محمد میرزایی*
15 خرداد را روز جهانی محیط زیست نامگذاری کردند؛ شاید محیط زیست هم چون شهیدان مظلوم واقع شده و از دنیا رفته است که روزی را برای آن نامگذاری کردهاند. روزگاری محیط زیست و توجه به آن صرفا برای اقشار خاصی از جمله جامعه آکادمیک جذابیت داشت. اما امروز وقتی مردم کوی و برزن باید از خاک زیر پایشان تا هوایی که تنفس میکنند نگران باشند که چه حجمی از آلایندگی را به خود تزریق میکنند، دیگر محیط زیست شیک نیست.
وقتی حجم سرطان در کلانشهرها، خاصه تهران این رشد عجیب را دارد باید پذیرفت بهطور قطع چالش آینده کشور سلامتی و محیط زیست مردم است. اگر دولت امروز دغدغه پرداخت یارانه معیشتی به مردم را دارد، با ادامه این روند باید یارانه سلامتی را در سالهای آتی به مردم پرداخت کند. محیط زیستی که یک جا ریزگردها تهدیدش میکند یک جا ترافیک سرسامآور، یک جا از بین رفتن باغها و فضای سبز شهر و یک جا هم آلودگی هوایی که نمیدانیم به واقع چه چیز استنشاق میکنیم.اگر امروز نظام و مردم از خواست گاهی روشن برای چالشهای محیط زیستی چارهاندیشی نکنند بهطور قطع نه اصولگرایی و نه اصلاحطلبی یارای مقابله با سونامی مشکلات محیط زیستی آینده کشور در کلانشهرها خاصه تهران را نخواهد داشت.
چارهاندیشی یک راه دارد و آن هم محترم شمردن قانون است و بس. امروز عرصههای عمومی شهر بهصورت طنز تلخی با هزار راه و بیراه تبدیل به عرصه خصوصی بازار سرمایه میشود. بازار سرمایهای که باید در جهت تولید کشور گام بردارد به بورسبازی زمین و ملک برای انتفاع دامن میزند.
اگر بخواهم بحثم را بشکافم به این معنا است که عرصههای عمومی اعم از بوستانها، باغها، عرصههای فضای سبز، زمینهای ذخیره توسعه شهر، معابر و خیابانها مالکیت آن با مردم است. شهر مکان آمد و شد مردم است. شهر مفهومش فقط آپارتمان و خودرو نیست. شهر زمانی محل زندگی بوده است. زندگی از این منظر که شهروند علاوه بر مالکیت خصوصی، مجموعه فضایی عمومی را در شهر داراست که بهصورت عمومی با همشهریانش در آن زندگی میکنند.
امروز شهروند تهرانی بیش از 70 درصد زمان خود را در خارج از خانه مشغول کار و فعالیت اجتماعی است. اما تمام همتش برای 30 درصد زمان حضورش در منزل است. اگر کسی خانه 50متری شهروندی را مورد مزاحمت قرار دهد کدام شهروند سکوت میکند؟ آیا از حق خود دفاع نمیکند؟ اما چطور میشود که این همه عرصه عمومی روزانه در جلوی چشم ما از بین میرود و مورد تعرض قرار میگیرد ولی کمتر کسی حساس میشود. واقع قضیه این است منافع عموم همه شهروندان و مدیریت پایدار بر مبنای توسعه در گرو جهاد برای نجات عرصههای عمومی شهر
است.
ادامه این روند از بین رفتن عرصههای عمومی در یک روند 10ساله آتی، شهر را تبدیل به شهر مرگ خواهد کرد که هیچ فردی جان سالم از این به اصطلاح توسعه نیمبند نخواهد برد. در همه کلانشهرهای دنیا درآمد شهرها از منابع پایدار است و مطابق اسناد بالادستی تحت هیچ شرایطی برای درآمد شهر عرصههای عمومی، زمینها، کاربریهای درآمدی و پیشروی ساختمانها در ارتفاع وسیله درآمد شهرها نیست. اینها همین سرانههای عمومی است که هم میتواند ضامن سلامت مردم باشد هم میتواند بلای جان مردم شود و فضاهایی که روزی مکان و منظر عمومی مردم این شهر بوده و ادامه این روند کم کم تبدیل به فضاهای خصوصی معدود صاحبان سرمایه میشود که با هزار ترفند ضوابط و مقررات با چاشنی رانت به کار میگیرند تا آینده این شهر چیزی برای نسل بعدی با عنوان عرصههای عمومی به جا نگذارد.
اگر محصول این گفتار این باشد که هر شهروند و مسوولی روزانه در کنار عرصه خصوصی خود بخشی هم به عرصه عمومی بهعنوان منافع عمومی توجه کند و تصمیم متناسب با آن بگیرد و کفایت میکند. بالاخره آینده این کشور ایجاد خواهد شد؛ میتوان آن را ساخت، میتوان به ساختنی بودن آن اعتقاد داشت. آینده محیط زیست این شهر ساختنی است و باید فراوان کار مفید کرد وگرنه همین میشود که امروز شاهد آن هستیم.
*کارشناس ارشد برنامهریزی شهریمنبع : دنیای اقتصاد