روزنامه شرق نوشت: چندسالی میشود که گروههای مختلف در تلاشند تا تلویزیون خصوصی راه بیندازند؛ تلویزیونی با اخذ مجوز رسمی که همه سازوکارش در داخل کشور طراحی شود و احیانا اگر مقدور شد، روی ماهواره هم در دسترس باشد.
قطعا عمده مخاطب هدف چنین تلویزیونی، بینندگان داخل کشور است، اما از آنجا که قانون هنوز این اجازه را نمیدهد، تلاش شده تا راهحلی برای آن اندیشیده شود؛ مثلا اولین گام، ساخت سریالهایی در بیرون از تلویزیون برای مخاطبان علاقهمند است تا از طریق شبکه توزیع سوپرمارکتی در اختیار مخاطبان قرار گیرد؛ سریالهایی که عمدتا با هزینه گزاف ساخته میشوند و با بهخدمتگیری ستارههای مشهور، فروش خود را تضمین میکنند؛ اتفاقی که در بدو امر چندان به مذاق مسئولان تلویزیون خوش نیامد و حتی تلاش کردند تا با تفسیر قانون مانع آن شوند، اما حمایت وزارت ارشاد و استقبال مردم از آن آثار، مدیران تلویزیون را ناچار به عقبنشینی کرد.
چهره مشهوری همچون «مهران مدیری» به دلیل اختلاف با تلویزیون در نخستین حرکت مستقل خود اقدام به ساخت سریال طنزی کرد که توانست مخاطبان پرشماری را جذب کند. سریال «قهوه تلخ» نشان داد که شبکه سینمای خانگی ظرفیت سرمایهگذاری بخش خصوصی برای جذب مخاطب را دارد. چنانکه در همان برهه گروه دیگری دستبهکار روانهکردن سریال طنز دیگری به بازار بودند. سریال «شاهگوش» در همان دوران به بازار آمد؛ دورانی که تلویزیون ستارههای پولساز خود را یکبهیک از دست میداد و بخش خصوصی در رقابتی نابرابر سعی در جذب آنها میکرد. بسیاری در همان ایام از شکست «پروژههای فاخر» تلویزیون سخن گفتند؛ پروژههایی که با برآوردهای سرسامآور ساخته میشدند، اما مخاطب پرشماری جذب نمیکردند.
برخی از این پروژهها با برآورد دقیقهای چندمیلیونتومانی گاه در یک پروسه فرسایشی هـفت یا هـشتساله ساخته میشدند و هزینه ساختشان سر به فلک میزد و پس از پخش، آن هزینه از طریق فروش آگهیها هرگز بازنمیگشت، اما تکیه مدیران تلویزیون به بودجه دولتی، آنها را از هرگونه نگرانی دور میکرد. ردیف بودجهای که همهساله از سوی دولت تأمین میشود، هر مدیر دولتی را از نگرانی میرهاند. اما تأمین بودجه بهتنهایی برای نگاهداشتن مردم پای گیرندهها کافی نیست. ایبسا که در طول این سالها سریالهای پرخرج به زعم مسئولان تلویزیون «فاخر» ساخته شدند، اما مخاطب درخوری پیدا نکردند! شاید بیشتر به این دلیل که آن سازوکار تصمیمگیری و برنامهسازی دیگر پاسخگوی نیاز مخاطب نیست و بهتر است برای بازنگری در آن فکری شود.
سازمان صداوسیما با بدنه سنگین ٥٠ هزارنفره، چابکی خود را از دست داده است و بیشترین سهم بودجه خود را صرف پرداخت حقوق و مزایای کارکنان خود میکند! جالب اینکه در طول همه این سالها که این سازمان در حال فربهشدن بوده است، بهترین آثارش را با قرارداد خارج از سازمان از سوی نیروهای خارج از سازمان ساخته است! نیروهایی خلاق که در زمره پرسنل موظف و رسمی سازمان نیستند و توانستهاند بهترین آثار چند دهه گذشته را برای آنتن آن بسازند، نیروی خلاقی نظیر همین مهران مدیری! اما آیا سازمانی با آن ید و بیضا چرا باید به جایی برسد که حالا باید با بخش خصوصی رقابت کند؟ آیا به این معنی است که سازمان چابکی خود را از دست داده است و دارد رفتهرفته میدان را از دست میدهد؟
زمانی که سریال «شهرزاد» در شبکه خانگی توزیع شد، کمتر کسی تصور میکرد که در مدت کوتاهی رکورد مخاطبان همه سریالها را بشکند. «شهرزاد» در چند هفته نخست، بازار را تسخیر کرد. کلی آگهی جذب کرد و دایره مخاطبانش را حتی تا فراسوی مرزها گسترش داد. جالب اینکه دو بازیگر این سریال پس از درخشش در آن، به پروژه سینمایی «اصغر فرهادی» دعوت شدند و در آن فیلم هم درخشیدند. جالبتر اینکه «شهاب حسینی» برای بازی در فیلم «فروشنده» فرهادی جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره کن را هم دریافت کرد. زنجیره موفقیتهای این سریال، سرمایهگذاران دیگری را وسوسه کرد تا در این راه سرمایهگذاری کنند.
حالا میتوان گفت بازار سریالهای شبکه خصوصی خانگی بیش از پیش رونق گرفته. بازیگران مشهور بیشتری جذب سریالهای شبکه خصوصی شدهاند و گردش مالی این شبکه تا آن حد بالا رفته که میتواند تا حدودی آینده این کار را تضمین کند. در این میان اما تلویزیون برای جانماندن از رقابت دستبهکار جذب ستارههای پولساز شده است، ستارههایی که زمانی ارزان در اختیار داشت و به دلیل بیتدبیری مفت از دست داده بود، اما آیا بازگشت ستارگانی همچون «مهران مدیری» میتواند نقطهعطفی برای این سازمان پرهزینه باشد؟ باید در فرصتی فراختر به آن پرداخت. آنچه امروز برای مدیران سازمان صداوسیما مهم است، جذب مخاطب برای برنامههایی است که همچنان با هزینههایی گزاف ساخته میشوند؛ هزینهای سنگین برای مقاومت در برابر تأسیس تلویزیون خصوصی! آیا این مقاومت تداوم خواهد داشت؟ آینده به ما خواهد گفت.