در کوچکترین روستای گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لولهکشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" ماسال، نداشتن این امکانات نیست. این مدرسه تنها دو دانشآموز به اسمهای " پویان حقیقی و پویا دارایی" دارد که البته هیچیک ساکن این روستا نیستند و قصههای جداگانه ای آنها را کنار هم نشانده است. پدر و مادر پویان 8 ساله در روستای "سوته" زندگی میکنند. این روستا دو ساعت تا مدرسه فاصله دارد و فاقد مدرسه است. پویا در 9 ماه سال تحصیلی برای حضور در مدرسه به خانه مادربزرگش که در روستای مجاور زندگی می کند، میرود. او هرروز حدود 20 دقیقه راه مالروی روستا تا مدرسه، که در اکثر ایام سرد سال پوشیده از برف و گل است را پیاده طی می کند. اما قهرمان این داستان نه پویان و نه پویا، که مازیار دارایی 44 ساله معلم روستای شرتایی است. آقای دارایی که 28 سال سابقه تدریس دارد و تمام این مدت را در مدارس ییلاقی و روستایی محروم پای تخته برای دانشآموزان سرمشق نوشته، اما به دلیل این سابقه کمنظیر، بهعنوان قهرمان داستان ما معرفی نشده است. او که 10 سال گذشته در روستای شرتایی مشغول آموزش به دانشآموزان بود، در سال تحصیلی جدید بخاطر فراهم نمودن شرایط تحصیل برای تنها دانش آموز این مدرسه فرزندش که می توانست در بهترین مدرسه شهر و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی تحصیل کند را به مدرسه روستا با کمترین امکانات و سخت ترین شرایط آورد، تا فرزندش هم در آغازین راه زندگی مانند پدر، عشقورزی را مشق کند. آقای معلم به همراه پسرش برای رسیدن به مدرسه بعد از طی مسافت 10 کیلومتری از ماسال، به جاده خاکی ناهمواری می رسند که 6 کیلومتر ادامه پیدا می کند و بعد از آن یک ربع در مسیری کوهستانی و صعب العبور که در روزهای پرباران سال حتی عبور حیوانات نیز با مشکل صورت می گیرد را پیاده طی می کنند تا به مدرسه برسند.