صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۶۱۳۷۰
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۵ - ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ - 11 April 2016

شاهد دادگاه مصدق / بانوی فرهنگ اما تحت‌الشعاع شهرت همسر

نام قمر آریان که اندک زمانی پس از سیمین دانشور درگذشت نیز مانند او تحت الشعاع همسرش (دکتر زرین کوب) قرار داشت. چندان که دانشور هم با آل احمد معرفی می شد.
عصر ایران- امروز 23 فروردین چهارمین سالروز درگذشت بانو دکتر قمر آریان (در سال 1391) است. شاید در وهله نخست قدری درنگ کنید. بله، از همسر دکتر عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوییم. اما این تنها وجه او نبود. او نخستT قمر آریان بود و بعد همسر زرین‌کوب.

انگیزه این یادکرد نیز همین است. چرا که خانم دکتر قمر آریان خود نیز استاد مبرز ادبیات فارسی و یک فعال اجتماعی بود و البته همسر استاد زرین‌کوب و 23 فروردین و سالروز درگذشت او فرصتی است تا گفته شود تنها وجه اهمیت او زندگی مشترک با استاد بی‌بدیلی چون دکتر زرین‌کوب نبوده است.

کما این که شاهد دادگاه دکتر محمد مصدق هم بود و شاید اکنون از شاهدان آن دادگاه کمتر کسی در قید حیات باشد. ( یکی از شاهدان باقی مانده البته ابراهیم گلستان است که در انگلستان زندگی می کند).

خانم آریان یک سال هم در غیاب ایرج افشار سردبیری مجله «راهنمای کتاب» را بر عهده داشت و نشان داد روزنامه نگار قابلی هم هست هر چند که دیگر ادامه نداد.
او  به  کنگره مستشرقین هند نیز دعوت شده بود. همچنین از دیدار با نیما نیز خاطره ای شنیدنی داشت که در همین گفتار خواهیم اورد..

منتها سایه «‌عبدی» - نام اختصاری که برای زنده یاد زرین‌کوب به کار می برد- چنان بر زندگی او سنگینی می‌کرد و خود را وقف همسر کرده بود که وجوهی از شخصیت خود او پنهان ماند.

4 سال پیش و در چنین روزی و در حالی که از درگذشت یک بانوی سرشناس دیگر در عرصه فرهنگ و ادبیات – سیمین دانشور- 40 روز نیز نگذشته بود خانم آریان هم فوت کرد.

این دو اما در یک نکته مشترک بودند. با همه فعالیت های علمی و پژوهشی و دانشگاهی و تالیفی باز هم تحت الشعاع نام همسران شان قرار داشتند. چندان که از سیمین دانشور بیشتر به عنوان همسر جلال آل احمد یاد می‌شود و قمر آریان را نیز بیشتر با عنوان همسر عبدالحسین زرین‌کوب می شناسیم  و البته خود این دو نیز در این انگاره عمومی نقش داشتند از بس که بامهر از «جلال» و «‌عبدی» یاد می کردند.                            
          
قمر آریان درباره سفر به مشهد و واکنش پدرش در قبال خواستگاری زرین‌کوب جوان از خود می‌گوید: «زمانی دیدم که خیلی به او احتیاج دارم، برای اینکه هزار مساله بود که من می‌خواستم بدانم و تنها او می‌دانست.

وقتی از من خواستگاری کرد، قبول کردم و همراه با هم به مشهد پیش پدر و مادرم رفتیم. وقتی به پدرم گفتم آقای عبدالحسین زرین‌کوب که اهل علم و مطالعه است از من چنین خواهشی کرده است، پدرم گفت: من مقالات ایشان را خوانده‌ام. ایشان باید پیرمرد باشد. گفتم: ایشان فقط ۳۰ سالشان است. پدرم گفت: نویسنده این مقاله‌ها پخته‌تر از آن است که ایشان نشان می‌دهند. همه این را می‌گفتند.»

   آریان در دوران تحصیل در کلاس استادانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، علی‌اصغر حکمت، جلال همایی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح‌الله صفا، دکتر حسین خطیبی و در زبان‌های باستانی  پورداود، مقدم و  صادق‌کیا شرکت کرد  و رساله دکتری خود را با موضوع مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی در سال ۱۳۳۷ با درجه بسیار خوب گذراند.

  قمر آریان در دوران حیات خود  کتاب های بسیاری تالیف و ترجمه کرده که بسیاری  از آنها رهاورد سفرهایی به اتفاق همسرش بود از جمله کتاب «شرق نزدیک در تاریخ». مربوط به دورانی که دکتر زرین‌کوب به عنوان استاد میهمان در دانشگاه یو. سی.ال.ای کالیفرنیا و دانشگاه پرینستون تدریس و تحقیق کرد. 

 او پس از بازگشت از آمریکا یک دوره هم رئیس هنرستان نقاشی تهران شد، جایی که در آن بسیاری از چهره‌های مطرح هنر معاصر ایران همچون مسعود عربشاهی، صادق تبریزی و... در آن درس خوانده‌اند. ریاست هنرستان و تدریس روان‌شناسی در آن و علاقه‌ای که از این رهگذر به هنر ایران پیدا می‌کند، سبب می‌شود آریان کتابی درباره «کمال‌الدین بهزاد» بنویسد. 

  آریان شاهد محاکمه دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نیز بود. او این دادگاه را عرصه «محاکمه انسانیت در برابر رذالت و خیانت» توصیف می کرد.  

  دیدار با نیما را نیز چنین روایت می‌کند: «عاشق شعر بودم و البته خودم هم در جوانی شعر می‌گفتم. خیلی کارها و اشعار نیما را دوست داشتم و هر بار که سیمرغ او را می‌خواندم یا افسانه را خیلی لذت می‌بردم. بخصوص این که او برای اولین بار شعر را از قید و بند قافیه آزاد کرده بود. بنابراین دلم می‌خواست این مرد را ببینم. در یک میهمانی متوجه شدم که نیما حضور دارد.

فورا جلو آمدم و فریاد زدم آقا شما نیما هستید؟ نیما گفت: بله خانم، مگر من داخل آدم‌ها نیستم که این طور مرا صدا می‌کنید. گفتم البته که هستید. شما بهترین شاعری هستید که من می‌شناسم ، فقط خیلی دلم می‌خواست شما را از نزدیک ببینم.»
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
طاهر
۰۹:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۴
با سلام
این کار سایت عصر ایران خیلی خوب است. ولی از استادانی که در میان دانشجویانی و اهل علم معروف و محبوب هستند هم بنویسید.
ناشناس
۰۸:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۴
...ستادانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، علی‌اصغر حکمت، جلال همایی، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح‌الله صفا، دکتر حسین خطیبی و در زبان‌های باستانی پورداود، مقدم و صادق‌کیا... دوران ظهور نوابغ
حسین
۲۲:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
روحش شاد
امیر جیم
۲۲:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
چه کار خوبی می کنید در مورد چنین افرادی می نویسید
ناشناس
۲۰:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
بزرگانی گمنام در میان ما انسانهای گم گشته از دورانه دوران
ناشناس
۱۹:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
البته سیمین دانشور در سایه جلال نبود خودش هم در عرصه داستان نویسی وزنه ای بود
دانشجوی سابق
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
انسان فرهیخته ای بود.روحش ارام.
ناشناس
۱۴:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
روحش شاد
حسین
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
خدا رحمتش کند ما قدر این اساتید رو به جا نیاوردیم افسوس.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
منفی اشتباهی
نقی
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۳
خداش بیامرزاد
تعداد کاراکترهای مجاز:1200