صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۶۵۰۶۰
تعداد نظرات: ۲۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۱۸ مهر ۱۳۹۶ - 10 October 2017
درباره شهرداری که خودش از خودش تقاضای خانه کرد

خودمان به خودمان نامه ننویسیم!

فاجعه این است: نگاه غنیمتی به جای خدمتی. این احساس که انگار پای سفره غنایم نشسته اند و اگر برندارند از کیسه شان رفته...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- افشای نامه‌ای که نشان می‌دهد سرپرست وقت شهرداری رشت در نامه‌ای به خودش (از یک جایگاه حقوقی- معاونت حمل و نقل و زیر بنایی- به یک جایگاه حقوقی دیگر – سرپرستی شهرداری-) خانه‌ای را درخواست کرده موجی از شگفتی در فضای مجازی ایجاد کرده است.

جالب این که خود او هم دستور رسیدگی صادر کرده و امضای درخواست کننده با امضای دستور دهنده یکی است. کما این که درخواست کننده ولو در جایگاه معاون شهرداری با سرپرست شهرداری یکی است!

توضیح سرپرست محترم وقت شهرداری که عملا بر صندلی شهردار می نشسته هم جالب است:

- در پایان چهار ماه سرپرستی و در جایگاه معاونت عمرانی به دنبال حق و حقوق خود بوده و استناد می کند به مصوبه ای که شهرداری ها باید برای شهردار مسکن مناسب تامین کنند و اگر چنین نمی کنند 20 درصد به حقوق و مزایای شهردار بیفزایند.

قانون گذار البته نگران تأمین مسکن شهردار بوده اما ایشان در پایان کار یادش افتاده است! ضمن این که به قاعده منظور شهردار است نه سرپرست که دوره او باید موقت باشد.

- دیگر این که نامه را دیگران نوشته اند و او تنها امضا کرده است.




- سوم این که نامه «محرمانه» بوده و نباید منتشر می شده و در پایان از مسؤولین خواسته «جلوی این ولنگاری ها را در فضای مجازی بگیرند».

نویسنده این سطور اگر فیلم توضیحات و پاسخ این جناب را ندیده بود باور نمی کرد این نامه واقعی است و تصور می شد ساختگی باشد چون  با عقل جور در نمی آید و یادآور مثال «دیزی و حیا» هم هست.

به بهانه این اتفاق اما چند نکته را می توان یادآور شد:

1- اصل موضوع زشت است و یک نفر واحد نمی تواند به خودش در جایگاهی دیگر نامه بنویسد و درخواستی را مطرح کند. زیرا کم نیستند افرادی که موقعیت های متفاوتی در جامعه دارند و حتی مکاتبه عادی و بدون درخواست امکانات را هم مطرح نمی کنند.

نقل خاطره ای شخصی هم در این باره جالب است. در سال 1378 سردبیر روزنامه پیام آزادی بودم. مدیر مسؤول روزنامه در آن زمان «مدیر کل روابط عمومی بانک مرکزی ایران» بود. در مقاله مفصلی به قلم یک چهره معتبر اقتصادی برخی از سیاست های مالی نقد و درج شد.

صبح روز بعد مدیر مسؤول زنگ زد و گفت: دکتر نوربخش مقاله را دیده و هر چند بخش هایی را پسندیده اما نکاتی را یاداور شده و از من خواسته پاسخی مستدل آماده کنم اما نمی دانم چه کنم؟ پرسیدم : چرا؟ توضیح را چاپ می کنیم دیگر!

 او گفت: مثل این که متوجه نیستی. من که نمی توانم خودم به عنوان مدیر کل روابط عمومی به خودم به عنوان مدیرمسؤول نامه بنویسم! این گونه جوابیه ها را روابط عمومی ها به روزنامه ها می فرستند و من هم مدیر روابط عمومی ام هم مدیر مسؤول. به ایشان گفتم اصل ماجرا را به دکتر نوربخش بگویید.

گفت: همین کار را می کنم. آن قدر به من اعتماد دارد و باهوش و مدیر هست که تصمیم درستی بگیرد. موضوع را با مرحوم نوربخش که انصافا جای خالی او هیچ گاه پُر نشد مطرح می کند. می گفت خندید و گفت: در سربرگ بانک مرکزی جواب نده. آدم که به خودش نامه نمی نویسد. اما اگر صلاح دانستی پاسخ ها را در قالب نظر کارشناسی یا بازتاب مقاله در روزنامه ات چاپ کن اگر این کار را نکنی می گویم روابط عمومی جواب دهد و باز خندید!

به عبارت دیگر برای این که جوابیه مایه وهن بانک مرکزی و روزنامه نشود شخصیتی در اندازه دکتر نوربخش وقت گذاشت و پاسخ در قالب گفت وگو درج شد.

2- ایشان می گوید نامه محرمانه بوده و نباید منتشر می شده است. آخر چه «محرمانه» گی یی در این مضمون هست و آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟

«محرمانه» برای خود تعریف دارد و منظور سندی است که انتشار آن تبعات امنیتی دارد یا مصلحت های کلان در آن لحاظ  می شود نه این که سرپرست یک سازمان خدماتی که صبغه سیاسی و امنیتی ندارد چنین ادعایی را مطرح کند.

شهرداری یک سازمان خدماتی است و در سال های اخیر به سازمان خدماتی – اجتماعی تبدیل شده و می خواهد فرهنگی هم باشد. اما هر چه باشد نه سیاسی است نه نظامی نه امنیتی که چنین داعیه ای مطرح شود. ضمن این که مُهر محرمانه یا به کلی سرّی هم ندیدیم.

3- ایشان می گوید دیگران نوشتند و او امضا کردند. اگر شأن مدیر دستگاه همین است و ماشین امضاست این همه امتیاز می خواهد چه کار؟

4- تقاضای برخورد با ولنگاری در فضای مجازی هم جالب است. اصل ناخرسندی امثال این فرد از فضای مجازی البته قابل درک است. چون پیش از این اگر نشریه ای محلی می خواست تصویر این نامه را منتشر کند با دردسر رو به رو می شد اما حالا به سادگی و سهولت در فضای مجازی انتشار می یابد و جناب شهردار حق دارد ناراضی باشد چون بنده خدا نمی داند یقه کی را بگیرد. قبلا در شهرستان ها نشریه محلی از گل نازک تر می گفت آگهی اش را قطع می کردند یا به اینجا و انجا باید حساب پس می داد.

جدای این اما اگر در فقرات دیگر نشان ولنگاری داشته باشد در این یک فقره احساس مسؤولیت نسبت به بیت المال در آن وجود دارد یا به چنین نتیجه ای منتهی می شود.

5- این اتفاق اما برای کسانی که سال های اول انقلاب را به خاطر می آورند تکان دهنده تر است و شاید در خفا گریه کنند.

 نسل ما و قبل ما به یاد دارد در سال 58 جوانانی که در نهادهای مختلف مشغول کار شده بودند وقتی بعد از چند ماه پولی برای آنها می آوردند خجالت می کشیدند بردارند واگر بر می‌ داشتند به قدر نیاز بود و پول اضافه می‌آمد. چه اتفاقی افتاده که جامعه ای چنان این گونه مادی شده است؟

بحث بر سر یک باب خانه نیست که شاید بنده خدا نیاز داشته و شاید امانی بوده و باید برمی گردانده و حتی قبیح یا غیر متعارف بودن نامه یک نفر به خودش.

فاجعه این است: نگاه غنیمتی به جای خدمتی. کاری به این مدیر نداریم اما این احساس در بسیاری از مدیران یا شاغلان بخش های مختلف دیده می شود که انگار پای سفره غنایم نشسته اند و اگر برندارند انگار از کیسه شان رفته است.

راهکار چیست؟ نه می توان دوباره به فضای آغاز انقلاب بازگشت نه برای هر کس مراقب گذاشت.
راهکار همین است. خطا کنی تصویرت دست به دست می شود.

 امروز 20 میلیون ایرانی با گوشی های هوش مند قول و فعل همه را رصد می کنند. یاوه و دروغ و خرافه هم البته ر و بدل می شود. مثل پنجره که هم هوای تازه می آورد و هم مقادیری مگس و پشه اما اصل هوای تازه را نمی توان دریغ یا انکار کرد.

گذشت زمانی که نامه هایی از این دست در پستو پنهان می شد. در خلوت و جلوت باید کاری کرد که قابل دفاع باشد.

برای این که بدانیم از کجا به کجا رسیدیم به جز خاطره شخصی درباره نوع مواجهه مرحوم نوربخش این یادآوری هم خالی از لطف نیست که مرحوم دکتر حسن حبیبی در دولت میر حسین موسوی وزیر دادگستری بود و اجاره نشین و چون به دلیل مشغله نتوانسته بود سر موعد خانه را تحویل دهد صاحب خانه حکم تخلیه می گیرد.

نه تنها اجاره نشینی حبیبی اسباب تعجب می شود که حکم قاضی درباره وزیر دادگستری و به جز این دو بی اطلاع بودن همکاران و حتی نخست وزیر.

این اتفاق مربوط به سی سال قبل است. در نیمه دهه 60 و حالا در نیمه دهه 90 یک سرپرست شهرداری که معاون عمرانی هم هست و در شهر محل خدمت زندگی می کند دغدغه این را دارد که دوران سرپرستی تمام شود و از حق خود استفاده نکند.

وای چه مصیبتی! نه خانه گرفته باشد نه 20 درصد را و البته نگرفته و می گوید مصداق آش ِ نخورده و دهان سوخته شده است. اما مگر قرار بود نگاه غنیمیتی و سفره ای و آشی به مناصب داشته باشیم که غصه بخوریم نخورده ایم اش؟

 می گویند ناصر الدین شاه از حمام که بیرون می آمد و جامه نو که می پوشید در مقابل آیینه می ایستاد و سبیل خود را تاب می داد و می گفت: خودمان، از خودمان خوش مان آمد!

در این روزگار اما این که جناب شهردار خودش از اقدام خودش راضی باشد کافی نیست و دیگران یا همان مردمی که شهرداری نهاد خدماتی شان است هم باید خوش شان بیاید ولی ظاهرا نیامده است...
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۵
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
از این به بعد همه خرجا واسه خودم میشه !!
خبازي مقدم خويي
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
اي كاش براي وجدان خفته داخل خودمان نامه بنويسيم
ناشناس
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
مرگ بر آمریکا
پاسخ ها
ن
| |
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
مرگ بر بی ادب
حسین
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
به قول برادر طارمی حتما خیریتی توشه
ن
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
مشتی نمومنه خروار.... آقا این خانه از پایبست ویران است
ناشناس
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
گنیس کجایی
قلی
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
شما یادتون نمیاد چند سال پیش رئیس وقت فدراسیون وزنه برداری هم چنین نامه ای برای خودش نوشته و امضا کرده بود.
ناشناس
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
خدا اینجور مسئولین رو برای ما نگه دارد. اینا یه جورایی مفرح ذاتند و ممد حیات!!
علی
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
عصر ایران خیلی خوب می‌شه یک بار هم به موضوع سوء‌استفاده از آنتن بپردازی. طرف با بیت‌المال برنامه می‌سازه، مشهور می‌شه بعد تو برنامه‌اش فیلم یا نمایش خودش و دوستانش رو تبلیغ می‌کنه
ناشناس
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
سخت نگیرید،فک کنم شیطون گولش زده.
علی
۱۱:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
رئیس جمهور سابق در توجیه این که چرا برای دانشگاه شخصی پول از بیت‌المال برداشته فرموده‌اند که «به عنوان رئیس‌جمهور هر کاری می‌توانستم بکنم» (نقل به مضمون)
مشکل اینجاست که این افراد نمی‌دانند مسئولیت «امانت» است و نه ابزار تامین امیال شخصی
ناشناس
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
ایشالا که دست استکبار جهانی تو این یه مورد در کار نباشه.
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
من بشخصه دیگه تو این کشور از هیچ چیز تعجب نمیکنم.
ناشناس
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
تحلیل بسیار عالی بود ولی این موضوع مسئله بسیار کوچکی در مقایسه با رانت و سواستفاده ها
پارسا
۱۰:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
وقتی خبر رو دیروز در تلگرام دیدم گفتم حتما یه شوخی هست و باور نکردم بعد به خودم گفتم که مردم چه خبرهای بی ارزشی رو ارسال می کنند . !!!
ناشناس
۱۰:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
ما رکورد زدیم...!
مهران
۱۰:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
میشه جناح این شخص و شورای شهر این شهر رو مشخص کنید البته اگه ناراحت نمیشید؟
ناشناس
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
به عنوان يك آرشيوست وكارشناس اسناد بايد ذكر كنم در طول سال فعاليت در حوزه اسنادي وآشنايي با آرشيو ها ومراكز اسنادي بايد اعلام كنم اين برگ سند منحصر به فرد ترين سند اداري ايران وجهان است.
وبايد اصل سند را به عنوان يك سند ملي حتما به آرشيو ملي ايران تحويل شود تا به عنوان يك نمونه نظام اداري كشور ثبت وضبط گردد.
ودر مورد شخصيت اين بابا كارشناسان امور اداري وروانپزشكان تحقيق نمايند.
پاسخ ها
رضا
| |
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
اولا اين نامه منحصر بفرد نيست و خيلي هم رايج هستش . مشكل از اونجا بوجود مياد كه ذهن شما قادر به ايجاد تمايز بين شخص حقوقي و حقيقي نيست.
شما بگيد اين بابا به عنوان معاون حمل و نقل از چه كسي بايد درخواست استفاده از خانه سازماني ميكرد . ؟؟؟ غير از مافوق سازمانيش مگه كس ديگري هم هست .

يارو آش با جاش برده كسي صداش در نمياد . حالا واسه يك خونه سازماني چه ميكنند . خخخخ
ناشناس
| |
۱۳:۱۴ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
آقا رضا
خونه برای شهرداره نه معاون حمل و نقل
ناشناس
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
تحلیلتان عاااااالی بود.
عموعبداله
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
چه خوب سرپرست شهرداری می گفت اشتباه کردم ببخشید و موضوع تمام می شد.
ناشناس
۱۰:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
جالب تر از همه اینه که این موضوع فقط موجب شگفت زدگی اعضای شبکه های مجازی و مردم شده و برای مسئولان ظاهرا خاطره هست!
ناشناس
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
بی خیال بابا اینجا ایرانه5 هزار نکته هم بگی همینه قضیه خشت کج و...
تعداد کاراکترهای مجاز:1200