حامد محمدی کنگرانی. روانپزشک وعضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران
_در جشنواره سال قبل بسیار مورد توجه قرار گرفت از نظر حرفه ای و ساخت،طراحی لباس و بازی ها و کارگردانی به عنوان فیلمی متفاوت مورد استقبال واقع شد اما دیدن این فیلم روی پرده علیرغم تمام نوآوری ها در اجرا همچون آب سردی بود برای کسی که فیلم را از منظر روانپزشکی و بیماری ها هم می دیدند.
حامد محمدی کنگرانی-روانپزشک
سالها پیش در ابتدای دوره دانشجویی در هفته نامه جریان ساز "مهر" نقدی در مورد رعایت اصول علمی و پزشکی در سینما و تلویزیون ایران و جهان چاپ شده بود که دقت فیلم "فراری"ساخته "اندرو دیویس" در سال 1993 را با سریال "روزگار جوانی"ساخته" شاپور قریب" و اصغر توسلی" مقایسه کرده بود.
در فیلم فراری در یک صحنه پر هیجان ونفس گیر هریسون فورد، پزشک فراری عکس رادیولوژی بیمار را می بیند و در حین فرار، تشخیص و نظر کاملا علمی می دهد و در سریال روزگار جوانی دانشجوی سال اول یا دوم پزشکی که فقط دروس عمومی و تک و توک اختصاصی را به صورت تئوری خوانده جان بیماری را با عملیات احیا ( تنفس و ماساژ قلبی و ریوی) نجات می دهد و افتخار می کند که یک پزشک است. نمونه های از این دست در سینمای ایران و جهان و همچنین تلویزیون زیاد است تا جایی که هنوز هم شاهد این طنز بزرگ هستیم که شوک الکتریکی از روی لباس(!) به افراد داده می شود، موردی که در مجموعه "اغما " هم اتفاق افتاد و به یاد خیلی ها ماند.
اما این اشتباه ها از برخی از کارگردان ها بعید به نظر می رسد و بنا بر حرفه ای بودن آنها توقع بیشتری می رود که حداقل با رعایت اولین اصول و دانستن پایه ای ترین مواردی که در فیلم به آنها اشاره می کنند به محکم تر شدن درام خود کمک کنند.
یکی از این افراد فریدون جیرانی است."خفگی" فیلم آخر او که این روزها بر پرده سینما است و در جشنواره سال قبل بسیار مورد توجه قرار گرفت از نظر حرفه ای و ساخت، طراحی لباس و بازی ها و کارگردانی به عنوان فیلمی متفاوت مورد استقبال واقع شد اما دیدن این فیلم روی پرده علیرغم تمام نوآوری ها در اجرا همچون آب سردی بود برای کسی که فیلم را از منظر روانپزشکی و بیماری ها هم می دیدند.
آخرین ساخته جیرانی فیلمی تریلر و جنایی است، داستان فیلم از اینجا شروع می شود که نسیم ( پردیس احمدیه) در بیمارستان روانپزشکی بستری می شود و همسر او ( نوید محمد زاده) با صحرا مشرقی ( الناز شاکر دوست) پرستار بیمارستان روانپزشکی آشنا می شود و در ادامه ظاهرا رابطه عاطفی بین آنها شکل می گیرد و در طی آن همسر صحرا از پرستار برای وخیم نشان دادن وضعیت روانی او درخواست هایی می کند.
همه این موارد نشان دهنده اهمیت مسایل پزشکی و روانپزشکی در فیلمنامه و داستانی است که کارگردان آن را انتخاب کرده است. از فرد حرفه ای در سینما ایران یعنی فریدون جیرانی توقع می رود در حین پیشبرد داستان و هنگام نوشتن فیلمنامه با کارشناسان مشاوره پزشکی داشته باشد.اما چه می شود؟
اولا سالهاست کلمه تیمارستان به علت بار منفی و توهین آمیز بودن آن منسوخ شده و به کار نمی رود و بیمارستان روانپزشکی کاملا جا افتاده است در حالی که در این فیلم بارها و بارها شنیده می شود و این موضوع هیچ توجیه هنری و سینمایی ندارد.
مورد مهم تر اما در صحنه های ابتدایی فیلم صحبت از تزریق دارویی به نام "ترانیل سیپرومین" به نسیم می شود که نشان می دهد در این مورد از یک پزشک متخصص نظر خواهی شده در حالیکه این دارو یکی از داروهایی است که کاربرد درمانی آن بسیار بسیار کم شده و من به عنوان یک روانپزشک و متخصص اعصاب و روان با سابقه 10 سال کار حرفه ای از آن هیچ گاه استفاده نکرده ام و ندیده و نشنیده ام که همکاران پزشک دیگرم هم از آن استفاده کنند و حتی می توانم بگویم احتمال وجود این دارو در بازار ایران بسیار کم است. دارویی که به علت پر عارضه بودن در حال حاضر بسیار کم مورد مصرف است اما حالا چرا برای این بیمار چنین دارویی تجویز می شود کاگردان و فیلمنامه نویس باید دلیلی داشته باشند که در ادامه داستان می بینیم نه تنها دلیلی ندارند که گاف های علمی – پزشکی بزرگتر و بیشتر می شوند تا جایی که قرار است صحرا بنا به درخواست مسعود، بیماری نسیم را بسیار وخیم گزارش کند و او از اصطلاح " دیس تایمیا" و "سیکلو تایمیا" استفاده می کند. اصطلاح هایی که می تواند برای مخاطب جذاب و سوال برانگیز باشد و این سوال را در ذهن او ایجاد کند که این موارد چه مشکلات بزرگ و شدید روانپزشکی را می تواند به وجود بیاورد در حالیکه این دو اصطلاح حتی در زمره اختلال های روانپزشکی هم نیستند و بسیاری از افراد یک جامعه این ویژگی های خلقی را دارند و به هیچ وجه نیازی به بستری شدن و حتی درمان دارویی ندارند.
کارگردان و فیلمنامه نویس که می خواهند بیماری روانپزشکی را بستر داستان خود کنند می توانستند با اندک پرس و جویی به این آگاهی برسند که دیس تایمیا به معنای کج خلقی ادواری افرادی است که معمولا در طول زندگی خلقی عبوس و غمگین دارند و سیلکو تایمیا به معنای خلق ادواری افرادی است که در طول زندگی خلق متغییری دارند و گاهی غمگین و گاهی شاد هستند بدون اینکه مشکل خاصی در زندگی داشته باشند و کارشان به بستری شدن بکشد.
جالب اینکه به نوعی اصرار در بیان این دو مورد وجود دارد تا جایی که در دو صحنه مهم دیگر فیلم، یکی در زمان فرار نسیم از بیمارستان و دیگری در صحنه کشته شدن او به این موارد اشاره می شود و استناد می شود به اینکه این رفتار او با بیماری (سیلکوتایمیا) که داشته توجیه پذیر است!
اما چرا این اشتباه ها باید پیش بیاید وقتی که به سادگی و بدون اینکه ضربه ای به داستان فیلم بخورد می شد به جای داروهای دور از ذهنی که در فیلم به نسیم تجویز شد از داروهای دیگری نام برده شود که توجیه پزشکی داشت و اگر به جای "سیلکوتایمی" یا "دیس تایمی" از تشخیص نزدیک به فضای فیلم چون "اختلال دو قطبی" یا "اسکیزوافکتیو" استفاده می شد که کاملا علمی و قابل توجیه بود؟ آیا تصحیح این موارد اختلالی در روند فیلمنامه به وجود می آورد؟ و اگر به جای کلمه تیمارستان از کلمه علمی و اخلاقی بیمارستان روانپزشکی استفاده می شد لطمه ای به ساختار فیلم وارد می شد یا حتی اگر اصراری در بیان این کلمه بود آیا بهتر نبود آن را از زبان شخصیت منفی فیلم یعنی برادر مسعود با بازی پولاد کیمیایی بشنویم؟
نکته جالب تر اما اینکه وقتی تیتراژ فیلمی را می بینیم که اختلال روانی را می خواهد بستر ساز اتفاق های خود کند نامی از مشاور روانپزشکی به میان اسامی نمی آید که نشان دهد مشاوره ای به فریدون جیرانی داده باشند.
اما چرا؟ شاید و احتمالا آقای جیرانی خود را نیازمند این مشاوره ها ندانسته اند یا اینکه اصلا اعتقادی به رعایت مسایل پزشکی و روانپزشکی در فیلمشان ندارند که هر دو این موارد از ایشان بعید به نظر می رسد و در انتها برای افرادی چون من که با علاقه فیلم را می بینند این افسوس را به جا می گذارد که چرا باید فیلمی که این مقدار برای آن زحمت کشیده شده با چند اشتباه بزرگ علمی در مذاق افرادی که آن را از لایه ای دیگر هم می بینند تلخ شود حتی اگر گروه بزرگی از مخاطبان متوجه آن ها نشوند.