عصر ایران - ما از روزی که حرف زدن را یاد می گیریم، درگیر "مونولوگ" هستیم؛ یعنی یکی می گوید و یکی دیگر فقط گوش می کند:
ابتدا این پدر و مادر و سایر بزرگ ترهای خانواده و فامیل هستند که امر و نهی می کنند و ما گوش می کنیم.
سپس معلمان و مدیران و ناظم ها هستند که امر و نهی می کنند و ما فقط گوش می کنیم و مجری هستیم.
در خدمت سربازی هم که نیمی از جامعه تجربه اش می کنند ، بازار مونولوگ به مراتب داغ تر است.
در محل کار هم، این رئیس است که می گوید و ما گوش می کنیم.
در عرصه عمومی هم اوضاع بهتر نیست و برای قرن های متمادی، این حکومت است که می گوید و مردم شنونده اند.
در روابط همسران نیز، عمدتاً مونولوگ حاکم است و بر اساس این که مرد گوینده مطلق است و زن شنونده یا برعکس، خانواده های مردسالار یا زن سالار شکل می گیرند.
گفت و گو، اما نقطه مقابل مونولوگ است. در گفت و گو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند.
اگر بخواهیم مشکلات جامعه ایرانی را به طور بنیادین بررسی کنیم، بی گمان فقدان فرهنگ گفت و گو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از مشکلات حل می شود.
گفت و گو دو مقدمه لازم دارد: یکی خوب گوش کردن و دیگر استدلال داشتن.
یعنی اگر کسی بخواهد گفت و گو کند، باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما ، چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمی کنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ ما در حالی که ظاهراً گوش می کنیم، در واقع خودمان را برای جواب دادن آماده می کنیم. طرف مقابل هم همین طور!
به همین دلیل است که کمتر مشاهده کرده ایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرف های شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلال های شما درست بود... .
گوش کردن، آنقدر مهم و حیاتی است که در این باره، حتی کتاب هایی هم در دنیا نوشته شده است.
اما دومین مقدمه گفت و گو، استدلال داشتن است. اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ گفت و گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه ای هم که مردمانش منطقی و استدلال گرا باشند، در همه زمینه ها رشد خواهد کرد.
در سال های اخیر در کلانتری های برخی شهرها، برای مراجعین دستگاه های نوبت دهی تعبیه شده است؛ دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.
وقتی فرهنگ گفت و گو نباشد، حتی مسوولان کشور نیز به جای آن که باهم رو در رو حرف بزنند و حرف بشوند، از روش مونولوگ استفاده می کنند، بدین گونه که هر کدام، از تریبون های خاص خودشان سخن می گویند تا در همان لحظه، جواب نشنوند و خدای ناکرده، گفت و گو صورت نگیرد! در جامعه مونولوگ محور، هر کسی سنگی می زند و در می رود.
فقدان فرهنگ گفت و گو خانواده ها را از هم می پاشد، سیاست را به تنش می کشد، تجارت را کند می سازد، علم را متوقف می کند، دوستی ها را آکنده از سوء تفاهم می کند، بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج می دهد و ... .
نکته اینجاست هیچ وقت هم نخواسته اند گفت و گو را یادمان دهند چرا که اولاً آنان که باید یاد بدهند، خود نمی دانند و ثانیاً مونولوگ، بیشتر به کارشان می آید.
اما چه باید کرد؟ چاره نزد خودمان است:
از همین امروز، گفت و گو را شروع کنیم. اول از همه خوب گوش کردن را تمرین کنیم. تصمیم بگیریم که وقتی کسی حرف می زند، با دقت به او گوش کنیم و هیچگاه وسط حرف دیگری نپریم. استدلال را مقدم بر هر چیزی بدانیم. اگر نقدی داریم متوجه استدلال ها کنیم نه اشخاص. احترام افراد را در گفت و گو حفظ کنیم. یاد بگیریم که اگر حرف طرف مقابل مان منطقی بود، علناً پذیرش آن را اعلام کنیم و تصور نکنیم که متقاعد شدن، به معنای شکست خوردن است. در فرهنگ گفت و گو، متقاعد شدن یعنی احترام به عقلانیت و این، ارزش کمی نیست.
از همین امروز، گفت و گو را آغاز کنیم.
تشکر از مطلب خوبتان
لطفا در صورت امکان منابعی را معرفی بفرمایید تا در خصوص مهارت گوش دادن و همچنین استدلال کردن بتواند مرجع و راهنمایی برای اینجانب باشد .
من مدتها در این مورد جستجو کردم اما منبع جامع و خوبی به زبان فارسی بدست نیاوردم.
اینجا تو دانشگاه کالیفرنای، در بدو ورود برای ما جلسه ای گذاشتن بنام Principles of Community
و توی این جلسه به ما گفتند که ما توی این جامعه، به تمایزات همدیگه احترام میگذاریم
تمایزات فرهنگی، مذهبی، عقیدتی و غیره
چقدر خوبه ما هم تو ایران یاد بگیریم به تمایزات فکری همدیگه احترام بگذاریم و افراد متمایز رو که نمیخوان مثل بقیه فکر کنن به همون شکل بپذیریم و بهشون انگ هنجار شکن نزنیم
اینجا هیچ کس وسط حرف دیگری نمیپره! مگر جهان سومی ها!!
از قولی که برای آموزش مطالب مربوط به مهارت های زندگی داده بودید خییییییلی زمان میگذره و ما همچنان منتظریم.
امیدوارم فراموش نشده باشه
ممنون
حق با شماست. انشاء الله تا یک ماه آینده راه اندازی خواهد شد. سپاس فراوان
1- تحمل هزینه های زیاد برای اظهار نظر و انتقاد
2- از بین رفتن روابط اجتماعی در جامعه و انزوا که شرایط گفت و گو را از بین می برد
3- عدم احساس نیاز به گفت و گو بدلیل اینکه برخی خود را به دلایل مختلف مبری از اشتباه و اشکال می بینند. در حالیکه به غیر از آقا امام زمان (عج) کسی معصوم نیست.
4- تزریق این فرهنگ از راس جامعه و مدیران به اقشار پایین دست بخاطر منافع شخصی
5- از بین رفتن فرهنگ انتقاد پذیری
6- تداوم تک گفتاری بدلیل نوع زمامداری در طول زمان (بخش اعظم حکمرانی در ایران پادشاهی بوده است) و تبدیل آن به فرهنگ.
7- و غیره
1- دروغ که دروازه تمامی گناهان و هرکس به راحتی دروغ میگه
2- حرف مفت که نشون دهنده اینه که فردی که اون حرف رو میزنه اصلن حرف زدن بلد نیست حالیش هم نیست که حرفش مفته و رو حرفش هست و کسی هم مخالفت کنه شمشیر میکشه !!
دو مشکل بزرگ در جامعه ما وجود دارد؛ نخست اینکه همه من هستیم و ما را به رسمیت نمیشناسیم و دوم اینکه کتاب نمیخوانیم.
بشرطی که وزیر ارشاد، بهداشت، صنعت، راه و در راس آنها رئیس جمهورش به گفتگو احترام بگذارند و از کوره در نروند تا کار به بزن در رو نکشد. گل منننن
واقعا تلنگری بود اساسی
نمونه این متن هارو زیاد خوندم
ولی این متن هم ساده بود و هم تاثیر گذار
عدم اعتماد متقابل؟
فشار شدید اجتماعی برای ظاهرنمایی؟
ترجیح منافع کوتاه مدت فردی بر منافع بلندمدت فردی و اجتماعی؟
آموزش غلط و ناقص؟
احساس بی نیازی کاذب؟
و..