عصر ایران - راه توسعه و پیشرفت چیست؟ این سؤالی است تاریخی که در دوران معاصر، بیش از هر زمان دیگری مطرح شده است.
هر چند در پاسخ به این پرسش، بسیار گفته اند اما به نظر می رسد، هر پاسخی، بدون مؤلفه های زیر ابتر خواهد بود.
آنچه می خوانید، لوازم اساسی توسعه فردی و پیشرفت عمومی اند که اگر ایران را دوست داریم و خواهان پیشرفت میهن مان هستیم و در عین حال، به توسعه فردی هم می اندیشیم، می بایست به این مقتضیات پایبند باشیم و در ترویج آن بکوشیم:
وطن دوستی
هیچ ملتی به پیشرفت نرسیده است مگر آن که وطن دوستی جزو خصایص اش بوده باشد. دغدغه وطن نداشتن عامل بنیادین عقب ماندگی ملت هاست.
مهم بودن آینده ایران، باید به بخشی از سپهر فکری مان بدل شود. به افتخارات کشور بالیدن و از کاستی هایش شرمگین و غمگین بودن، از مشخصه های فکری وطن دوستی و انجام درست وظایف به عنوان اقدام برای وطن، علامت عملی میهن دوستی است.
دوست داشتن آدم ها
نمی شود به عنوان موجودی اجتماعی، تمام عمر را در میان آدم ها سپری کرد ولی در تمام زندگی نسبت به آنها بی مهر بود. دوست داشتن همدیگر، شیرازه زندگی اجتماعی است.
کارگری که مردم را دوست دارد، پیچ محصول را خوب سفت می کند، کارمند مردم دوست، اگر میسر باشد، کار ارباب رجوع را به فردا موکول نمی کند، روزنامه نگار مردم دوست، دروغ نمی نویسد، راننده مردم دوست، به خودرویی که می خواهد دور بزند، راه می دهد و ... .
دوری از مطلق انگاریمطلق انگاری دانسته ها، در دنیایی که برخی فیلسوفان، حتی ریاضیات را نیز غیرمطلق می دانند، بزرگ ترین آفت بشریت است. تردید در آنچه می دانیم، گام نخست پیشرفت فردی و اجتماعی است. "یقین پیش از تردید"، به هیچ کار نمی آید.
کتاب خوانیاگر بخواهیم تنها یک فرق عمده بین کشورهای پیشرفته و توسعه نیافته را نام ببریم، می توانیم بگوییم مردم کشورهای گروه اول، مدام کتاب می خوانند و مردمان جهان سوم با کتاب بیگانه اند.
عقلگراییبها دادن به عقل، تعصب گریزی و دوری از خرافه گرایی، از لوازم پیشرفت ملی و حتی شخصی هستند. هر چه می شنویم و می خوانیم را به محک عقل بزنیم و مواظب باشیم که در یک دام تاریخی نیفیتم و آن دام این است که دانسته های جدید را تنها در صورتی به اندیشه مان راه بدهیم که با معلومات قبلی مان در تطابق باشند. از عدم تطابق "دانسته ها" و "یافته ها"، نترسیم.
دوری از خود حق پنداریتا زمانی که هر کدام از ما، خود را حق مطلق بدانیم و دیگران را باطل، در لاک خودشیفتگی خواهیم ماند و هزاران هزار آفت آن را تحمل خواهیم کرد. این اصل، از زندگی شخصی و حتی گفت و گو با کودکان مان گرفته تا مهم ترین شؤون کشوری جاری و ساری است.
حذف پیشداوریقضاوت کردن دیگران و پیشداوری، منهدم کننده اعتماد اجتماعی است. یاد بگیریم که بیشتر درگیر داوری اعمال و رفتار خودمان باشیم تا قضاوت دیگران و مخصوصاً پیشداوری درباره آنها.
عبور از غرورغرور را کنار بگذاریم و خود را بیش از آنچه هستیم، تصور نکنیم. ما برتر از دیگران نیستیم. فقط ممکن است در برخی موضوعات، از آنها ماهرتر باشیم. اگر این گونه بیندیشیم، دیگران را تحقیر نخواهیم کرد. چه همکار و همکلاسی و فامیل مان را و چه ملت های دیگر را.
حذف تنبلیملت هایی که کشورهایشان را ساخته اند، بی هیچ استثنایی، پرکار بوده اند و هستند؛ از ژاپن تا آلمان و از آنجا تا آمریکا. ملت هایی که از زیر کار در رفتن را زرنگی می دانند، به هیچ جایی نخواهند رسید.
فرهنگ کتبی به جای شفاهیدر نوشتن بکوشیم: اگر برنامه ریزی می کنیم، آن را بنویسیم. اگر عهدی با خودمان می بندیم، بنویسیم، اگر چیزی را یاد گرفتیم، آن را بنویسیم، ایده هایی که به ذهن مان می رسد را بنویسیم.
جایگزینی فرهنگ کتبی به جای شفاهی، از مهم ترین عوامل توسعه یافتگی است.
برنامه ریزی و کنترل برنامه"چو فردا شود فکر فردا کنیم"، این عصاره تفکرات ملت های جهان سومی است؛ آنها که نه برای زندگی فردی شان برنامه دارند و نه برای حیات اجتماعی خود و اگر هم دست بر قضا برنامه ریزی هم داشته باشند، آن را نمی پایند و کنترل نمی کنند.
هنر خوب گوش کردناکثر ما، خوب سخن می گوییم ولی اساساً بلد نیستیم خوب گوش کنیم. تا یاد نگرفته ایم که چگونه به دیگران "گوش" کنیم، چگونه به حرف هایشان "توجه" کنیم، چگونه تا پایان سخنان شان "سکوت" نماییم و چگونه درباره استدلال شان "فکر" کنیم، نمی توانیم به پیشرفت فردی و اجتماعی نزدیک شویم.
مداراباید تمرین مدارا کنیم و یاد بگیریم "اختلاف نظرها"، "تفاوت سلیقه ها" و حتی "خطاها"ی دیگران را تحمل کنیم و با ایشان مدارا نماییم. از کنار بسیاری از مسائل باید با لبخند و گذشت، گذشت.
محیط زیستدوستی با محیط زیست، نه یک فخر روشنفکری است و نه شعاری از سر شکم سیری بلکه از الزامات بسیار جدی و گریزناپذیر توسعه است. محیط زیست را دوست بداریم و برای حفظ آن، واقعاً بکوشیم.
متاسفانه ما فرهنگ تقلیدی که بنظرم میراث قاجار و پهلوی هست رو پیدا کردیم تربیت نسلمون رو سپردیم به زنانی که مادران و خواهران خودمون هستن و چیزی به عنوان آینده فرهنگی کشور رو درک نمی کنن و با طرز فکر "حالا عیب نداره" از کنار همه مسائل رد میشن
البته حسارت به زنان نباشه،ضعف از بسته نگه داشتن فضای رشد هست
امیدواریم در شروع سال جدید بخشی از اولویتهای ذکر شده در این متن سر مشق زندگی همه ما باشد و بالاخره بطور عملی بسمت بهبود شرایط زندگیمان در سالهای آینده گردد.
فقط ی سوال؟!!
اگر رعایت این امور مسیر توسعه کشور را هموار می کند پس چه چیزی باعث شده این امور در کشور ما رعایت نشود؟!
من فکر میکنم ابتدا باید این سوال جواب داده شود. شاید ی چیزی هست که ارزش های فوق را قبول دارد ولی وجود خود را بیش از این ارزش ها می پذیرد!
با وجود چنین چیزی ارزش های فوق را باید قاب گرفت و بالای سر آویزان کرد نه جلو دیده گان!
به هر حال من از خودم شروع میکنم...
موضوع بیشتر فکر کنند. چون انها هستند که
بجای دیگران فکر می کنند. و فکر خودرا به دیگران تحمیل می کنند.
1- این عبارت را در اول همۀ گفته ها و نوشته هایمان بیاوریم: "آنچه می گویم یا می نویسم مطلق نیست اما تا وقتی که اشکال یا اشکالات آن روشن نشده، درست است".
2- دروغ مادرِ همۀ فسادها در عالم است حتی دروغ مصلحت آمیز. در هر سطحی که هستیم دروغ نگوییم و برای این امّ المفاسد عالم توجیه نتراشیم.
3- با همه محترمانه رفتار کنیم اما به هیچ کس اعتماد کامل نکنیم و بدانیم که قابل اعتماد بودن مردم درجات مختلف دارد ولی هیچ کس به اندازه ئی قابل اعتماد نیست که همۀ امور و اختیارات جزئی و کلی خود را به او واگذار کنیم و اگر چنین نکردیم پشیمانی سودی نخواهد داشت.
4- از واژۀ "مقدس" استفاده نکنیم تا درهای تعقل به روی ما بسته نشود.
5 و 6 و ... - خالی برای نکاتی که در آینده ممکن است به عقل بیاید.
توجه به رشد اقتصادی و تولید
مسئولیت پذیری
معذرت خواهی کردن و پوزش طلبیدن در صورت خطا
احترام به قوانین و مقررات
مشارکت در فعالیت های خیریه و داوطلبانه مثل تمیز کردن محیطزیست
سفر رفتن و معاشرت با مردم کشورهای توسعه یافته
زندگی کردن در اکنون و رها کردن نزاع های تاریخی
احترام به سایر مذاهب و ادیان غیر از اسلام
آشنایی با تاریخ دو قرن اخیر ایران و اروپا
پرهیز از خشونت
مدیتیشن و مراقبه
ورزش کردن
توجه کردن به نظام غذایی و رژیم مناسب و متعادل
درست شدن دولت و اصلاح رفتار حاکمان نیز به فرهنگ مردم بستگی دارد.
کلید اصلاح و پیشرفت کشور ما در دست متولیان فرهنگ کشور است، خصوصا خانواده ها و آموزش کودکان و نوجوانان
اما عصرایران یک نکته کلیدی را فراموش کردی بنویسی و آن اینکه تا زمانی که یک فرد یا یک جامعه منشا مشکلات خود را در بیرون از خود جستجو نماید سرنخ را گم کرده است و هر تلاشی برای حل مشکلات بیهوده خواهد بود زیرا نشانی درست ندارد مانند اینکه بنده بخواهم در لوس آنجلس دنبال منزل پسرعمویم که ساکن رشت است بگردم . پیدا کردن منشا مشکل بخشی از حل آن است تا زمانی که آمریکا و انگلیس و دولت و زن همسایه و ... را عامل بدبختی خود بدانیم گزیری از بد بختی نداریم زیرا ما به عوامل بیرون از خود دسترسی نداریم و آنها آنقدر از ما بهتر و قویتر بوده اند که سرنوشت مارا به دست گرفته اند تنها کاری که در این حالت می توان انجام داد نشستن و دعا کردن برای این است که خدا دشمنان مارا به راه راست هدایت کند تا آنهاخوب و با انصاف شوند و بالاخره دست از سر ما بردارند این تفکر ضد قرآنی جلوی تحولات درونی را می گیرد . وقتی انسان مطمئن باشد که دشمنان از نقاط ضعفش رسوخ کرده و او را نابود می کنند سعی می کند که نقاط ضعف خود را برطرف نماید . من وقتی که از جاهای تاریک رد می شوم و احساس ترس می کنم با بلند آواز خواندن می خواهم بر ترسم غلبه کنم بنابراین شعار دادن علیه این و آن بهترین نشانه احساس ترس و ضعف است وگرنه کسی که توانا باشد نیازی به شعار ندارد .
بايد بدون تحميل نظرمون به ديگران آنها را هم آشنا كنيم.
من این نکات را یادداشت کردم و از همین لحظه و از خودم آغاز میکنم...
ممنون از شما