روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «پروژه غرق مصنوعی مردم» نوشته شده توسط محمد ایمانی در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند:
مجرمان و کلاهبرداران حرفهای، شگردهای موثری دارند که هرچند شناخته شده است اما همچنان کاربرد دارد و سر بزنگاهها بهکار گرفته میشود.
از جمله این شگردها، جا زدن خود به عنوان قربانی یا امدادگر در کنار به جان هم انداختن مردم و جا خالی دادن در موقعیت تنگناست. انگلیسیها پس از 50 سال ظلم و خیانت به ملت ایران، وقتی در سالهای1284-85 با قیام عدالتخواهی روبرو شدند و نفوذ خود را در خطر دیدند، قطببندی حقیقی «ملت و علما» در برابر «استبداد متکی به استعمار» را برهم زده و جای آن ادبیات «مشروطیت» را رسوخ دادند.
به تدریج با تبلیغات وارونه شبه روشنفکران هماهنگ با سفارت انگلیس، اینگونه جا افتاد که «انقلابی یعنی مشروطهخواه» و هر کس درباره مشروطیت حرف و پرسش دارد یا آن را مشروط به احکام اسلامی و منافع ملی (مستقل از اجنبی) میخواهد، «مستبد» و حامی دربار است حتی اگر کسی در تراز مجتهد شهید شیخ فضلالله نوری (از رهبران نهضت) باشد.
از شیخ شهید جملات روشنگر و غمباری به یادگار مانده که بیانگر همین آدرس دروغ در قطببندی است. «اختلاف میان ما و لامذهبهاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیفاند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بیمروت بیدین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه میدهند که علما دو فرقه شدهاند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب میدهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بیانصاف نمیگذارد.»
سعید لیلاز ستون اول دفتر روزنامه ایران را به مطلبی با عنوان «گزارش به مردم در طراز اعتدال» اختصاص داد که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:
گزارش روحانی به مردم در گفتوگوی زنده تلویزیونی، برخلاف موارد قبلی، بسیار موجز، دقیق، مبتنی بر آمارهای کارشناسی و همراه با هوشمندی خاصی بود.
آقای روحانی با آرامش و تسلط بر مسائل همه پرسشهای مجریان را با خوشرویی پاسخ داد. تردید ندارم اگر این مصاحبه طولانیتر هم بود، با توجه به اشرافی که رئیس جمهوری نسبت به اطلاعات و آمار اقتصادی و همچنین عملکرد دولت در سایر حوزهها دارند، به همین کیفیت و به دور از اضافهگویی و اصطلاحاً انشاء نویسیهای خسته کننده، میتوانست دستاوردهای دولت را برای ملت تشریح کند.
توضیحات رئیس جمهوری درباره تورم، نرخ ارز، برجام، حقوق شهروندی، حقوقهای نجومی و افزایش بیکاری با وجود افزایش فرصتهای شغلی همگی متکی بر آمار و برآمده از عملکردهای کابینه بود.
در حقیقت گزارش آقای روحانی تصویر روشنی از دولتی بود که صرفاً به اداره کشور نمیاندیشد بلکه در تلاش است تا مسیر حرکت آن را به جلو هدایت کند بدون اینکه تشنج یا شوکی وارد نماید یا قصد وارونهنمایی داشته باشد.
این مصاحبه تلویزیونی بازتاب دهنده ثبات و قابل پیشبینی شدن اقتصاد ایران بود که دولت در کمتر از 4 سال گذشته توانسته آن را حاکم کند. بدون اغراق درباره اثرات این مصاحبه، شایسته است هر دو سه ماه یک بار این گفتوگوی زنده با مردم تکرار شود.
روزنامه شرق مطلبی را با عنوان« اتهام واهی به رؤسای جمهور سابق»در ستون یادداشت خود و به قلم بایزید مردوخی اختصاص داد:
مناظرهای که شنبهشب در شبكه سوم سيما ميان مديرمسئول كيهان و مصطفی كواكبيان، نماينده مجلس و مدیرمسئول روزنامه مردمسالاری انجام شد، دستكم براي نگارنده باعث تأسف بود. فكر ميكردم گاهي مطالب خلاف انصاف و اخلاقي كه در برخي جرايد، از جمله كيهان مشاهده ميشود، شايد از چشم مديران مسئول آنها دور باشد.
در مناظره مذکور برايم روشن شد مدیرمسئول این روزنامه، خود خواهان اين نوع روشهاي ناپسند است. او به جاي اينكه به پرسش مجري درباره امضاكنندگان نامه تحريم به رئيسجمهور منتخب آمريكا پاسخ درست بدهد، بلافاصله از متن به حاشيه رفت و پاي يك زنداني - مهدي هاشمي - را كه هيچ قدرت دفاعی از خود ندارد وسط كشيد و به شکلی عجیب او را سرحلقه اين نامهها و تحريمها دانست! نامبرده در هنجارشكني پا را فراتر گذاشت و براساس سندي واهي كه سر و ته آن روشن نبود، دو نفر از رؤسايجمهور اسبق را سردمداران خواهان تحريمها عليه ايران و اختلاسهاي بابك زنجاني را هم زير سر این دو مسئول موفق کشور دانست.
دليل اين ادعا اين بود كه بابك زنجاني با اين آقايان عكس داشته است؛ دليلي از اين محكمتر نميشد! غافل از اينكه بسیاری كه متهم اخلاقي يا مالي هستند، با سران نظام عكس داشتهاند و شگفت اينكه خود مرتب ميگفت: «نحن ابناء الدليل». در اينجا در پي پاسخگفتن به اين گفتهها نيستم؛ چون مردم «ابناء الدليل» را خوب ميشناسند.
مديرمسئول كيهان هنگامي كه حساسيت خود را روي بيتالمال نشان ميداد، ميگفت مهم نيست ارقام حقوق نجومي چقدر است! مهم اين است كه دست اين مسئولان در جيب ملت رفته است، اما حاضر نبود سایر تخلفهای آشکار همفکرانش در دستگاههای دیگر در همین ماههای اخیر را بپذیرد. ظاهرا از نگاه اين آقايان در دولتهاي نهم و دهم، دستي در جيب ملت نرفته و كوچكترين اختلاسي صورت نگرفته است.
روزنامه جوان مطلبی را با عنوان «اشتباه ديپلماتيك يا انحراف استراتژيك» به نوشته سيدعبدالله متوليان در ستون یادداشت خود به چاپ رساند که بخشی از آن را در زیر مطالعه میکنید:
در پي عهدشكني و نقض مكرر برجام توسط شيطان اكبر و طاغوت اعظم امريكا كه در نهايت به تمديد قاطع ۱۰ ساله تحريمهاي (ايسا) انجاميده و روياهاي دست نايافتني رئيسجمهور براي حل مشكلات كشور از طريق خوشبيني و اعتماد به شيطان و مذاكره با امريكا به يأس مبدل شد، رئيس دستگاه ديپلماسي در كميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي به صورت محرمانه به خطاي خود اعتراف و اعلام كرد «من اشتباه كردم كه به جان كري و امريكا اعتماد كردم، آقاي كري قول داده بود كه مانع از تمديد تحريمهاي ايسا بشود!»
اعتراف ديرهنگام و محرمانه (اما شجاعانه) ظريف (كه توسط نماينده مردم مشهد علني و منتشر شد) دستمايه بسياري از تحليلهاي متنوع و ضدونقيض عليه آقاي ظريف يا آقاي كريميقدوسي شده و در گذر زمان بر شدت و حدت آن افزوده شده و بعضاً در دفاع ناشيانه از ظريف علاوه بر موضوع محرمانه بودن اين اعتراف به توجيه آن پرداخته و ميگويند اين اعتراف به همه برجام مربوط نميشود!
شوراي نويسندگان ستون سرمقاله روزنامه اعتماد را به مطلبی با عنوان «آبروداري نيست، عين آبروريزي است» اختصاص داد که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:
هنگامي كه چند ماه پيش نشريه معتبر نيچر اعلام كرد كه دهها مقاله از سوي ايرانيان متقلبانه تهيه و در نشريات چاپ شده است ولولهاي در ايران رخ داد؛ ولولهاي غيرضرور و ديرهنگام، زيرا براي فهميدن اين واقعيت نيازي به اين گزارش نيچر نداشتيم، هنگامي كه در خيابان هم تبليغات براي انجام چنين كاري را ميديديم، نيازي به اطلاع از گزارش نيچر نبود.
ولي از آنجا كه عمل بد و خلاف اخلاق، براي ما وقتي برجسته و مهم ميشود كه بيگانه از آن مطلع شود و به اصطلاح آبرويمان جلوي آنان برود، لذا ديدن آشكار سقوط آزاد اخلاق علمي و پژوهشي، حساسيت هيچكس را برنميانگيخت، مگر آنكه غربيها آن را برملا كنند تا دستور مقامات براي رسيدگي صادر شود. اگر بخواهيم فقط و فقط يك دليل براي ناتوانيمان در مبارزه با انواع ناهنجاريها و فساد و بهطور مشخص فساد علمي ذكر كنيم، همين مورد كافي است كه تاكنون به تنها اتهامي كه در اين زمينه رسيدگي شده، گزارشهاي فرامرزي و غربي در اين مورد است. جالب اين است كه دبير كميته ملي اخلاق در پژوهشهاي علوم پزشكي وزارت بهداشت كه هفته گذشته گزارشي را از اين تقلبها ارايه كرد، در بخشي از سخنان خود در خصوص نحوه لو رفتن ماجرا گفت كه: «در نهايت يك نفر كه به نظر ميرسد از داخل كشور هم بوده، گزارش اين تخلف را به انتشارات نشريه نيچر ميدهد و ماجراي تخلف گسترده برملا ميشود.» در حقيقت نقطه محوري ماجرا همين جاست.
چرا اين فرد تخلف مذكور را به آن نشريه يا بهطور كلي يك نهاد برونمرزي داده است؟ چرا اين فرد حتي حاضر نيست خود را معرفي كند و آقاي دبير كميته با احتمال از وجود چنين شخصي در داخل كشور ياد ميكند؟ اگر اين اتفاق در غرب يا يك كشور عادي رخ داده بود، آيا باز هم گزارشدهنده آن را به نيچر و نهادهاي مشابه منعكس ميكرد يا در داخل كشور خودش و در درجه اول به مسوولان امر يا نهاد مدني مربوط ارجاع ميداد؟ آيا خود را با افتخار معرفي ميكرد يا آنكه همچنان در گمنامي به سر ميبرد؟ اگر اين گزارش در يك روزنامه ايراني منتشر ميشد به سرانجام ميرسيد؟ آيا هيچ مرجع دولتي و قضايي اقدام موثري ميكرد؟ يا با تخطئه و شكايت متقابل مواجه ميشد؟ آيا همين موثر بودن رجوع به چنين نهادهايي ريشه اصلي بروز اين تخلفات نيست؟ متاسفانه نگاه ما به خودمان از دريچه چشم ديگران است و قادر نيستيم فارغ از نگاه ديگران به ارزيابي و قضاوت و اصلاح كردار خودمان بپردازيم.
روزنامه آرمان مطلبی را با عنوان « چارهاي به نام هجمه به روحاني!» به نوشته صادق زيباكلام در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند که در زیر بخشی از آن را مطالعه میکنید:
اصولگرايان و برخي از چهرهها و شخصيتهايي اين گروه كه بايد آنها را سخنگوي اصلي جريان مخالفان سرسخت روحاني و اعتدال دانست بعد از شكست سنگيني كه در انتخابات مجلس در اسفند ۹۴ متحمل شدند، دو گزينه بيشتر در اختيار نداشتند.
گزينه اول؛ بررسي اين نكته كه چرا مردم نسبت به اصولگرايان بياعتماد شدهاند و چرا با گذشت زمان وضعيت اصولگرايان در نزد افكار عمومي افول داشته است. يقينا هر ناظري كه مقايسه كند متوجه خواهد شد كه در مقايسه آرای اصولگرايان در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ و اسفند ۹۴ آنچه را كه با قوت ميتوان گفت آن است كه اگر نگوييم محبوبيت اصولگرايان در فاصله ۹۲ تا ۹۴ كاهش پيداكرده، يقينا ميتوان گفت رشدی هم نداشته است و اگر اصولگرايان با همين ميزان محبوبيت وارد انتخابات ارديبهشت ۹۶شوند شكست به مراتب سنگينتري از ۹۲ و ۹۴ در انتظار آنان است.
آلترناتيو دوم آن بود كه با تمام توان رويارويي و مخالفت با دولت روحاني و برجام را افزايش دهند. متاسفانه اصولگرايان به سراغ گزينه دوم رفتند و ما شاهد بوديم بعد از انتخابات مجلس دهم حملات اصولگرايان به ويژه جريانهاي تندروی آن نسبت به دولت روحاني و برجام به مراتب سنگينتر شده است.
آنها از بیان هر اتهامي و از زدن هر تهمتي به دولت ابايي ندارند. شماري از ايرانيان در خارج از كشور نامهاي به ترامپ نوشتند، مستقل از اينكه مفاد آن نامه چيست و اساسا آن نامه چقدر ميتواند ارزش داشته باشد، اما تندروها در ايران سعي ميكنند كه آن نامه را به شكلي به اصلاحطلبان بچسبانند.
مطلبی با عنوان "ستيز با كارآفريني يا انتخاب اصلح" در ستون یادداشت روز روزنامه شهروند منتشر شد:
هدف اين يادداشت دفاع از شركت و موسسه خاصي نيست و عليه منافع گروههاي ديگر نيز نمينويسم. هدف اصلي این یادداشت طرح اين مسأله است كه تغييراتي در دو دهه اخير و در نظام ارتباطي رخ داده، منشای تحولی در برخي از مشاغل و حرفهها شده است و فعالان آن حرفه بايد خود را با تحولات انطباق دهند تا در ميدان و بازار کار باقی بمانند، در غير اين صورت از عرصه رقابت و بازار حذف خواهند شد.
اين قاعده نه در ايران كه در همه كشورها برقرار است. مهمترين نمونه آن شركت كداك است كه زماني بازار دوربين را در جهان به تصرف خود در آورده بود. ولي وقتي كه فنآوري ديجيتال وارد ميدان شد، كداك كم آورد. هرچند يكي از اولين دوربينهاي ديجيتال را همین شرکت توليد و عرضه كرد، ولي اين فنآوري در حوزههاي ديگر جاي كداك را گرفت، و امروز تلفنهاي همراه نسل دوربينهاي كداك را برانداختهاند. در نتیجه این برند مشهور چندسال پيش بساط خود را جمع كرد و با وجود دارا بودن دههاهزار كارگر و با ١٣٠سال سابقه صنعتي اعلام ورشكستي كرد و اكنون نام كداك فقط در زمان اهداي جايزه سينمايي اسكار شنيده ميشود كه مراسم اين جايزه در سالن كداك برگزار ميشود! بنابر این همه مشاغل و شرکتها برای بقا باید خود را با الزامات جدید همسو و هماهنگ کنند در غیراین صورت نابود خواهند شد.
دکتر سید جلال ساداتیان ستون یادداشت روز روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان بی توجهی پوتین به«برجام، اروپا و ترامپ در 2017» آمریکا اختصاص داد که در ادامه می خوانید:
سال 2017 سالی است که از همان ابتدا در سایه ابهام فرورفته است.در حوزه روابط بینالملل در سال جدید میلادی در دو سوی آتلانتیک در حوزههای گوناگون این روابط حائز اهمیت است. اتحادیه اروپا یکی از بازیگرانی است که در عرصه بینالمللی بازیگری تأثیرگذار بوده است. اما نباید برگزیت را از خاطر برد که باعث شد تا حتی عدهای به فرآیند همگرایی در اروپا بدبین باشند. از دیگر سو، آمریکای سال جدید میلادی به خود دولت جدیدی را میبیند که روابط آن در قبال اروپا و برآیند این ارتباط در عرصه بینالمللی بسیار مهم است. در ارتباط با روابط میان اتحادیه اروپا و آمریکا، کمی آینده روابط برای تحلیلگران مبهم است. علت این ابهام هم این است که ترامپ تکلیف خود را با خویش مشخص نکرده است و وی در کمپین انتخاباتی شعارهایی داده است که پسازآن به شوخی و یا جدی بهراحتی از کنار یک سری از آن حرفها در حال گذر کردن است. ترامپ از دو استراتژی کلی در عرصه بینالمللی پیروی خواهد کرد. یا اینکه او خواهد آمد تا تغییرات کلی در عرصه بینالمللی را پایهریزی نماید و یا اینکه وی وضع موجود را با تغییرات و بااحتیاط دگرگون کند. به نظر میرسد ترامپ در عرصه بینالملل ناگزیر از آن است که شرایط را ادامه دهد، لیکن تغییراتی نیز در وضع موجود ایجاد نماید. بر این اساس، ارتباط میان اروپا و آمریکا با تغییرات اندکی مواجه خواهد بود.
در مورد اروپاییان و اینکه آنان در قبال یکدیگر چگونه عملکردی خواهند داشت، باید به این سؤال پاسخ دهیم که در آینده آیا واگرایی اروپاییان بیشتر خود را نشان خواهد داد، یا همگرایی آنها؟ گمان میرود که باوجود تمام تلاشهای کشورهایی نظیر آلمان، اتحادیه اروپا به سمت واگرایی متمایل است. نخستین ضربه این واگرایی را ترکیه به اتحادیه اروپا وارد کرده است. ترکیه با گسیل مهاجران سوری، زمینهساز اختلافات گسترده در اتحادیه اروپا شد. ضربه سهمگین دوم به اتحادیه اروپا را برگزیت بریتانیا به آن وارد کرد. به نظر میرسد که فرانسه و دیگر کشورها در آینده هرکدام ساز خود را کوک خواهند کرد. آلمان تلاش کرد که بتواند وحدت اروپا را حفظ کند، لیکن خیلی موفق ظاهر نشد و درواقع آلمانها قادر نخواهند بود که بهتنهایی تمام بار اروپا را به دوش بکشند. البته این به معنای آن نیست که در سال 2015 ما از فروپاشی اتحادیه اروپا سخن بگوییم. این به معنای آن است که اروپا به سمت واگرایی میل خواهد کرد، اما نتیجه این واقعگرایی تا حد زیادی به رفتارهای ترامپ در آینده وابسته است. باید ببینیم آیا ترامپ واگرایی اروپایی را دامن میزند یا به اتحادیه کمک خواهد کرد تا خود را بازیابد؟
روزنامه آفرینش مطلبی را با عنوان «از زد و بندهاي بين المللي در سوريه غافل نشويم» در ستون سرمقاله خود به قلم حميدرضا عسگري اختصاص داد:
بركسي پوشيده نيست كه از اولين روزهاي بحران سوريه، ايران به عنوان حامي اصلي حكومت بشار اسد پا به عرصه ميدان گذاشت و از فروش نفت آن وبازكردن حسابهاي چند ميلياردي براي تامين و پشتوانه مالي نظام سوريه گرفته تا حضور مستشاران و نيروهاي نظامي براي حفاظت از شهرها و جان مردم اين كشور، هيچ كوتاهي نكرد. تمام اين اقدامات از بابت اتحاد دو كشور در مناسبات مختلف صورت گرفت و ايران نيز براي حفاظت از منافع و جايگاه منطقهاي خود پا به ميدان سوريه نهاد.
اما با ورود روسها به نبرد سوريه كه همزمان با تقابل آنها با غرب بود، شاهد تحميل هزينههاي مالي و جاني برايران و كاهش مداخله كشورمان در تصميم گيريهاي سياسي هستيم. البته اين موضوع برداشت نويسنده است و شايد درلايههاي زيرين سياست خارجي ما اين چنين نباشد، اما با مشاهده اتفاقات و تحولات چند وقت اخير چنين استنباط ميشود كه روسها خود را به عنوان بازيگر اصلي تصور ميكنند و تمام دستاوردهاي نظامي و كيك سياسي سوريه را به تنهايي براي خود مي خواهند.