صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

اس ام اس جدید سری بیست و یکم

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق

که نامی خوشتر از اینت ندانم

وگر هر لحظه رنگی تازه گیری

به غیر از زهر شیرینت نخوانم





****************



دو … شاخه از یکی درخت

یکی تیرِ تابوت وُ

یکی تختِ گهواره؟

نگران نباش گردوی پیر!

حالا هزار پاییز است

که گاه می‌آیند وُ

هزار بهار است که گاه می‌روند،

هیچ پرنده‌ای

آشیانِ پرنده‌ی دیگری را تصرف نخواهد کرد.





****************



تهی بود نسیمی

سیاهی بود و ستاره ای

هستی بود و زمزمه ای

لب بود و نیایشی

من بود و تویی

نماز و محرابی





****************



از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود

این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود





****************



کاش می شد که پریشان تو باشم

یا نباشم یا از آن تو باشم

تو چنان ابر طربناک بباری

من همه تشنه ی باران تو باشم





****************



بار اول که دیدمت

چنان بی مقدمه زیبا بودی

که چند روز بعد

یادم افتاد

باید عاشقت می شدم..!





****************



ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ

بکش ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ…

ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﺖ ِ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﻫﻦ

ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ..!





****************



داشتم از این شهر می رفتم

صدایم کردی

جا ماندم

از کشتی ای که رفت و غرق شد!

البته

این فقط می تواند یک قصه باشد

در این شهر دود و آهن

دریا کجا بود

که من بخواهم سوار کشتی شوم و

تو صدایم کنی!

فقط می خواهم بگویم

تو نجاتم دادی

تا اسیرم کنی!





****************



رسیده‌ ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌ اَم !

انگار به اشتباه ،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌ هایت

فرود آمده باشم !
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200