سید محسن فرجادی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
لازمه ورود به عرصه
سیاست به تن کردن زرهی از فولاد نیست، چرا که میدان سیاست نه کارزار جنگ
بلکه میدان کلام است، کلامی که باید خالی از شائبه تهمت، کذب، دروغ و
پیرایههای غیرواقعی باشد.
اگر اینگونه بود رقبای سیاسی به جای
متهم کردن یکدیگر به دنبال وجوه مثبت و منفی حرف و عمل رقیب میگردند و به
او یادآوری میکنند که کجا حرف و عملش تناقض داشت و ناهمخوانیاش خلق را به
خنده واداشت. همین مشی و مرام حداقلی میتواند حرکت آفرین باشد و جامعه را
به سوی بهتر بودن، بهتر دیدن و بهتر برگزیدن سوق دهد. ولی اگر اینگونه
نبود باید هرکس در برج و بارویی بنشیند تا از گزند رقبا در امان باشد. یا
حرفهای دیگران را نشنود و یا هر روز اسیر نزاع با حرفهای ساختگی باشد و عمر
را به پاسخ گویی به حرفها بگذراند.
مساله درباره پاسخ دادن یا
ندادن نیست، مساله درباره «حرفهای ساختگی» است که بعضا تبدیل به مدعیاتی
میشود که بعدا از روی آنها میشود پروندههایی ساخت. و یا اینکه بازنشر
غیرواقعی این ادعاها فردا میتواند تاریخ و خوانندگان آن را متحیر کند که
حق و حقیقت چیست؟!
در روزهایی که ظاهرا نقد کردن آیتالله هاشمی
رفسنجانی بیشتر آب و نان دارد بیانصافی است که چشم بر ظلمهایی که بر او
میشود بست. جفاهایی که نه بر فرد، بلکه بر مسیر انقلاب اسلامی است.
جفاهایی که در حافظه تاریخ میماند و باید پردازندگان آن پاسخی برای آن
داشته باشند.
اگر نقدهایی که به این پیرمرد میشود را کنار بگذاریم -
همه را منصفانه بدانیم که ایشان باید پاسخهایی برای این نقد و نظرها
داشته باشد – به ادعاهایی میرسیم که کمتر با واکنش از سوی رئیس مجمع تشخیص
مصلحت نظام مواجه شده و در طول زمان این ادعاها تبدیل به پایههای
انتقاداتی صریح و بیپرده از او میشود. سخنانی که وقتی به سراغ ریشهاش
میرویم میبینیم ادعایی بیش نیست که از سوی منتقدان مطرح شده است.
ادعاهایی که عدهای تلاش میکنند با بازنشر مدام و مکرر آن آنگونه وانمود
کنند که «حرف هاشمی این است!»
به جمله زیر توجه کنید:
«اکبر
هاشمیرفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با یک سایت
اصلاحطلب، مجلس خبرگان رهبری و منتقدان خود را به باد توهین گرفت و گفت:
تندرویهای فعلی و جریانهایی که در دولت قبل به وجود آمدند، ریشه در
نهادهای قدرت پیدا میکردند و از آنها هم استفاده میکنند که تندرویهای
خیلی مزاحمی هستند.
هاشمی که خود عضو مجلس خبرگان رهبری است با توهین به جایگاه کارآیی این مجلس میگوید:...»
دو
جمله بالا پاراگرافهای ابتدایی خبری است که خبرگزاری تسنیم برای مصاحبه
هاشمی رفسنجانی با خبرگزاری ایلنا نوشته است. خبری که در تیتر ادعای «حمله
رفسنجانی به مجلس خبرگان» را مطرح کرده است. سخنی که وقتی به اصل مصاحبه
مراجعه میکنیم صحت ندارد و او «حمله ای» به نهاد مجلس خبرگان رهبری نکرده
است. شاید این خبر با عجله تنظیم شده باشد و در آن حب و بغضی نباشد ولی
هرچه هست باید مصادیق «حمله» در آن ذکر میشد و مستنداتی که ادعا شده هاشمی
رفسنجانی «با توهین به جایگاه کارآیی این مجلس[خبرگان]» پرداخته نیز مورد
اشاره قرار میگرفت.
این حداقلها راه را بر نقد حقیقی نظرات و
حرفهای چهرههای سیاسی باز میکند؛ میخواهد این چهره هاشمی رفسنجانی باشد
یا یکی از رقبای او. اینگونه راه بر تضارب آرا باز میشود و بازار ادعا،
شایعه و اتهام کساد میشود. همین حداقل هاست که به شفافیت مواضع سیاسیون
منتهی میشود و آنان را به صریح و بیپیرایه سخن گفتن ملزم میکند. و
اینگونه میشود که رسانهها خود را موظف به صداقت و مستند گویی میکنند.