جلسه نقد و وبررسی مستند«آزاد راه» با حضور محسن خانجهانی کارگردان و علی علایی منتقد این جلسه، عصر روز شنبه در سینما هویزه مشهد برگزارشد.
هیچکس نمیدانست این جاده از کجا میگذرد
محسن خانجهانی در ابتدای این جلسه از نحوه ساخت و شکلگیری فیلم صحبت کرد: «فکرِ ساخت مستند «آزاد راه» را از سفرهای زیادی که با دوستانم برای تفریح به شمال میرفتیم، شکل گرفت. من همیشه با خودم سوال میکردم، پس این بزرگراهی که مدام میگفتند تهران را به شمال متصل میکند، کجاست؟ هرکسی هم یک چیزی میگفت. یک نفر میگفت از جاده هراز میگذرد، یک نفر دیگر میگفت از جاده فیروزکوه میرود و خلاصه هرکسی یک حرفی میزد. و من هیچ وقت که خانهمان نزدیکِ میدانِ آریا شهر بود، نفهمیدم که این بزرگراه قرار است از بغل گوش ما عبور کند. و جالب اینجاست که وقتی اوایل، ما کارِ فیلمبرداری را شروع کردیم از اهالی سوال میکردیم که این تونلها وسُولهها برای چیست، میگفتند که دارند جاده امام زاده داوود را درست میکنند! یعنی هیچکس نمیدانست که این جاده قرار است روزی مردم ایران را به شمال ایران برساند.
یک هفته برای پیدا کردن یک عکس زمان میگذاشتیم
او همچنین درباره پروسه پیدا کردن تصاویر آرشیوی و نحوه تحقیق وجستوجو برای این فیلم توضیح داد:«از همان ابتدا سوالم این بود که چرا ساخت این بزرگراه چهل سال طول کشید و با همین یک سوال به به دنبال ساخت و تحقیق روی این مستند رفتم. فیلمبرداری این فیلم حدودو ۶ماه طول کشید ولی پروسه تحقیق خیلی بیشتر از این بود و قریب به ۲سال زمان برد. ما حتی وقتی فیلمبرداری این کار را شروع کردیم مجددا باز به مدت چهار ماه کارِ تحقیقاتی را به همراه محقق دوم این فیلم آقای محمد مهدی رحیمی شروع کردیم. شاید مثلا برای پیدا کردن یک عکسی که شما در این مستند ملاحظه کردید یک هفته تمام در سازمان اسناد انقلاب اسلامی میگشتیم تا یک عدد عکس پیدا کنیم. از طرف دیگر حدود۷ماه هم تدوین این کار طول کشید. ما این مستند را دوبار تدوین کردیم. دفعه اول به نظرم آمد که فیلم به قول معروف درنیامده و دوباره با تدوینگر جدیدی مشغول کار شدیم و ۳ماه دیگر به پروسه تدوین این کار اضافه کنید. این فیلم در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بهترین پژوهش و فیلم شد ولی طبق روال کارهای من که همیشه نامزد میشوند و سیمرغ نمیگیرند، این فیلم هم سیمرغ نگرفت!
ایجاد سوال در ذهن مخاطب
در ادامه این نشست علی علایی درباره جایگاه این فیلم در حوزه فیلمهای مستند صحبت کرد: «یک دسته بندی در سینمای امروز وجود دارد به نام«مستندِ نابِ محض» که دوربین خیلی به سوژه نزدیک میشود. کارگردان این فیلم به شدت لب مرز حرکت میکند و به تعبیری بندبازی میکند. به تعبیر دقیقتر این فیلم یک مستند محضِ عینگرایِ خبری – گزارشی است. این را هم بگویم که وقتی کلمه خبری-گزارش را میگویم فکر نکنید که دارم این مستند را با برنامههایی مقایسه میکنم که در تلویزیون پخش میشود، مقایسه میکنم. این دو کاملا با هم دیگر متفاوت است. این همان بند بازی است که گفتم. چون کارگردان به راحتی میتوانست فیلمش شبیه گزارشهایی باشد که شما در تلویزیون مشاهد میکنید. و به خاطر سماجت خودِ کارگران بوده که به نسخه نهایی خودِ اثر قانع نشده است. طبیعتا اگر به همان نسخه اول قناعت میکرد، میشد شبیه همان مستندهایی که بعد از خبر سراسری پخش میکنند.اما شما الان با چند سوال بزرگ در ذهنتان مواجه شدهاید. مثلا سوء مدیریتی وجود داشته یا مسائل دیگری وجود دارد؟
با آقای خانجهانی که صحبت میکردیم ایشان گفتند که اتفاقا یکی از دلایلی که ساخت این آزاده راه به تعویق میافتد، همین اقتصادی نبودن پروژه است. وگرنه آزاده راه خرم آباد به اندیمیشک ساخته شد و خیلی سریع هم ساخته شد. به این خاطر که جاده منفعت اقتصادی داشت. ما در راهسازی به شدت در پانزده سال اخیر خوب کار کردیم. الان بزرگراه خلیج فارس در حال احداث است که دریای خزر را به قشم وصل میکند. این پروژه به خاطر تاخیر زیادش بین دولتهای دست به دست شده و به مساله سیاسی-اجتماعی تبدیل شده است.
گفتم حداقل کاری کنید این فیلم در سراسر ایران دیده شود
خانجهانی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به سوالی در مورد چگونگی ارتباط راحت برای مصاحبه با مسئولین توضیح داد: «خیلی از دوستان به من این حرف میزنند. باور کنید،برای ساخت این فیلم شاید صدها نامه در خانه داشته باشم. نامه هایی که به وزارت راه، بنیاد مستضعفان و محیط زیست برای کمک به ساخت این فیلم فرستادم. یک ماه پیش از دفتر وزیر راه با من تماس گرفتند و گفتند که آقای وزیر میخواهد این فیلم را ببیند. و اتفاقا آقای وزیر آمدند و دوتایی نشستیم دریک سینما و با هم فیلم را دیدیم. تازه آقای وزیر آنجا به من گفتند این فیلم عجب فیلم خوبی شده است. گفتم خب برای ساختش از وزارت راه خواستم کمک کنند، کمکی نکردند. بعد ایشان رو کرد به همراهاش و گفت: آقای فلانی چرا کمکش نکردید؟ آقای فلانی شما دیگر چرا کمکش نکردید؟ تازه آنجا بود که آقای وزیر گفتند ما کمکت میکنیم. گفتم این فیلم دیگر ساخته شده است! گفت خب الان چه کاری میتوانیم بکنیم؟ من هم برای خالی بودن عریضه گفتم حداقل یک کاری کنید که این فیلم در سراسر ایران دیده شود و به صورت گسترده تبلیغات خوبی داشته باشد. بعد هم لطف کردند و میلیاردی روی بیلبوردها و در سرتاسر ایران فیلم را تبلیغ کردند.
او سپس در مورد تصاویر آرشیوی فیلم هم گفت:« همه این تصاویر و عکسهایی که من در فیلم استفاده کردم متعلق به راه و راهسازی است و اصولا باید در وزارت راه چنین تصاویری وجود داشته باشد. اما برای پیدا کردن یک تصاویر و فیلمهای آرشیوی به جاهای مختلفی سرزدیم مثلا میرفتیم به ادارهجاتی که هنوز مثل گذشته پروندهها بایگانی شده را روی هم قرار میدادند و بینشان هم حیوانات موذی رفت و آمد میکرد. یاد میآید در ادارهای رفتم پیش یک پیرمردی و سراغ فیلمهای آرشیوی را گرفتم. گفت نمیدانم همان زیر میرها برگرد، همان جا افتاده. بعد از کلی گشتن فیلمهای ۸میلیمتری و ۱۶میلیمتری پیدا کردم که رویش نوشته بود، «۳۰ثانیه-هزارچَم» یا «۵۰ثانیه-افتتاح تونل کندوان». این فیلمها سال ها همان جا افتاده بود و هیچ کسی از آنها خبر نداشت. ما این فیلمها را احیا و به سختی چاپ کردیم. بعضی از تصاویر دیگر را هم از آرشیوهای تلویزیون خریداری کردیم و برخیهایش هم از سازمان اسناد انقلاب اسلامی و کلا از جاهای مختلفی این آرشیو به دست آمد و درون فیلم قرار گرفت.»
تصاویر هوایی فیلم واقعا زیبا بود
در ادامه این نشست بحث به تصاویر هوایی فیلم کشیده شد. علایی در این مورد با تاکید بر این نکته که اگر این تصاویر بیشتر بود،به طور قطع به ساختار فیلم ضربه وارد میکرد:«من به عنوان مخاطب به تصویر خوب و ایماژ در سینمای مستند اعتقاد دارم. البته گاهی اوقات و در شرایط خاص اتفاقاتی میافتد که اساسا فیلمبردار نمیتواند بهترین تصاویر را بگیرد و باید به همان که هست قناعت کرد. اما بیسلیقگی و کج سلیقگیها را نمیتوان پذیرفت. اتفاقا اینکه فیلمساز از همین رویکرد تصویری رسیده به روایت داستان ناشی از تصاویر خوبی است که گرفته. نکته دیگر اینکه فیلمساز برای گرفتن تصاویرش ذوق زده نشده است. به هر حال او از«ستِ پروازی یا هلی شات» استفاده کرده که میتواند هرکسی را مرعوب و ترغیب به گرفتن تصاویر بیشتری کند. در حالی که اگر این تصاویر هوایی یک مقدار بیشتر از این بود،در واقع ذوق زدگی کارگردان بیشتر در فیلم دیده میشد و قطعا به زیبایی اثر ضربه میزد. در واقع اگر این تصاویر بیشتر بودند به جنبه آسیبشناسانه فیلم هم ضربه وارد میکرد چون زیبایی باید در اندازه میبود تا ما را متوجه اتفاق بدی هم که در حال وقوع است، بکند.»