صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۷۰۶۹۷
تعداد نظرات: ۲۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۲ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۵ - 27 May 2016
به بهانه استقبال از سرافرازان «کن» در پاسی از شب

سینما ؛ وجه تمایز و تفاوت ما با جوامعی چون عربستان

اهمیت اصغر فرهادی فراتراز فیلم وجایزه و به خاطر سینما به مثابه تفاوت و تمایز ما با جوامعی چون عربستان سعودی است...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- استقبال از نمایندگان سرافراز سینمای ایران در جشنواره بین المللی کن در فرودگاه امام و در حالی که پاسی از شب گذشته و مستقبلین، مسافت بسیاری را باید می پیمودند، بار دیگر از علاقه مردم ایران به هنر و هنرمندان حکایت می کند.

  استقبال کنندگان ساعات بامدادین 7 خرداد 1395 را می توان به 4 گروه تقسیم کرد:

  نخست همکاران و سینماگرانی چون امین تارخ و رخشان بنی اعتماد که دو جایزه اصغر فرهادی و شهاب حسینی برای فیلم «فروشنده» را موفقیت خودشان نیز می دانند چرا که اعتبار سینمای ایران برای همه سینماگران یک امتیاز به حساب می آید و تمام خانواده پنج هزار نفری سینمای ایران - منهای قلیلی که رشک می برند یا به هر جایزه جهانی مشکوک اند- شادمان شده اند.

  گروه دوم که شاید عنوان «گروه» برای آن اغراق آمیز باشد مقامات دولتی اند و در این قضیه تنها می توان به علیرضا تابش رییس بنیاد فارابی اشاره کرد.

  گروه سوم اما که مهم تر است مردمی هستند که این همه راه را طی کردند و خود را به فرودگاه امام رساندند تا مانند عزیزان شان که از سفر برمی گردند از آنان استقبال کنند و گروه چهارم هم حاضران در فرودگاه که در واقع برای بدرقه یا استقبال بستگان خودشان رفته بودند ولی وقتی باخبر شدند به این جمع پیوستند تا با یک تیر دو نشان را هدف گرفته باشند.

  این اتفاق البته برای بازیکنان فوتبال و پس از قهرمانی که نه راه یابی های جهانی هم رخ می دهد و از این منظر می توان گفت از نگاه مردم، سینما هم یکی از دروازه های ورود ما به دنیاست تا این که از چشمی سینما به ایران نگاه کنند.





  می توان این استقبال را به حساب محبوبیت ترانه علیدوستی و شهاب حسینی به خاطر سریال «شهرزاد» هم گذاشت اما پیش از آن که به کن بروند برای آنان آیین اختتامیه برگزار شده بود پس دیدار و ابراز احساسات در برج میلاد رخ داد و نیازی نبود به خاطر شهرزاد پاسی از شب گذشته به فرودگاه امام بروند ضمن این که پیش تر و به خاطر «جدایی نادر از سیمین» - اولین و تا کنون تنها اسکار سینمای ایران - نیز چنین استقبالی درگرفته بود.

  نویسنده این سطور البته منتقد سینما نیست و فیلم و سینما را مانند دیگر مردم پی می‌گیرد اما آنچه موجب این اشارت شده وجوه اجتماعی و نمادین قضیه است.

19  سال پیش و در خرداد 76 عباس کیا رستمی نخل طلا گرفت اما آن گونه که «سینما کافه» روایت کرده یا به یاد‌مان آورده گفته است:

 « وقتی نخل طلا گرفتم کسی به من تبریک نگفت. حتی زمانی که وارد فردگاه شدم پاسپورتم را که مُهر کردند گفتند از درِ پشتی برو چون عده ای جمع شده اند و قصد دارند تو را کتک بزنند!»

  اکنون شاید روشن شده باشد که چرا قلمی که بیشتر حول محورهای سیاسی می چرخد و به تحولات اجتماعی می پردازد از استقبال از عوامل فیلم «فروشنده» به مثابه رخدادی قابل توجه یاد می کند.




  شاید وجه مهم تر را بتوان از لا به لای مقاله اخیر روزنامه سعودی «مکه» جُست.

  نویسنده مقاله می نویسد: « ایران با صنعت سینمای حرفه ای خود جهان را درنوردیده و امروز فرهنگ ایران بیش از سیاست این کشور برای ما خطرناک است و در حالی یک ستاره ایرانی (شهاب حسینی) جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن 2016 را از آنِ خود می کند که عربستان یگانه کشور دنیاست که در آن سینما وجود ندارد.»

  حالا شاید روشن تر شده باشد که درخشش فیلم فروشنده و دو جایزه فرهادی و شهاب حسینی را می توان فراتر از یک رخداد فستیوالی ارزیابی کرد.

  موضوع دیگر محدود به فیلم و فیلم نامه هم نیست که بگویند سیاه نمایی می کنند یا فیلم جشنواره ای می سازند. چرا که این بار بازیگر ما هم جایزه هم گرفته است؛ معرفی ستاره ای در حد بین المللی.

  افسانه بایگان جایی گفته بود دهه 60 مرا صدا کردند و گفتند: « خانم! خیال ستاره شدن را از سر خود بیرون کن. سینمای مطلوب ما ستاره نمی خواهد.»

 حالا اما شهاب حسینی نه تنها در داخل ستاره است که در کن هم می درخشد.

  نکته اصلی اما در همان نوشته روزنامه سعودی است. عربستان سینما ندارد و ایران دارد. نه که صنعت سینما ندارد که بسیاری از کشورهای جهان پیرامونی و غیر صنعتی هم صنعت سینما ندارند. گویا سالن سینما برای عموم هم ندارند!

  ما با عربستان نه در تسلیحات می توانیم رقابت کنیم نه با نفت. عربستان و امارات در سال 2015 حدود 160 میلیارد دلار هزینه نظامی داشته اند و ایران تنها 6 میلیارد دلار ( سیاست نامه، سریع القلم، 2:34) و البته خوب است که ما به این ورطه نیفتاده ایم. در نفت هم ما دو میلیون بشکه تولید می کنیم و عربستان تا 10 میلیون بشکه هم رسیده است. وجه تمایز در زندگی مدرن ایرانیان، حضور زنان در اجتماع و فرهنگ و هنر است.

  حالا که رقابت ایران و سعودی و دنباله های آن عیان و عریان شده دیگر بر این گزاره انگ ناسیونالیستی و شووینیستی و باستان گرایانه نمی نشیند که «هزار سال پیش اگر فردوسی نداشتیم عرب می شدیم».

  ما مسلمان شدیم اما عرب نه چون فردوسی داشتیم و محمد حسنین هیکل در آخرین مصاحبه پیش از مرگ گفته بود مصری ها هم اگر فردوسی داشتند تنها مسلمان می شدند نه عرب و عرب زبان.( وقتی از اعراب سخن می گوییم نگاهی برون مرزی و فرامرزی داریم و اعراب هم میهن و درون ایران اعم از این که زبان پارسی بدانند یا نه و شیعه باشند یا نه مراد نیستند). 

  همان نقشی را که فردوسی در هزار سال قبل ایفا کرد و زبان پارسی و فرهنگ ایرانی را زنده نگاه داشت نمایندگان هنر مستقل ایران چه در سینما با کسانی چون اصغر فرهادی و عباس کیا رستمی، چه در موسیقی با چهره هایی چون محمد رضا شجریان و شهرام ناظری و حسین علیزاده و چه در ادبیات با نویسندگانی مانند محمود دولت آبادی و چه در نقاشی با آیدین آغداشلو و هر عرصه دیگر به قدر بضاعت خویش و بی آن مدعی باشند و باشیم در اندازه و آوازه فردوسی اند خواسته یا ناخواسته بر عهده گرفته و از انجام آن نیز به نیکوترین شکل برآمده اند.

  نویسنده این سطور هم مثل خیلی های دیگر فیلم « فروشنده» را ندیده و شاید اگر ببیند مانند «جدایی» یا « درباره الی» تحت تأثیر قرار نگیرد. اما چه اهمیتی دارد؟

  هر کس سلیقه ای دارد کما این که ترجیح  می دهم از بین همه فیلم های پرفروش و پرتبلیغ به تماشای فیلم های «هنر و تجربه» بنشینم کما این که این نوشته را پس از تماشای فیلم «دربست» - ساخته علی خامه پرست - می‌نویسم  یا شاید کسانی دیگر حوصله کارهای شجریان را نداشته باشند اما قصه این نیست.

  بخش قابل توجهی از کسانی که به استقبال اصغر فرهادی و شهاب حسینی و ترانه علیدوستی رفتند نه به خاطر فیلم و نه حتی جایزه کن که برای «هویت ایرانی» بود.

  از سینما به عنوان صنعت – هنر یاد می شود و در نگاه فیلم سازانی چون بهروز افخمی یک «تجارت» است.

  کیارستمی و فرهادی اما از این صنعت یا هنر یا تجارت یک «هویت» ساخته اند؛ هویت ایرانی. همان شناسه ای که ما را از جامعه ای چون عربستان جدا می کند. پس گزاف نیست اگر بگوییم کاری که فردوسی با شاهنامه کرد امروز این کارگردانان می کنند.

  ترانه علیدوستی در آیین اختتامیه «شهرزاد» گفت: آقای فتحی – کارگردان- به من گفت هر که نقشی دارد اما من « روح آزادگی ایرانی» را به تو سپرده ام.

  اگر درباره اصغر فرهادی می نویسیم نه به این خاطر است که فیلمی ساخته و جایزه ای گرفته بیشتر به این سبب است که همان «روح آزادگی ایرانی» را به نمایش می گذارد و با سینما ما را از جوامعی چون عربستان سعودی متفاوت و متمایز نشان می دهد.

احتمالا خوانندگانی خواهند پرسید مگر قرار بود مانند عربستان شویم و چرا با کره و ژاپن مقایسه نمی کنید؟ درست است اما در عالم واقع زندگی می کنیم و  از تفکری می گوییم که با انواع سخت گیری ها، محدودیت ها ، سانسورها و بی اعتمادی ها کار را به جایی رسانده بودند که کم مانده بود سینما نداشته باشیم.

مگر همین چندی پیش نبود که از پشت تریبونی شنیدیم « نمایشگاه کتاب می خواهیم چه کار»؟! اگر چنین سخنی را درباره سینما نمی شنویم به خاطر فعالیت های امثال همین فرهادی هاست که رشته پیوند با سرزمین خود را نیز نمی گسلند و رحل اقامت در جای دیگر نمی افکنند و اگر با سرمایه دیگری و در خارج از ایران فیلم می سازند برای این است که انواع مجوزها و کنترل ها خرمن خلاقیت آنان را خاکستر نکند و گرنه فیلم را برای ایران وایرانی می سازند و جالب این که همه دارند اصغر فرهادی را می ستایند و اینجا سخنگوی محترم وزارت ارشاد برای نمایش عمومی آن شرط و شروط می گذارد در حالی که آقای ایوبی گفته بود بی اصلاحیه قابل اکران است.

  ارزش موفقیت فیلم در این متمایز و متفاوت نگاه داشتن است و با این نگاه این که فیلم و داستان چگونه است اگر هم فرع قضیه نباشد امری ثانوی به حساب می آید...
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۲
در انتظار بررسی: ۵۰
غیر قابل انتشار: ۱۷
داریوش
۰۰:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۸
درود بر شهاب حسینی و علیدوستی و فرهادی
فتاح
۲۱:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
این نویسنده از نظر نثر فوق العاده است. در این عبارت دقت کنید: خرمن خلاقیت را خاکستر کند. نمی دانم از خودشان است یا نقل کرده اند ولی چون عادت دارند منبع نقل قول را بیاورند باید از خودشان باشد. به جز محتوی از نظر نثر و سبک نوشتن بسیار زیباست. در دورانی که بیشتر نوشته های رسانه های ما سرسری شده و به شکل وکلمات توجهی ندارند و خیال می کنند مدرن شده اند. استفاده از کلماتی مثل «نمی گسلد» یا رحل اقامت نمی افکند خیلی جالب بود. تصنعی هم نبود
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۶:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۸
دقیقاً به نکه خیلی خیلی زیبا و ظریفی اشاره کردین. در رسانه های نوشتاری و گفتاری ، نوشته ها بسیار کم عمق و سرسری ... ولی نثر این متن زیبا و لذت بخش بود.
خواب عمیق
۲۱:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
خوشم میاد جناب فردوسی وقتی اسمش میاد شاخک دلواپسا و پانچه ها حسابی به لرزش میفته!!خخخ،خدایا شکرت از این همه بزرگمردان تاریخ این سرزمین
ناشناس
۲۰:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
اگر مراقب نباشیم روز به روز تفاوت ما و عربستان کمتر میشود و روزی از ما جلو تر میروند کما اینکه در اقتصاد رفته اند.
ناشناس
۱۸:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
بی انصافی نیست که تفاوت ما و عربستان را در حد سینما محدود می کنید؟
ناشناس
۱۷:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
اين دوستى كه گفته با فردوسى فردوسى گفتن به ورطه فاشيسم افتاده ايم، آيا براى اينكه ثابت كنيم به ورطه فاشيسم نيفتاده ايم بايد زبان و تاريخمان را به بيگانه پيشكش كنيم؟بيگانه فقط غرب است؟ نمى شود هم به زبان و فرهنگ و تاريخمان بباليم و هم فاشيست نباشيم؟ كه اين دقيقا گوهر جان ايرانيان است، بزرگداشت خود و بزرگداشت ديگران.
مهرداد
۱۵:۵۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
سلام مقاله خوبی بود اما گروه چهارم چه شد؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۲:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۸
دقت کنی هستش:
اونایی که در فرودگاه برای بدرقه یا استقبال بستگان خود اومده بودند...
ناشناس
۱۵:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
خانم علیدوستی چرا با همون لباسهایی که اونجا پوشیده بودن نیومدن ما هم ببینیمشون؟؟؟؟
مگه ما دل نداریم؟؟؟؟
فقط اونور آبیا دل دارند؟؟؟؟؟؟
محمد
۱۴:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
شما لطف کن برو همون سایت ها نظراتت را با بقیه در میون بزار .
ناشناس
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
عالی عالی عالی
ناشناس
۱۴:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
ممنون از تحلیل زیبا ولی کسانی که نمی خواهند بشنوند نخواهند شنید
Saeed
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
ممنون ،قلم بسیار زیبا وشیوایی دارین،ذکر جمله آقای فتحی که نشان دادن روح آزادگی ایرانی را نقش خانم علیدوستی دانستند که البته خانم علیدوستی هم با شایستگی تمام آن را انجام دادند ،بر تمام نوشتار شما نیز حاکم بود.درود
ناشناس
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
قلمت پویا جناب خدیر
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
سینمای ضد ارزش نمیخوایم نمیخوایم.
ناشناس
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
شکل دیگر نژادپرستی
ناشناس
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
با فردوسی فردوسی گفتن به ورطه فاشیزم افتاده اید خبر ندارید
پاسخ ها
فرشاد
| |
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
چطوری دلواپس !!
ناشناس
| |
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
تو دیگه از مرحله پرتی
محسنی
| |
۲۰:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
کاملاً موافقم. دوبار هم نظر دادم. دوستان در عصر ایران ترجیح دادند موافقت بنده را منتشر نکنند.
ناشناس
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
متشکر از قلم خوب نویسنده تحلیل قشنگ و خوبی بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200