عربی می خوانیم زیرا:
1- زبان قرآن، علوم و معارف اسلامی و زبان نخست جهان اسلام است.
2- زبان و ادبیات فارسی با آن درآمیخته و برای فهم بیشتر فارسی، آشنایی با عربی ضروری است.
3- یکی از زبان های بین المللی و مهم جهان است.
4- بسیاری از آثار علمی و فرهنگی تاریخ بشر به زبان عربی است.
5- یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد است.
جدای این که گزاره دوم را می توان اغراق آمیز دانست (زیرا زبان و ادبیات فارسی با عربی درنیامیخته بلکه تنها کلمات عربی بسیاری به زبان پارسی راه یافته اند و دانستن معنی آنها که بعضا کاربرد متفاوت و حتی مغایری دارند مستلزم آشنایی با دستور زبان عربی نیست) و گزاره های سوم و پنجم را نیز می توان در کنار هم قرار داد اما به نظر می رسد به عمد یا به سهو یک بند از قلم افتاده است:
- گروهی از مردم ایران که غالبا در جنوب و جنوب غربی کشور زندگی می کنند درعین این که ایرانی هستند و شناسنامه ایرانی دارند عرب هستند و به زبان عربی تکلم می کنند.
تا از «عرب» و « زبان عربی» سخن می گوییم این ذهنیت شکل می گیرد که گویندگان همه در بیرون از ایران قرار دارند حال آن که در ایران خودمان هم زبان مادری گروهی از هم میهنان ما عربی است. زبان رسمی البته پارسی است.
ضمن این که یک دلیل دیگر نیز می توانستند ذکر کنند. این که زبان عربی گنجینه ای از اشعار و ترانه های ناب و زیباست و آشنایی با آن به فهم اشعار و ترانه هایی که به این زبان سروده و خوانده شده و به لطف فضای مجازی و انقلاب هوش و اینترنت در دسترس همگان است یاری می رساند.
اضافه شدن این دو بند انگیزه و علاقه یادگیری این زبان را نزد نوجوانان و احساس تعلق بیشتر «ایرانیان عرب» به سرزمین مادری را افزایش می دهد.
مهم تر این که کتاب های درسی برای همه ایران است و چه بسا نوجوانی که تا چشم گشوده به عربی تکلم کرده از این که در میان دلایل اعلام شده نشانی از خود نبیند آزرده می شود.
این نوع نگاه چه به عمد و چه به سهو ناشی از مرکز گرایی یا مرکز نشینی و تلقی نادرست از زبان پارسی و بی توجهی به موضوع « میان فرهنگی » است.
شاید گفته شود این دلیل را برای برخی زبان های دیگر هم می توان به کار برد. درست است اما منظور این است که به بندهای 5 گانه افزوده شود نه این که صرف این دو ویژگی دلیل آموزش زبانی باشد.
در سوئیس از مهد کودک به بچه ها سه زبان انگلیسی ، فرانسه و آلمانی را آموزش می دهند و یک دانش آموز فارغ التحصیل هرسه را به خوبی فراگرفته است ، اشکال از سیستم آموزشی است که حتی در دانشگاه هم مهندس بی سواد تربیت می کند ،
اینکه هزاران دکترای رشته های مختلف فارغ التحصیل شده اند اما هنوز پیچ و سوزن و نخ را از خارج وارد می کنیم
سوال می کنم آیا اگر فردا آموزش این زبان را برای رشته های ریاضی و تجربی حذف کنیم و میلیون ها نفر ساعت را آزاد کنیم چه اتفاقی می افتد؟
من به عنوان یک شهروند از نمایندگان مجلس می خواهم در این زمینه اقدامی کنند.
اولا این بند که زبان فارسی با زبان عربی کاملا امیخته است یکی از بند های قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستش و مسلما این بند جهت مزاح نیومده و تحقیق دربارش شده
ثانیا اصولا در طول زنان زبان فارسی در زبان عربی حل شده و صدهاسال زبان رسمی ملت ایران بوده و تا جایی جلو رفته که تا مرز مرگ کامل جلو رفته و فردسی احیاش کرده
ثالثا اگه نفرت پراکنی رو متوقف کنید مطمئن باشید اتفاقی نمی افته
دوم این که همان طور که در آخر ذکر شده اگر قرار باشد به خاطر تکلم این زبان در مناطقی از کشورمان این زبان یاد گرفته شود پس باید زبان های محلی دیگر هم در کتاب های دیگر آودره شوند تا آن ها هم از همان احساس که گفتید لذت ببرند.
در ضمن اقوام دیگر که فارسی زبان نیستند باید زبان رسمی کشور را فراگیرند حالا علاوه بر آان باید زبان محلی منطقه دیگر را هم فراگیرند ولی از خواندن زبان خود در کتاب های درسی حتی در منطقه خود محروم باشند؟؟؟
اگر واقعا" می خواهند زبان قران را آموزش دهند این باید در قالب کلاس قرآن باشد ،
ضمنا" وقتی دانش آموز معنی کلمات عربی را نمی داند چه اصراری است که دستور زبان سخت آن را یاد بگیرد ،
این اشکال به نحوه آموزش انگلیسی هم وارد است ،
بعد به سانسور صدا و سیما گیر میدید