صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

اس ام اس عاشقانه و احساسی سری چهل و دوم

چه

سرنوشت

غم‌ انگیزی دارد

مردی که

در عصر ارتباطات

هنوز

به

نامه نوشتن

برای تو

عادت دارد





**********************



رنجیده ام

دستم را در دست لحظه ات بگذار

که آغوش این شهر افق ندارد

که خواهش بزرگیست

دلتنگ نبودن در کوچ

و آرزوی زیباییست

بازگشت





**********************



آخر قصه را بردار و با خودت ببر

همان یکی‌ بود و یکی‌ نبود

همان گنبد کبود

را برای من بگذار

در فکر شروعی دوباره ام

من بودم و هنوز کس دیگری نبود





**********************



میز ماهرانه ای چیده ای

در ترکیبی از رنگهایی که به خود میزنی

اینهمه زحمت چرا؟!

یک لقمه از تو کافیست تا گلو گیر کند!





**********************



همیشه

نداشته هایمان را بیشتر دوست داریم

مثلا

همین دوستت دارم هایی

که تو

هیچ وقت

نمی گویی به من

نمی دانی چقدر دوست شان دارم





**********************



وقتی تصاویر شاد را، دیگر

تنها در خواب می توان دید،

گمان می کنید

بیدار شدن از خواب آسان است؟





**********************



اینجا مسافران دل زده محبتند

گریزان عادتند

و غریب شکایتند

تو نیز مسافری شاید





**********************



عمرم

شبیه شعرم

کوتاه نمی شد

اگر

بلند بلند

می گفتی

دوستت دارم…





**********************



قاب عکس تو

افتاد زمین

هرتکه ای ازمن

به گوشه ای پرت شد

رد سرخ کف پایم رابگیری

می رسی به زنی

که خودکشی می کند

باشکسته های خودش.





**********************



فردا

تو را خواهم دید

و حالا

هرچه می کنم خوابم نمی برد.

با آفتاب نسبتی داری؟!
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200