صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

حشرات مرگ آفرین (+عکس)

هفته نامه صدا - تصور کنید 30 زنبور خرمایی عظیم الجثه بعد از آنکه متوجه ایجاد یک بوی خاص توسط دیده بان خود می شوند روی یک کندوی عسل فرود آمده و شروع به زدن سر زنبورهایی می کنند که درون آن کندو حضور داشتند. آنها زنبورهای نحیف و بسیار کوچک درون کندو را می گیرند و سرهایشان را با استفاده از فک های قدرتمند خود از بدن جدا می کنند.
 
سناریویی که با هم از نظر گذراندیم بسیار وحشتناک به نظر می آید، اما این اتفاقی است که درواقعیت رخ می دهد. البته زنبورهای عسل معمولا تلاش می کنند تا با نیش زدن مهاجمان آنها را به عقب برانند اما متاسفانه توان نفوذ به پوسته قدرتمند بدن آنها راندارند.

عاقبت زنبورها یکی بعد از دیگری از پای در می آیند و جالب است بدانید که حدود 20 زنبور عسل تنها در یک دقیقه توسط یکی از این زنبورهای خرمایی کشته می شوند. با این نرخ، این مهاجمان سرخ رنگ قادر خواهند بود که 30 هزار زنبور را ظرف تنها چند ساعت بکشند و اینگونه است که انقلاب صنعتی فرانسه با نرخ بالای کشته هایش در برابر این قربانیان حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
 
 

زنبورهای سرخ

زنبورهای سرخ آسیایی که Vespa mandarinia نامیده می شوند بعد از رشد کامل، طولی برابر با 5 سانتی متر پیدا می کنند و نیش آنها قادر است از پشت یک بارانی هم هدف خود را از پای دربیاورد. این گونه برخلاف زنبورهای عسل می تواند به صورت پیاپی قربانی خود را نیش بزند و سم آن به قدری است که گوشت را از هم متلاشی کرده و کلیه ها را از کار می اندازد. این زنبورها نیرومندند اما زنبورهای عسل نیز برای مقابله با آن به یک مکانیزم دفاعی قوی مجهز شده اند؛ آنها می توانند نوعی گوی را اطراف زنبور دیده بان ایجاد کنند و آنقدر آن را تکان دهند تا به خاطر بالارفتن دمای بدنش جان بدهد و از این طریق کندوی خود را از دست رنبورهایی که با تشخیص بو به آنجا خواهندآمد نجات دهند.

این زنبورهای خرمایی را می توان دایناسورهای مدرن بالدار خواند؛ آنها قادرند هر –حشره ای را از پا درآورند و هر پستانداری را ناتوان کنند.

دکتر استفان مارتین حشره شناس دانشگاه سالفورد است. وی در حین زیر نظر گرفتن کندوی زنبورهای عسل همراه با همکارانش مورد هجوم این زنبورها قرار گرفتند. او می گوید: «برای درامان ماندن از این حشرات باید چشمان و دهان خود را ببندید و منتظر رفتن آنها باشید. یکی از همکاران من نتوانست این کار را انجام دهد و فرار کرد و در نتیجه چندین بار نیش خورد. درواقع اگر این زنبورها تشخیص دهند که تهدیدی برایشان ندارید شما را راحت می گذارند زیرا هدردادن زهر کار معقولی برایشان نیست.»

دوری از خانه زنبور

اما اگر بدشانس باشید و نیش بخورید کارتان به بیمارستان کشیده می شود. سم این حشره قادر است گوشت را متلاشی کند و نوروتوکسین آن نیز فعالیت عصب ها را مختل کرده و دردی را ایجاد می کند که از نظر برخی به فرو رفتن سوزن داغ درون بدن شبیه است. اما این حشره به خاطر ابعادی که دارد می تواند حجم بالایی از سم را وارد بدن شما کند و در نهایت اگر 30 یا 40 بار توسط آنها نیش بخورید، به اندازه یک قاشق چایخوری سم وارد بدنتان می شود. اگر این سم از حدی بالاتر برود آنگاه می تواند باعث از کار افتادن کلیه ها شده یا حتی قلب تان را از تپیدن نگه دارد. اگر هم برحسب تصادف آلرژی داشته باشید باز هم از نیش این زنبور به دردسر خواهید افتاد. اما آنچه این زنبور را مشکل ساز می کند ابعادش است.

لانه این حشره آنقدر بزرگ است که ممکن است وزنش به بیش از 9 کیلوگرم برسد. این میزان می تواند یک شاخه درخت را بشکند و به همین خاطر است که این زنبور عظیم الجثه تریجح می دهد لانه اش را به جای درخت روی زمین بسازد. از همین رو، احتمال آنکه به لانه آنها نزدیک شوید بسیار زیاد است. به همین خاطر توصیه می شود که به این زنبورها نزدیک نشوید چرا که سرعت پرواز کردن آنها بالغ بر 24 کیلومتر بر ساعت یا یبشتر است.

اما زنبورهای خرمایی علاوه بر اینکه خطری برای انسان محسوب می شوند می توانند زندگی زنبورهای عسل را هم نابود کنند که البته برای جلوگیری از بروز این مسئله زنبورهای عسل به اقدامی جالب به نام آغوش دسته جمعی دست می زنند. در صورتی که زنبور دیدبان یک کندوی عسل پیدا کند، ساکنان کندو به سمت آن هجوم نمی برند و در مقابل به آن اجازه می دهند که داخل بیاید و به خیال خود بوی خاصی که در ابتدا گفته شده را ایجاد کرده و همقطارانش را به سمت لانه بکشاند.
 
اما این یک دام است و به محض آنکه دیدبان وارد شد، ساکنین کندو توپی را در اطراف آن ایجاد می کنند. درادامه زنبورها شروع به لرزندان بدن خود کرده تا دمایش را بالا ببرند و از این طریق دیدبان را درون آن بپزند. در اثر این کار دی اکسید کربن درون توپ تجمع یافته و باعث مرگ زنبور می شود.
 
سیستم دفاعی

اما نکته جالب  دیگر در مورد این زنبورها آناتومی بدنی شان است که فاقد قلب بوده و خون را انقباض بدن به اندام های مختلف پمپاژ می کند. از همین رو، زنبورهای عسل همزمان تلاش می کنند که با تجمع حول توپ ایجادشده آن را فشرده کنند و از این طریق مانع از گردش یافتن خون درون اندام هایش شوند. بنابراین بالابردن دما، تجمع دی اکسید کربن و توقف جریان خون همگی عللی هستند که مرگ زنبور خرمایی را  به دنبال خواهندداشت.
 
بنابراین، زنبور دیدبان عاقبت می میرد و همزمان جان تعدادی از زنبورهای عسل کارگر را هم خواهدگرفت [در نتیجه تقلایی که برای رهایی کرده بود] با این همه، کل کندو و ساکنانش نجات پیدا می کنند. این یک اقدام مقابله ای قابل توجه است که ظرف هزاران سال در وجود زنبورهای عسل شکل گرفته است.
 
اما زنبورهای عسل اروپایی چنین مکانیزم دفاعی جالبی ندارند و برای همین است که زنبور خرمایی دیدبان کندوی آنها را علامت گذاری کرده و سپس با دوستان خود به آنجا باز می گردد. آنها بعد از هجوم به کندو، همه بزرگسالان را قتل عام می کنند و جالب است بدانید که تمایلی به خوردن بدن های عاری از مواد غذایی آنها ندارند و در مقابل لاروهایشان را با خود به لانه می برند تا غذای شفیره های خود را تامین کنند.

در مواردی هم که اگر دستبرد این زنبورها به کندو یک روزه تمام نشود و به نوعی ناتمام بماند، آنها نگهبانانی را در ورودی کندو قرار می دهند تا از آن حفاظت کنند. با در نظر داشتن آنچه گفته شد، سوال بسیاری این است که زنبورهای خرمایی (یا آسیایی) چه فایده ای دارند؟ آنها صرفا نیش می زنند و باعث آسیب رسیدن به انسان می شوند، در حالی که زنبورهای عسل، مرتبا در تلاشند و کمترین فایده شان عسلی است که تولید می کنند.
 
مارتین نیز در پاسخ به این سوال می گوید: «زنبورهای آسیایی بخشی بسیار مهم در اکوسیستم هستند. آنها در زمانی که زنبورهای عسل را هدف حمله قرار نمی دهند به سمت کرم ها هجوم می برند که درواقع دشمن محصولات کشاورزی هستند و می توان آنها را قدرتمند ترین آفت کشی های طبیعی خواند.»
 
لقمه بزگ تر از دهان

نوعی سوسک در طبیعت هست که با باقی طعم ها فرق دارد و توانسته دوزیستان را سر جایشان بنشاند. این حشره به رده Epomis تعلق دارد و قورباغه ها، وزغ ها و سمندرها را وادار می کند که به آن حمله کنند و سپس با حرکتی ناگهانی آرواره های خود را به داخل بدن مهاجم فرو کرده و شیره جانشان را می مکد.

وقتی که شفیره این سوسک به بزرگسال بدل می شود هم همین شیوه شکار را از والدین خود به ارث می برد و با چنان خشونتی شکارچیان خود را به دام می اندازد که شاید نمونه اش را نتوان پیدا کرد. وزغی را تصور کنید که در طبیعت برای خود سِیر می کند و ناگهان چشمش به شفیره سوسکی می افتد که با تکان دادن شاخک هایش خودنمایی کرده و او را به سمت خود فرا می خواند.
 
 

تحلیل اشتباه

مغز وزغ به او گفته است هر چیزی که تکان بخورد و ابعادش به قدری باشد که بشود کنترلش کرد می تواند یک غذا باشد. بنابراین دوزیست تصمیم خود را می گیرد و همین که به قربانی نزدیک می شود، حرکات آن نیز تندتر می شود اما وزغ باز هم نزدیک شده و ناگهان به طعمه خود حمله می کند. در این نقطه دو احتمال وجود دارد که البته پایان هیچ کدامشان هم خوب نیست؛ اول اینکه وزغ شفیره را به دهان می گیرد و حشره دندان های قلاب شکل خود را به داخل زبان آن فرو می کند یا به قسمت دیگری از بدن آن که می تواند لب، گردن یا پهلوهایش باشد حمله خواهدکرد.

احتمال دوم این است که وزغ حشره را قورت دهد با این تصور که دیگر کار تمام خواهد شد و خطری او را تهدید نخواهدکرد. اما دانشمندان که از نزدیک شاهد بلعیده شدن یکی از این لاروها توسط وزغ بوده اند اعلام کرده اند که دوزیست، دو ساعت بعد از این ماجرا شفیره را بالا می آورد. آنها می گویند بعد از بیرون آمدن از دهان وزغ، در ابتدا لارو خود را به مردن زده اما بعد از اندکی به خود آمده و مجددا به وزغ حمله می کند.
 
لارو به هیچ وجه قصد رهاکردن شکارچی یا بهتر بگوییم طعمه خود را ندارد و شروع به خوردن بدن آن می کند. اما جالب است بدانید که در این حین، خونی از بدن وزغ بیرون نمی آید و اگر هم شفیره سوسک را به دو نیم تقسیم کنید، باز هم باع حجم بالایی از خون درون بدن آن رو به رو نمی شوید.
 
دشمنی از درون

به گفته گیل ویزن، حشره شناس دانشگاه تورنتو، اتفاقی که احتمالا رخ می دهد این است که لارو، آنزیم هایی را در داخل بدن وزغ ترشح کرده که فرایند حل شدن گوشت آن را سرعت می بخشند. بنابراین پیش از آنکه هضم آن آغاز شده است، وزغ تا دو روز متوجه اتفاقاتی که درون بدنش رخ داده نمی شود و زندگی عادی خود را از سر می گیرد؛ مرتبا از این سو به آن سو می رود و حشره های مختلف را شکار می کند. اما بعد از 48 ساعت، بدنش شروع به ضعیف شدن خواهدکرد و ضعف آنچنان شدید می شود که جانور دیگر امکان تکان خوردن نخواهدداشت.

در این مرحله است که لارو وارد مرحله ای تحت عنوان «فاز شکار» می شود. آنطور که ویزن می گوید: لارو شروع به خوردن بدن وزغ می کند و بافت بدنی آن را از هم می درد. بعد از چند ساعت، تنها چند تکه استخوان از آن باقی می ماند و پوستی که روی آنها را پوشانده است. لارو در واقع بسان یک قاتل سریالی عمل می کند و در جریان رشد خود می تواند تا 9 وزغ یا سمندر را به این سرنوشت دچار کند.

درواقع اشتهای وصف ناپذیر این حشره کوچک از فرایند رشد آن ریشه می گیرد. این حشره سه فاز جداگانه را برای رشد پشت سر می گذارد و به همین خاطر به غذای زیادی نیاز دارد.
درجریان فاز اول که حشره بسیار هم کوچک است، شفیره تنها یک قربانی می گیرد و در فاز دوم تعداد آنها به دو یا سه می رسد و در فاز انتهایی تا 5 قربانی جان خود را از دست می دهند.
 
جالب است بدانید که در این حین، متدهای مورد استفاده شفیره برای کشتن قربانیانش درست مانند یک قاتل سریالی پیچیده و پیچیده تر می شود. گونه بالغ این جانور نیز نوعی رفتار سادیسمی را از خود نشان داده و با وجود آنکه نسبت به لاروها خشونت کمتری دارد و بیشتر از کرم ها و دیگر حشرات و البته وزغ ها و پرنده های زخمی تغذیه می کند، باز هم دوست دارد که به دوزیست ها آسیب برساند.
 
قتل در بزرگسالی

اما شیوه شکار گونه بالغ با شفیره ها فرق دارد و برای این کار به سان سوارکاری ماهر پشت وزغ سوار شده و دندان هایش را به داخل بدن آن فرو می کند. این دندان ها یا بهتر بگوییم آرواره ها با آنچه شفیره دارد فرق دارند.
 
آنطور که ویزن می گوید، دندان های شفیره شکل قلاب مانندی دارند در حالی که آرواره های انواع بالغ دندانه دار است. درواقع اجزای دهانی گونه های بزرگسال این سوسک به شیوه ای که بتواند طعمه را محکم به دهان بگیرد طراحی نشده اند و به همین خاطر حشره مجبور است که در کمترین زمان ممکن کار خود را به انجام برساند. اما سوسک به یک دلیل روی وزغ سوار می شود؛ بعد از آنکه تقلا کردن قربانی به اتمام می رسد، حشره شکافی را در قسمت کمر دوزیست ایجاد می کند.

ویزن می گوید: «تصور نمی شود که جانور ستون فقرات قربانی را هدف بگیرد و در مقابل فرضیه ما این است که حشره با این کار ماهیچه های متصل کننده پاهای قورباغه را قطع می کند و در نتیجه جانور راهی برای فرار نخواهدداشت. حالا که وزغ یا قورباغه ناتوان شده است، حشره می تواند با آسودگی خاطر از بدن آن تغذیه کند. بعد از آنکه حشره سیر شد، جسد را رها می کند و اگر در این زمان، وزغ نمرده باشد، پرنده یا پستانداری از راه می رسد و کارش را می سازد.»

همانطور که دیدید قربانی قاتل جان شکارچی کوچک تر از قربانی خود است و اتفاقی که برای دوزیست و سوسک Epomis رخ می دهد در طبیعت سابقه ندارد. ویزن و همکارانش اما در ادامه به مورد دیگری اشاره می کنند که در آن قربانی بزرگ تر از شکارچی است. در دهه 80 میلادی، دانشمندی یک خرچنگ دریایی که از حلزون ها تغذیه می کرد را به محیطی مملو از طعمه انتقال داد و در آنجا بود که خرچنگ به طعمه بدل شد که البته این نیز به خاطر بیشتر بودن تعداد حلزون ها بوده و با دستکاری انسان چنین اتفاقی رخ داده در حالی که سوسک Epomis در چندین هزار سال فرایند تکامل به حشره ای تبدیل شده که دوزیستان را به طعمه بدل می کند.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200