهروندان برای مقاومت در برابر فریبکاری رسانههاست. اغلب محققان، این مفهوم را عاملی برای تقویت دموکراسی مشارکتی و مهارتهای شهروندی دانستهاند. مفهوم سواد رسانهای، در سالهای اخیر در کشور ما نیز اهمیت بیشتری، خصوصا با قرارگرفتن آن در برنامه درسی مدارس یافته است، اما فهم چیستی سواد رسانهای و راهکارهای درپیشگرفتهشده برای تقویت آن در ایران با کژفهمیها و مشکلاتی روبهروست. من در این نوشته تلاش میکنم اصول اساسی این مفهوم را معرفی کنم تا در یادداشت بعدی به آسیبشناسی عملیاتیشدن مفهوم سواد رسانهای در کشور بپردازم.
تعاریف متعدد و مختلفی از سواد رسانهای وجود دارد که از جنبههای مختلف به معرفی این مفهوم پرداختهاند؛ بهعنوانمثال، آفدرهید (١٩٩٢) سواد رسانهای را بهعنوان یک جنبش برای کمک به فهمیدن، تولید و مذاکره بر سر معنا در فرهنگ تولیدشده به وسیله تصاویر، کلمات و صداها تعریف میکند. به اعتقاد او، فرد با سواد رسانهای، میتواند پیامهای رسانههای چاپی و الکترونیکی را رمزگشایی، ارزیابی، تحلیل و تولید کند. آفدرهید بر برخورد انتقادی با رسانهها بهعنوان یکی از اجزای اصلی سواد رسانهای تأکید میکند؛ مسئلهای که در تعاریف بعدی نیز مورد توجه بوده است.
او پنج ویژگی رسانهها را به شرح زیر برمیشمرد:
- رسانهها ساختهشده و سازنده واقعیت هستند.
- رسانهها، الزامات تجاری دارند.
- رسانهها الزامات سیاسی و ایدئولوژیک دارند.
- شکل و محتوا در هر رسانهای به هم مرتبط هستند و هر یک قراردادها و کدهای زیباییشناختی خاص خود را دارند.
- دریافتکنندگان بر سر معنای تولیدشده از سوی رسانهها مذاکره میکنند (همان).
برخورد انتقادی با رسانهها در تعریف کمیسیون اتحادیه اروپا (٢٠٠٧) بیشتر برجسته شده است. کمیسیون اتحادیه اروپا، سواد رسانهای را توانایی دسترسی به رسانهها، درک و ارزیابی انتقادی ابعاد متفاوت رسانهها و محتوای آنها و تولید ارتباطات در بسترهای متنوع میداند.
(European Commision, ٢٠٠٧; Silver, ٢٠٠٩). یکی از افراد صاحبنظر در حوزه سواد رسانهای، جیمز پاتر است. او در مدل شناختی سواد رسانهای (W.J.Potter,٢٠٠٤) بر «فرآوری آگاهانه اطلاعات» و «آمادگی برای قرارگرفتن در معرض رسانهها» با تمرکز بر ساختارهای دانش پنجگانه که شامل اثرات، محتوا و صنایع رسانهای و همچنین انگیزههای شخصی و احساس کنترل میشود، تأکید میکند (همان). مرکز سواد رسانهای (Center for Media Literacy, ٢٠٠٣) نیز چهار سطح برای این مفهوم شناسایی کرده است. این سطوح عبارتند از: دسترسی، تحلیل، ارزیابی و تولید. همانطور که در این تعاریف نیز مشخص است، یکی از ادعاهای اصلی مفهوم سواد رسانهای این است که بین آنچه در رسانهها بازنمایی میشود با آنچه که در واقعیت رخ میدهد، شکافی وجود دارد (Ashley, Maksl, & Craft, ٢٠١٣). انگیزههای سیاسی، اقتصادی (تجاری) و ایدئولوژیک عمدتا باعث شکلگیری و تداوم این شکاف میشوند (Kellner & Share, ٢٠٠٥) و درواقع، محتوای رسانهها بر اساس این انگیزهها تولید میشود.
تلاش محققان این حوزه این است که فردی با سواد رسانهای بتواند شکاف موجود بین تولیدات رسانهای و واقعیت را شناسایی و عوامل مؤثر بر آن را نیز تحلیل کند. چنین فردی در برابر فریبکاری رسانهها میتواند مقاومت کند؛ مسئلهای که امری حیاتی برای توسعه جامعه و دموکراسی است (Mihailidis & Thevenin, ٢٠١٣). به عبارت سادهتر میتوان گفت، دسترسی به رسانه، شرط لازم برای شکلگیری مفهوم سواد رسانهای است. پس از دسترسی به رسانه، فرد باید بتواند شکاف بین بازنمایی رسانهای با واقعیت را تشخیص دهد و انگیزهها و دلایل بهوجودآمدن این شکاف را شناسایی و تحلیل کند. در مرحله بعد، هرگاه فرد قادر باشد دست به تولید محتوا زده و خود به تولیدکننده پیام تبدیل شود، به سطح جدیدی از سواد رسانهای دست یافته است. این برداشتی است که از مفهوم سواد رسانهای ارائه میکنم تا در یادداشت بعدی به آسیبشناسی درکی که از این مفهوم در ایران وجود دارد و برنامهریزیها برای تقویت آن بپردازم.