صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

اس ام اس عاشقانه و احساسی سری چهل و سوم

از شاخه پر نمی کشید

پرنده ای

با زمزمه ی

گشودن پلک پنجره

اگر عشق را

جز سکوت

زبان دیگر بود …





********************



بی تابانه

میکوبد

موج موج گیسوانت را

باد

بر صخره ی اندامم

در هزاره ای دیگر

عشق می روید

از سنگواره ی جنون ما!





********************



دروغ می‌ گویند:

"آینده همین فرداست”

آینده دیروزی بود

که با خودت بردی





********************



می‌ خواهم تو را بغل کنم

تمام یک میلیون و

ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومترت را

به سینه بگیرم

همه سنگ‌ ها و ریشه‌ ها و گورهایت را

هرچند

سنگینی اندوه قرن‌ هامان را هم که آوار کنی

در این چمدان

بسته نمی‌ شود

قله‌ ها و رودخانه‌ ها

از درزهای وجودم بیرون خواهند ریخت

تنها لقمه‌ ای خاک به من بده

با ریحان و واژه و قند مکررت

نازنینم





********************



تو را تیرباران کردند

تنها

لباس هایت به من رسید

سال هاست

از سوراخ های روی پیراهنت

دنیا را نگاه می کنم





********************



گاهی‌ هیچ چیزی درست عمل نمی‌‌ کند

جز همان دولولی که رویِ شقیقه ی زندگی‌ گذاشته ای

به معجزه ی لحظه ی آخر هیچ اعتباری نیست

حواست به قمار‌هایی‌ که هنوز نباخته‌ای باشد





********************



هزار پلک زدم

تو هنوز آن روبرو نشسته بودی

سرد و سنگی

با تنی که بوی دل زدگی می داد

پلک می زدم و عشق

کوچک و کوک تر می شد

عشق برکه ای بود

کوچک اما عمیق

و من آفتاب تند

که پیش از عصر

از سر برکه گذشته بودم





********************



بگو چه وقت دوستت نداشته باشم

کدام روز

کدام ساعت

بگو تا نگویند

مرگ خبر نمی کند…





********************



دستی‌

از غروب بیرون می‌‌ زند

روی کاغذ

عکسِ یک قلب می‌‌ کشد

عکسِ خطی‌ شکسته و سیاه

شعری بی‌ دوام

عکسِ اشک

عکس آهی ناتمام

عکس امضای شاعری همچنان درگیرِ سراب

دستی‌

جمعه‌ ها را دلگیر می‌‌ کند





********************



همیشه اولین ها خوب به خاطر می مانند

اولین معلم

اولین نگاه

اولین هم آغوشی

اولین نفر نبودم که تو را بوسید

برای همین زود فراموش شدم
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200