عصر ایران؛مازیار آقازاده - جمهوری اسلامی ایران از دو جناح – یا به تعبیری دو بال- اصلی "اصولگرا " و "اصلاح طلب" تشکیل شده است؛ دو جناحی که اختلاف سلیقه و تفاوت مشی عمده ای با یکدیگر دارند ؛ اما وزن این دو جناح در نهادهای قدرت یکسان نیست.
در سال های گذشته به ویژه پس از سال 1384 بخشی از جناح اصولگرا تلاش زیادی کرد تا "بال اصلاح طلب نظام را قیچی کند" اما این تلاش بنا به دلایل مختلف با ناکامی مواجه بوده است.
به استثنای دهه نخست انقلاب که دست بالا با بسیاری از چهره های چپ موسوم به "خط امامی" بود که هسته اولیه و اصلی جناح "اصلاح طلب" امروزی هستند، در نزدیک به 3 دهه اخیر این جریان سیاسی در عمل از بخش های مهم حکومتی و حاکمیتی بیرون گذاشته شده است.
با این حال اصلاح طلبان به واسطه وجود و پذیرش اصل " انتخابات " در قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی توانسته اند از حذف شدن خودشان در نظام سیاسی جلوگیری کرده و به پشتوانه آرای مردمی و با حضور در "نهادهای انتخابی حاکمیت" حتی به صورتی محدود برنامه ها و سیاست های مورد نظرشان را به حاکمیت دیکته کنند.
ماجرای انتخابات دوم خرداد 1376 و پیروزی "سید محمد خاتمی" آشکارترین مثال در این باره است. انتخابات دوم خرداد 76 به واقع از حذف نیروهای موسوم به خط امام از عرصه سیاست کشور جلوگیری کرد و پس از این انتخابات بود که چپ های خط امامی سابق با عنوان جدید "اصلاح طلبی" وارد عرصه مدیریت اجرایی و فضای سیاسی کشور شدند.
به واقع از همان سال به این سو انتخابات مختلف در ایران صحنه کشاکش دو قطب قدرت بوده است؛ یک قطب اصلاح طلبان به پشتوانه نهادهای انتخابی و به دنبال آرای مردمی و قطب دیگر "اصولگرایان" هستند که به رغم دارا بودن اقبال عمومی کمتر در مقایسه با اصلاح طلبان، اما به واسطه داشتن سهم عمده از هسته اصلی قدرت در بخش های غیر انتخابی، همواره تلاش کرده اند با تعیین قواعد میدان بازی به نفع خودشان، رقیب اصلاح طلب را زمین بکوبند.
با این حال اصولگرایان به جز دو دوره محمود احمدی نژاد در هیچ انتخاباتی برای تعیین راس قوه اجراییه کشور کامیاب نبوده اند و این سلسله شکست ها البته از وزن این جریان سیاسی هیچ گاه نکاسته چون لنگرگاه قدرت این جناح در حاکمت جمهوری اسلامی روی بخش های انتخابی نیست و این جناح سرمایه گذاری خود را روی بخش های غیر انتخابی حاکمیت قرار داده و در این بخش دست بالا و تعیین کننده را دارد، به نحوی که در 3 دهه گذشته به رغم پیروزی های پی در پی جناح اصلاح طلب در انتخابات ادوار مختلف نهادهای انتخابی، در عمل این برنامه ها و سیاست های جناح اصولگرا بوده که به مورد اجرا در آمده و در بسیاری موارد از اجرای برنامه ها و سیاست های مورد نظر جناح اصلاح طلب جلوگیری شده است؛ مجلس ششم نمونه گویای این امر است که در عمل بسیاری از طرح ها و لوایح اصلاحی با سد شورای نگهبان مواجه شده و از حیز تصویب نهایی و اجرا ساقط شد.
در واقع اصولگرایان به پشتوانه این لنگر گاه امن در بخش غیر انتخابی حاکمیت،عادت نکرده اند نگاه " مرگ و زندگی" به انتخابات و رقابت های انتخاباتی داشته باشند؛ در حالی که اصلاح طلبان تنها تکیه گاه خود برای باقی ماندن در عرصه سیاست جمهوری اسلامی ایران را "انتخابات" می دانند و عرصه انتخابات برای آنها عرصه مرگ و زندگی است ؛ چون شکست و ناکامی آنها در عرصه انتخابات به معنای حذف شان از عرصه سیاسی و حتی حذف آنها از بسیاری از عرصه های زندگی اجتماعی است؛ در حالی که اصولگرایان چنین دغدغه ای ندارند و در بدترین حالت یک نامزد اصولگرا در صورت شکست در انتخابات، کارتهای دعوت مختلفی برای حضور در نهادهای مختلف تحت زعامت اصولگرایان در جیب خود دارد.
به بیان دیگر اگر اصلاح طلبان موفق نشوند با رای و پشتوانه مردمی در عرصه بمانند ، حذف شدن آنها بسیار راحت تر خواهد بود در حالی که اصولگرایان به پشتوانه وزنه های سنگینی که در نهادهای قدرت دارند، نه تنها حذف شدنی نیستند بلکه حتی میزان تاثیرگذاری آنها بر تحولات و سیاست های کشور نیز کمتر قابل مهار است.
اصلاح طلبان و بخش اعظمی از طبقات متوسط شهری در 2 دهه گذشته نوعی هم صدایی و هم آوایی یافته اند و طبقات متوسط شهری و اصلاح طلبان در یک ائتلاف نانوشته قرار گرفته اند.
اصلاح طلبان در دو دهه گذشته به خاطر نیاز به آرای بخش خاکستری جامعه که بخش عمده ای از آنها در طبقات متوسط شهری است ، شعارها و سیاست های خود را به مطالبات مدرن طبقات شهری نزدیک کرده اند و در مقابل نیز از بسیاری جهات سرنوشت پیروزی یا شکست جناح اصلاح طلب در انتخابات به میزان زیادی به نحوه حضور طبقات متوسط شهری در انتخابات بستگی دارد.
در برخی موارد قهر این طبقه از صندوق رای منجر به شکست های فاجعه باری برای اصلاح طلبان شده است ؛ که از جمله مهم ترین آنها می توان به انتخابات دور دوم شوراها در زمستان 1381 و نیز انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری در خرداد ماه و تیرماه 1384 اشاره کرد.
باید دید در انتخابات ریاست جمهوری سال جاری "حسن روحانی" نامزد مورد اجماع دو جناح اصلاح طلب و اعتدال تا چه میزان موفق به صحنه آوردن طبقات متوسط و بخش خاکستری و خاموش جامعه، خواهد شد. در صورت حضور این طبقه در صحنه پیروزی روحانی تا حدود زیادی در همان مرحله نخست انتخابات تضمین شده خواهد بود.
انشالله