عصر ایران - با این که حضور سید حسن خمینی در عرصه انتخابات مجلس خبرگان رهبری فضای سیاسی را تحتالشعاع قرار داده و به عبارت بهتر تلطیف کرده است، اما برخی جریانهای سیاسی نه تنها از این حضور ناخرسندند که از رضایت و خرسندی دیگران نیز ابراز نارضایتی میکنند!
تا جایی که روزنامه محوری این جریان که هنوز از شوک صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و ورود به عرصه پسابرجام هم بیرون نیامده استقبال از کاندیداتوری یادگار امام را «لافزنی» دانسته و به این بهانه سخنان مشاور رییس جمهور در دوران اصلاحات را به باد انتقاد گرفته است. اما مگر حجت الاسلام درایتی یا دیگران چه گفته اند؟
عین نقل قول خودشان از این سخنان از این قرار است:
«حضور حاجسیدحسن آقا در این عرصه خیرات و برکات فراوانی دارد. در واقع حضور ایشان در خبرگان به این مجلس وزانت میدهد. حضور ایشان همچنین باعث ایجاد شور میان آحاد مردم برای مشارکت بیشتر در انتخابات میشود و با انتخاب ایشان که نواده و شخصیتی معنوی هستند، مجلس خبرگان رنگ و بوی امام را پیدا خواهد کرد.»
با کجای این اظهارات مخالفاند؟ این که خیر و برکت دارد یا این که وزانت میدهد یا این که موجب شور مردم میشود یا این که انتخاب او به خبرگان رنگ و بوی امام میدهد؟
هیچ یک از این گزاره ها را نفی نمیکنند اما میگویند لاف میزنید و دروغ میگویید.
بر این پایه می توان پرسید چه کسی لاف می زند؟ آنان که از حضور نواده امام - و هر روحانی معتبر و موثق دیگری که موجب افزایش حضور مردم شود- استقبال می کنند یا کسانی که این حضور را با ادعاهای خود مغایر دانسته و هر روز اتهامی را متوجه این وآن می کنند؟
شاید بهتر باشد به خاطر تقارن این روزها با نام و یاد مولانا از «مثنوی معنوی» مدد بگیریم. مولانا در دفتر چهارم مثنوی حکایت بسیار شیرینی را بیان می کند و نشانه لاف زنی را «حال نژند» می داند و دروغ گویی.
آن یکی با دلق آمد از عراق
باز پرسیدند یاران از فراق
گفت: آری بُد فراق الا سفر
بود بر من بس مبارک، مژده ور
[فردی که جامه ای عادی بر تن داشت از سفر عراق آمده بود و درباره این سفر ادعاهایی را مطرح می کرد]. وقتی از او خواستند جزییات را توضیح دهد چنین پاسخ داد:
که خلفیه داد دَه خلعت مرا
که قرینش باد صد مدح وثنا
شُکرها و حمدها برمی شمرد
تا که شُکر از حدّ و اندازه ببُرد
[ادعا می کرد که به دیدار خلیفه رفته واز او 10 لباس فاخر هدیه گرفته است و مدام خلیفه را به خاطر الطاف و هدایایی که به او مرحمت کرده می ستود در حالی که حال زار او چنین گواهی نمی داد]. نکته اما در این بیت بعد است:
پس بگفتندش که احوالِ نژند
بر دروغِ تو گواهی می دهند
تن، برهنه، سر،برهنه، سوخته
شُکر را دزدیده یا آموخته؟!
[ همین که حال و روز نزاری داشت نشان می داد دروغ می گوید] و ادعاهای او قابل قبول نبود. چرا؟ چون افسرده و غمگسار و نژند بود: «پس بگفتندش که احوال نژند/ بر دروغ تو گواهی می دهند»
می توان پرسید: از این کاندیداتوری چه کسانی خوشحال و چه کسانی نژند و غمگیناند؟! به تعبیر مولانا اتفاقا همین «نژندی» نشانه «لاف زنی» است و آن که خوشحال است لاف نمی زند. آن که نژند است و از تلطیف فضای سیاسی ناخُرسند است لاف می زند.
مولانا صراحت بیشتری هم به خرج میدهد و میگوید:
کو نشانِ پاکبازی، ای تُرُش؟
بوی لافِ کژ همی آید، خَمُش!
بر پایه این سخن مولانا می توان گفت آنان که ترشرویی می کنند و در این چند روز پس از اعلام کاندیداتوری و ثبت نام - که حق هر شهروند واجد شرایطی است - ترشروتر و اتهام زننده تر از گذشته شده اند و از نوشتهها و موضع گیری هایشان بوی «احوال نژند» می آید بیشتر در معرض اتهام لاف گزاف هستند تا مردم و سیاسیونِ خُرسند از این حضور!
از کجا به کجا
مهارت های انتقادی شما صفر است
خیلی وقت است که در محافل غربی از پروژه آیت الله خمینی در برابر آیت الله خمینی پرده برداشته شده است
اندكي صبر سحر نزديك است