عصر ایران - هر چند غول کنکور دیگر ابهت و مهابت گذشته را ندارد و شاخ های آن شکسته شده و انواع دانشگاه های دولتی، خصوصی، آزاد، غیر انتفاعی، پردیس و علمی – کاربردی آرزوی راه یابی به دانشگاه را بر کثیری و در مقاطعی بر همه داوطلبان محقق می سازند و اگر چه نزد عده ای هم آش دهان سوزی نیست و برای پسران کار و درآمد بیشتر اهمیت دارد تا صِرف مدرک اما همچنان تیرماه که می رسد نزدیک به یک میلیون جوان دغدغه کنکور دارند و خانواده هاشان نیز درگیر این تلاش یا تکاپو یا اضطراب می شوند.
این گفتار اما درباره کنکور نیست. درباره «آقای کنکور» یا «پدر کنکور» است و درست تر این که حتی درباره آقای کنکور هم نیست! بهانه اما چهره اوست. زیرا دکتر حسین توکلی را که هر سال در این ایام می بینیم بیش از آن که به یاد کنکور بیفتیم «گذر زمان» برای ما تداعی می شود و این که که زمان چگونه می گذرد و به تعبیر شاملو « اینک، موج سنگین گذر زمان است که در ما می گذرد»...
برخی رخدادها یا مناسبت ها به صورت ویره تری یادآور گذر زمان اند. هم چنان که بسیاری از خاطرات ما مثلا به جام های جهانی فوتبال گره خورده که هر 4 سال یک بار برگزار می شود و به یاد می آوریم زمانی را که این بازیکنان اسطوره های ما بودند و ما کودکانی که آنان را بسیار بزرگ تر از خودمان از نظر سن و سال و قد و قواره حداقل می پنداشتیم و بعد هم سن شدیم و زمان که گذشت سن و سال ما بالاتر رفت و جام جهانی که می رسد بازیکنان هم سال برادران کوچک تر تصویر می شوند.
حالا حکایت این آقای حسین توکلی است که هر سال وقتی او را می بینیم بیش از آن که به یاد اولین کنکورمان بیفتیم گذر زمان در ذهن ما تداعی می شود و جالب این که این حس در مقاطع تکمیلی انگار منتقل نمی شود یا شاید به این خاطر که در این مقاطع آقای توکلی نداریم.
نویسنده این سطور به 34 سال قبل بازمی گردد و تصویر آقای کنکور را به خاطر می آورد که موی سپید بر چهره نداشت و با اکنون مقایسه می کند که موی سیاه بر چهره ندارد.
هر سال وقت کنکور که می رسد و او همچنان از لزوم «همراه داشتن مداد سیاه نرم مشکی در جلسه آزمون» می گوید انگار نه انگار که وارد دنیای دیجیتال شده ایم و یادمان می آید که همه چیز عوض شدنی نیست چه بسا مادران و پدرانی که خاطره کنکور خود را به خاطر می آورند و این روزها در حال آماده سازی فرزندان خود هستند.
ظاهرا سابقه آقای کنکور از 34 سال ما هم بیشتر است. خود کنکور البته از سال 1348 برگزار شد و چند سال بعد «حسین توکلی» وارد «مرکز آزمون شناسی» می شود و پله پله تا عالی ترین رتبه سازمان سنجش آموزش کشور را هم طی می کند. در آن هشت سال که می خواستد مدیریت کشور را شخم بزنند سراغ سازمان سنجش و مدیریت توکلی هم رفتند اما بعد ناچار شدند او را بازگردانند و از آن پس و در سال های اخیر کار اجرایی نمی کند و تنها مشاور است:
«هنگامی که وارد سازمان سنجش شدم – که البته در آن زمان "مرکز آزمون شناسی" نام داشت - دانشجوی مقطع کارشناسی رشته روان شناسی بودم و عصرها به صورت پاره وقت در آن مرکز فعالیت می کردم. هنگامی که به مرکز آزمون شناسی برای کار مراجعه کردم به مسئولین این مرکز اعلام کردم که علاقه مندم تمام امور مربوط به کنکور را فرا بگیرم و سعی کردم در وظایفی که بر عهدهام گذاشته شده بهترین باشم.»
آرزوی او هم جالب است:
« یکی از آرزوهای من این است که یکی از کنکورهای کشور چین را برگزار کنم زیرا در این آزمون بیش 10 میلیون نفر شرکت خواهند کرد! کنکوری که در کشور ایران برگزار میشود در همه جای جهان معتبر است و میتوانم قسم بخورم که این کنکور از لحاظ فنی، علمی و اجرایی از کشورهای ترکیه، ژاپن، چین بهتر است. حتی کشور ایران یک سال برای کشور افغانستان کنکور برگزار کرد».
با این جنبه ها اما کاری نداریم. مهم این است که افراد غالبا از دیدن او به یاد کنکور می افتند و حتی دلهره می گیرند. من اما اتفاقا در وهله نخست به یاد توصیه های او و 34 سالی که هر سال در این روزها در رسانه ها تکرار می کند، نمی افتم. چون ان سال ها هر چه بود تمام شد و مراحل مختلف دیگر زندگی را تجربه کرده ایم. سیمای آقای کنکور بیشتربه یاد گذر زمان می اندازدمان و این که ناگهان پیر می شویم و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابیم.
امروز - یکشنبه دهم تیرماه 96 خورشیدی / ساعت یک بعد از ظهر- هم وقتی سیمای دکتر حسین توکلی را در شبکه خبر دیدم پیش و بیش از این که به یاد کنکور بیفتم و این که 34 سال گذشته یا این بحث که آیا بهتر نیست بار دیگر به برگزاری آزمون جداگانه برگردیم یا بر توقف آمار داوطلبان بر رقم یک میلیون نفر در سال های اخیر درنگ کنیم یا این موضوع را پیش کشیم که دانشگاه ها مسوول شغل یابی فارغ التحصیلان هم هستند یا نه، تنها گذر عمر را به تماشا نشستم.
حافظ سروده بود: بنشین به لب جوی و گذر عمر ببین و شاید بتوان گفت: بنگر به آقای کنکور و گذر عمر ببین! چون او هر سال به یادمان می آورد که یک سال دیگر هم گذشت. مناسبت های دیگر هم این یادآوری را دارند اما کمتر از نمادی چنین ثابت و آشنا برخوردارند یا توصیه هایی ثابت را تکرار می کنند هر چند طیف مخاطبان اصلی هم سال به سال تغییر می کند اما کم نیستند پدران و مادرانی که پی گیر کنکور فرزندشان هستند و به یاد کنکور یا کنکورهای خود می افتند و قصه اصلی البته همچنان باقی است...
حداقل یک عکس با موی سیاه و موی سپید از ایشون می گذاشتین.
موضوع بس عمیق تر از این حرفهاست. می دانید چرا؟
شما آقای کنکور را در تلویزیون می بینید و نشسته روی صندلی...
اما...
قد خمیده شده این چهره ماندگار تاریخ را نمی بینید.
شاید هم بهتر که متوجه قد خمیده ایشان نمی شویم.
البته این را که می گویم من 12 سال پیش ایشان را از نزدیک در اتاق کارشان ملاقات کردم و واقعا شوکه شدم.
عمرشان طولانی و عزت شان ماندگار تاریخ ایران
شاغل شدن فقط منوط به تحصیلات دانشگاهی داشتن نیست در هیچ جای دنیا