صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۳۴۴۶۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۰۷ آذر ۱۳۹۴ - 28 November 2015

3000 ایرانی سرگردان در قونیه

تنها عضو ایرانی بنیاد بین‌المللی مولانا با انتقاد از غیبت مسئولان ایرانی در قونیه و رفتارهای برخی ایرانی‌ها می‌گوید: در مراسم بزرگداشت مولانا در قونیه برنامه‌ای برای ایرانیان وجود ندارد که می‌توان به سهولت آن را ایجاد کرد.
 
امسال هفتصد و چهل و دومین سال وفات مولانا شاعر پرآوازه ایرانی است. فروزنده اربابی تنها عضو غیرترکیه‌ای بنیاد بین‌المللی مولانا می‌گوید: با توجه به حضور گسترده ایرانیان در این مراسم، از سوی مقامات مربوط و تورها هیچ برنامه مدونی برای گردشگران ایرانی وجود ندارد. این بی‌برنامگی باعث ایجاد مشکل و سرگردانی برای گردشگران در قونیه شده است. از دیگرسو برخی ایرانیان بدون توجه به این‌که قونیه یک شهر مذهبی است رفتارهایی به دور از شان ایران و مولانا انجام می‌دهند.
 
اربابی در گفت‌وگو با ایسنا، از حضور نداشتن مقام‌های فرهنگی کشورمان در مراسم مولانا در قونیه و مشکلات مسافران ایرانی در شهری می‌گوید که مدفن مولاناست.
 
از آشنایی با مولانا تا اهل خانواده چلبی شدن

 
اسین چلبی نواده مولانا برنامه‌هایش در ایران را از طریق او پیگیری می‌کند. اکنون 56 ساله است و اولین حضورش در قونیه به 18 سالگی‌اش بازمی‌گردد. برای رفتن به شهر الوداغ که از قونیه می‌گذشت به این شهر پا گذاشت. به طور اتفاقی در دومین سفرش با بیست و یکمین نواده پسری مولانا به نام دکتر محمدباقر جلال‌الدین چلبی آشنا شد. در آن زمان بیشتر شرکت‌کننده‌های مراسم سال‌روز فوت مولانا، اهالی روستاهای اطراف قونیه بودند و به طور انگشت‌شمار گردشگر خارجی به چشم می‌خورد.
 
فروزنده اربابی تنها نماینده غیرترکیه‌ای بنیاد مولاناست. او درباره حال و هوای مراسم شب عروس در سی و چند سال پیش می‌گوید: در آن زمان مراسم مربوط به شب عروس در یک سالن بسکتبال برگزار می‌شد. من دختر جوانی بودم و نواده جناب مولانا را تصادفی در یک هتل ملاقات کردم. آن زمان باید از استانبول با اتوبوس خودتان را به قونیه می‌رساندید، به همین دلیل برای ایشان جالب بود که آدمی در این سن به قونیه بیاید.
 
می‌گوید در آن زمان مولانا را در سطح علم خودش می‌شناخت و می‌دانست که از بزرگان تصوف ایران است. این مولانادوست اظهار می‌کند: دکتر چلبی در معرفی حضرت مولانا به من سهم بسزایی داشت. البته اطلاعات اولیه که ایشان به من دادند مربوط به مولویه بود. از همان زمان یک ارتباط حسی با حضرت مولانا پیدا کردم.
 
نزدیکی او با خانواده چلبی منحصر به فرد است و اعتماد چندین و چندساله باعث شده تا او تنها عضو خارجی بنیاد مولانا باشد. در قونیه دو بار زنده‌یاد پروفسور عبدالباقی گولپینارلی را که بیش از 70 اثر دارد و یکی از بزرگ‌ترین شارحان «مثنوی» است ملاقات کرده است.

اربابی از همان سال‌ها به عنوان یک ایرانی در قونیه مورد احترام بود، مخصوصا نزد خود دکتر چلبی که می‌دانست خاستگاهش از ایران است. دوستی او با خانواده چلبی نزدیک‌ و نزدیک‌تر شد تا حدی که در سفرهایش به ترکیه دیگر در خانه نوادگان حضرت مولانا می‌ماند.
 
البته رابطه اربابی با خانواده چلبی دوسویه است و هر زمان هم که آن‌ها به ایران سفر کنند مهمان او می‌شوند. او در سال‌های حضورش در ترکیه آشنایانی از میان قشرهای مختلف پیدا کرده است.
 
جریان تاسیس بنیاد مولانا و تنها عضو غیرترک آن

 
دکتر چلبی به عنوان نواده مولانا در سال 1996 «بنیاد بین‌المللی مولانا» را ثبت کرد. این بنیاد یکی از تصمیم‌گیران عمده برنامه‌های مربوط به مولانا در داخل و خارج است. اگر قرار باشد در هر جای دنیا برنامه‌ای برای مولانا از طریق کشور ترکیه برپا شود، این بنیاد یکی از تصمیم‌گیرنده‌های آن است.
 
فروزنده اربابی درباره نحوه ورود به بنیاد بیان می‌کند: دکتر چلبی دو ماه قبل از فوتشان حال خوبی نداشتند. در زمانی که به عیادتشان رفتم یک وصیت شفاهی کردند که حتما من باید عضو بنیاد باشم و به فرزندانشان تایید کردند که «فروزنده را غریبه حساب نکنید.» فرزندان هم به عهد پدر وفا کردند. همکاری من با بنیاد از همان سال آغاز شد و تاکنون همه ادامه دارد.
 
بنیاد مولانا متعلق به خانواده و بازماندگان مولانا و دانشگاهی‌های ترکیه است. تمام اعضای بنیاد ترک هستند و اربابی تنها عضو غیرترک آن محسوب می‌شود.
 
او درباره فعالیت‌های بنیاد می‌گوید: در بنیاد مولانا تنها کارهای فرهنگی انجام می‌شود. بنیاد گروه سماع دارد و به طور مرتب کتاب چاپ می‌کند. همچنین هر سال اجازه دارد آکادمیسین دعوت کند. من نیز از ایران پری صابری، کریم زمانی، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و... را دعوت کرده‌ام. یکی از مهمترین کارهای بنیاد، پیشنهاد نام‌گذاری سال 2007 به یونسکو با عنوان سال بزرگداشت مولانا بود، که مورد قبول واقع شد.
 
قونیه چطور مورد توجه قرار گرفت؟

 
اربابی می‌گوید: هر کسی به قونیه سفر می‌کند و متوجه می‌شود که از خانواده مولانا هنوز در این شهر فعال‌اند، موضوع برایش جالب می‌شود. بنیاد مولانا کارهای عمده فرهنگی انجام می‌دهد و دولت ترکیه هم دستش را باز گذاشته است، زیرا مولانا و بنیاد تبلیغ خوبی برای این کشور محسوب می‌شوند. رجب طیب اردوغان رییس‌جمهور ترکیه به اهمیت حضرت مولانا پی برد.

او هر سال به هر شکلی که باشد در شب وفات حضور پیدا می‌کند. حتی دو سال پیش با وجود این‌که جراحی کرده بود در مراسم حضور پیدا کرد. مسجدی را که در بارگاه حضرت مولانا بود دوباره بازگشایی کرده است. داخل تربت حضرت مولانا امکان خواندن نماز فراهم است اما قبلا حتی امکان خواندن دعا هم وجود نداشت. همچنین تربت حضرت مولانا را بازسازی کرده‌اند.
 
او درباره قونیه در سال‌های گذشته و چگونگی پیشرفت آن یادآور می‌شود: قونیه از نظر جغرافیایی بزرگترین و از نظر جمعیت ششمین استان ترکیه است با 11 شهرستان و به عنوان انبار غلات ترکیه هم شناخته می‌شود. در سال های اخیر در صنایع پیشرفت‌های چشمگیر داشته و هر روز به‌صورت جدی‌تر به مرکز جاذبه فرهنگی تبدیل شده و به نام پایتخت فرهنگی جهان هم از این شهر یاد می‌شود.

شهر تا 35 سال پیش یک شهر کوچک محسوب می‌شد. چهار یا پنج هتل و مسافرخانه داشت. در همان زمان شهری مذهبی بود و هنوز هم به همان صورت باقی مانده است. آوازه قونیه در 10 تا 12 سال اخیر در جهان پیچید. بعد از آن‌که توجه‌های جهانی افزایش یافت و فروش «مثنوی» در آمریکا رکورد شکست، هتل‌ها گسترش یافتند و فروشگاه‌ها و رستوران‌های زنجیره‌ای شعبه‌های خود را در قونیه افتتاح کردند.
 
این مولانادوست درباره پیشرفت‌های شهر قونیه می‌افزاید: همه این پیشرفت‌ها در زمان روی کار آمدن حکومت رجب طیب اردوغان صورت گرفت. مقبره حضرت مولانا در دولت‌های قبل کاملا به شکل موزه درآمده بود. جهش عجیب شهر از نظر اقتصادی و فرهنگی مربوط به حضور اردوغان است. بعد از این دوران بود که توریست‌ها آمدند و مسئولان کم کم به شهر رسیدگی کردند.
 
به گفته اربابی، سران ترکیه متوجه حجم زیاد توریست‌ها شدند. طبق آمار اعلام‌شده از سوی این کشور، حدود پنج میلیون توریست در سال به قونیه می‌آیند. بعد از سرازیری سیل توریست‌ها به قونیه سرمایه زیادی را صرف این شهر کردند. فرودگاه، هتل‌های زنجیره‌ای و قطار سریع‌السیر ایجاد شد و به مرور امکانات را افزایش دادند.
 
فارسی‌ستیزی برخی استادان ترک

 
این عضو ایرانی بنیاد بین‌المللی مولانا بیان می‌کند: در سال، خود بنیاد نزدیک به 20 دعوت به خارج از کشور دارد. به عنوان مثال خانم چلبی به همراه یک گروه در ماه گذشته به تورنتو سفر کرد. این دعوت‌ها کمک مادی نیز به بنیاد می‌رساند. در این بین افراد کتابخانه یا پول هم اهدا می‌کنند. در ترکیه به جز محیط دانشگاهی خیلی کار مولاناپژوهی انجام نمی‌شود و خارج از دانشگاه حتی یک کلاس زبان فارسی وجود ندارد.
 
اربابی می‌گوید: اخیرا در میان برخی از استادان ترکیه یک نوع فارسی‌ستیزی به وجود آمده است. آن‌ها می‌گویند فارسی‌ای که مولانا با آن زبان شعر می‌گفت با فارسی مورد استفاده در ایران فرق دارد. من در آن‌جا واکنشی نسبت به این حرف‌ها نشان دادم اما متاسفانه دست تنها نمی‌توان کاری کرد.
 
او درباره تاثیر مالی مولانا بر قونیه می‌گوید: حضور توریست‌ها بسیار درآمدزاست؛ فروش هدیه و سوغاتی‌ها، پر شدن هتل‌ها و... . قونیه شهر فقیری بود اما اکنون از نظر مالی بسیار ترقی کرده است. الان اهالی قونیه از نظر مالی در سطح مناسبی قرار دارند.
 
مولانا و سه برنامه

 
برنامه‌های مولانا از 12 تا 17 دسامبر با نام بزرگداشت حضرت مولانا برپا می‌شد و در شب هفدهم دسامبر (26 آذر) که شب وفات اوست برنامه‌ها به پایان می‌رسید.
 
از زمانی که دولت ترکیه متوجه تاثیر فرهنگی و اقتصادی برنامه‌های مربوط به مولانا شد و استقبال جهان از برنامه آذرماه را دید تصمیم گرفت تغییراتی در برنامه‌ها ایجاد کند.
 
اربابی درباره این تغییرات می‌گوید: از حدود پنج سال پیش زمانی که دولت ترکیه متوجه شد که به اصطلاح کارش گرفته است در برنامه‌ها تغییر ایجاد کرد. در ابتدا برنامه 12 تا 17 دسامبر را به 7 تا 17 دسامبر افزایش دادند. سپس یک سالن مجلل سه‌هزارنفره ساختند. امسال مراسم در همان سالن 3000 نفره برگزار می‌شود. در گذشته مجلس سماع در سالن بسکتبال خارج از شهر قونیه برپا می‌شد. حالا یک مرکز با گنجایش 10 هزار نفر نیز برای آینده تدارک دیده‌اند.
 
او می‌افزاید: در ادامه یک مناسبت را به سه مناسبت افزایش دادند. اولین مناسبت اردیبهشت‌ماه است که به دلیل ورود خانواده مولانا به قونیه مشخص شده است. این مراسم هنوز آن‌چنان شناخته نشده، اما برنامه‌های منظمی برگزار می‌شود. مسئولان به صورت نمادین لباس‌های خراسانی می‌پوشند و برای استقبال از خانواده حضرت مولانا از شهر خارج می‌شوند.
 
در ترکیه هفتم مهرماه مراسم تولد مولانا برگزار می‌شود و چند سالی‌ است که در این روز برنامه فستیوال جهانی موسیقی‌های عرفانی برپا می‌شود. اربابی در این‌باره می‌گوید: البته چون مردم همان پیش‌زمینه آذرماه را داشتند، این جشنواره زیاد توجهی را جلب نکرد. شهرام ناظری اولین کسی بود که از ایران در این فستیوال دعوت شد، سپس حسین علیزاده و کیهان کلهر حضور پیدا کردند، امسال نیز محمدرضا شجریان در فستیوال درخشید.
 
او اظهار می‌کند: فستیوال مهرماه به دلیل خوب بودن هوا زود در بین گردشگران جا افتاد، آن‌ها می‌توانند به جز مقبره و جشنواره حضرت مولانا از شهر فوق‌العاده کاپادوکیو هم دیدن کنند.
 
سه‌هزار ایرانی بی‌برنامه

 
اما نگرانی فروزنده اربابی که هر سال از نزدیک شاهد برگزاری برنامه‌های مراسم مولاناست به ایرانی‌ها مربوط می‌شود؛ غیبت مقام‌های فرهنگی ایران، حضور نداشتن چهره‌های علمی از ایران و بی‌برنامگی مردم. او می‌گوید: در این همه سال کار فراگیری برای ایرانیان انجام نشده است. سالانه سه‌هزار گردشگر از ایران به قونیه سفر می‌کنند و این آمار ایرانیان خارج‌نشین را لحاظ نکرده است.
 
این مولانادوست در این‌باره بیان می‌کند: مولانا خوشبختانه یک شخصیت جهانی است و دوست و دشمن می‌دانند که او در این آب و خاک رشد کرده و بالیده است. متأسفانه هیچ‌گونه حضور جدی از پژوهشگران، شارحان و... ایرانی دیده نمی‌شود. این یک خلأ عجیب است. من با بسیاری از بزرگان از جمله جناب حداد عادل (رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رییس بنیاد سعدی) دیدار و درباره ضعف‌ها و کمبودهایمان صحبت کرده‌ام. این روزها بهترین زمان است که حضوری فرهنگی درباره مولانا داشته باشیم.
 
اربابی می‌گوید: هرساله سه‌هزار ایرانی از ایران در قونیه حضور پیدا می‌کنند. فعالیت ایرانیان در این روزها به گشتن در مراکز خرید و دف زدن در لابی‌ هتل‌ها محدود می‌شود. تنها برخی در خلوت خود به خواندن «مثنوی» مشغول می‌شوند. این بی‌برنامگی‌ها، نابسامانی‌هایی را به دنبال دارد. دولت ترکیه برای این افراد برنامه‌ای ندارد. سخنرانی‌ها ترکی است و پنل‌ها در دانشگاه‌ها برپا می‌شود و این افراد امکان استفاده از آن‌ها را ندارند.
 
او درباره محدودیت‌های برنامه برای ایرانیان تاکید می‌کند: برنامه برای ایرانیان به سماع و دعاخوانی و چند برنامه محدود می‌شود. به قول آقای اسلامی ندوشن، سماع کاملا نمادین است؛ اما یک منظره فوق‌العاده به وجود می‌آورد، که هر کسی ببیند جلبش می‌شود. با وجود آن‌که در سماع، شعرها به زبان فارسی خوانده می‌شود، اما آن‌قدر با لهجه است که کسی از آن چیزی نمی‌فهمد و دیدنش برای یک بار جذاب است. در همین راستا از آقای حداد عادل خواستم که برنامه‌ای برای این سه‌هزار نفر ایرانی تدارک دیده شود.
 
اربابی با اشاره به برنامه‌هایی که به سهولت می‌توان برگزار کرد، می‌گوید: می‌توان از استادان برجسته در حوزه مولوی‌شناسی و تصوف اسلامی استفاده کرد. ترک‌ها هم از چنین برنامه‌هایی استقبال می‌کنند. هر وقت چیزی خواسته‌ایم همکاری کرده‌اند، به عنوان مثال سال گذشته ترکیه در برنامه‌ای در دانشگاه سلجوق از استاد کریم زمانی به عنوان یک مثنوی‌پروژه تجلیل درخوری کرد.
 
هر سال برخی استادان ایرانی در زمان فستیوال در قونیه حضور پیدا می‌کنند اما این حضور شخصی است. اربابی اظهار می‌کند: چه بهتر است ما یک سالن با نام شمس تبریزی در قونیه داشته باشیم و حداقل در این 10 روز که برنامه جهانی برپاست، برای ایران از طریق پخش بروشور توسط افراد جوان و تحصیل‌کرده تبلیغ کنیم. عرفای ایران تمام‌شدنی نیستند و صنایع دستی و اماکن گردشگری‌هم فراوان داریم. با هماهنگی تورها در ساعت‌هایی مشخص می‌توان از حضور استادان برجسته در جلسه تفسیر مثنوی بهره برد. مردم حتما با اشتیاق می‌آیند.
 
او در این زمینه تاکید دارد: کسی که به قونیه سفر می‌کند برای مولاناست. تورهای قونیه باید تور فرهنگی باشند. هر سال تعداد زیادی ایرانی حضور دارند ولی چون برنامه‌ای نیست این موضوع باعث اغتشاش می‌شود. هیچ نظارتی بر تورها صورت نمی‌گیرد و باید در نظر داشت قونیه یک شهر بسیار مذهبی است.
 
او در ادامه بیان می‌کند: برخی ایرانیان اصول اولیه را رعایت نمی‌کنند. جایی احمدرضا احمدی گفت هر کسی دف به دست می‌گیرد گمان می‌کند موسیقی عرفانی کار می‌کند. در لابی‌ها گاهی زمان دف‌زنی، برخی اصول اخلاقی یک شهر مذهبی را رعایت نمی‌کنند. این کارها به معنی واقعی شان ایران اسلامی را زیر سوال می‌برد.
 
موضوع دیگری که اربابی به آن اشاره می‌کند این است که دولت ترکیه در خیابان جردن تهران موسسه فرهنگی یونس امره - شاعر هم‌دوره حضرت مولانا - را باز کرده است. در مرکز یونس امره از صبح کلاس زبان ترکی دارند و کتاب می‌فروشند. او می‌گوید: برای ما هم امکان تاسیس چنین دفتری با نام شمس در ترکیه وجود دارد و می‌توان هر سال یک استاد مثنوی‌پروژه را دعوت کرد.
 
او با بیان این‌که تورها برای حضور هنرمندان دعوا می‌کنند و حتی در لابی‌ها دعوای فیزیکی مدیران تورها دیده می‌شود می‌گوید: خیلی راحت ممکن است برنامه‌ها را سامان داد. من این حرف‌ها را بارها زده‌ام. حتی سال گذشته به خاطر این پیشنهاد یکی از مدیران تورها به من حمله کرد. به هر نهادی که مربوط است وظیفه خود را بداند و به برنامه‌ها ترتیب اثر دهد. تور آذرماه یک تور فرهنگی زیارتی است. سه‌هزار نفر از ایران می‌روند، همچنین از سایر مناطق دنیا هم ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها حضور پیدا می‌کنند.
 
او متذکر می‌شود: این بهترین زمان برای تبلیغ صنایع دستی، کتاب و... ایران است. من با خارجی‌ها که صحبت می‌کنم خیلی‌ها دوست دارند مقبره عطار را ببینند. آذر بهترین زمان است که نیشابور را معرفی کنیم و بگوییم شیخ عطار چه کسی است و اماکن گردشگری عرفانی کشورمان را معرفی کنیم. یک خلأ و اغتشاش عجیب زمان حضور ایرانیان در قونیه به چشم می‌خورد که بارها استاد شهرام ناظری به این بی‌نظمی حساسیت نشان داده و گفته که مقصر خود ما هستیم. امیدواریم در آینده یک حضور در شأن ایران داشته باشیم. نه تنها به خاطر سه‌هزار نفر ایرانی که به قونیه می‌آیند، بلکه به خاطر حفظ شأن ایرانی که مولانا را به خودش منسوب می‌داند باید به قونیه توجه شود. نکته مهم‌تر از آن این است که افرادی را که به قونیه می‌آیند با ایران آشنا کنیم. امکانات و پتانسیل وجود دارد اما متأسفانه سفارت ایران یا کم‌کار است یا اصلا کار نمی‌کند.
 
این عضو بنیاد مولانا می‌گوید: دو سال پیش سفیر جدید منصوب شد. من در ابتدای کار به دیدنشان رفتم و اشکالات کار در ترکیه را برایشان گفتم. تورها بدحسابی می‌کنند. یکی از تورها سال گذشته پول هتل را نپرداخته بود و نزدیک به هشت ساعت، در اتاق‌ها را به روی مسافران ایرانی بستند. نزدیک 90 نفر که غالبا خانواده بودند سرگردان شدند. در بین این افراد بیمار قندی هم حضور داشت، اما هتل به خاطر دریافت نکردن پول، آن‌ها را به اتاق راه نمی‌داد. تصور کنید وارد یک هتل شوید، اغتشاشی را در لابی ببینید و بپرسید چه شده. متصدی هتل بگوید ایرانیان پول نداده‌اند و ما هم آن‌ها را به اتاق‌ها راه نداده‌ایم. چقدر برای شأن ایرانی بد است.
 
او در ادامه اظهار می‌کند: واقعیت این است که ما اصلا حضور دولتی نداریم. حضور ادیبان هم به صورت شخصی است. در مورد افرادی هم که دعوت می‌شوند چون در دانشگاه حضور پیدا می‌کنند تعداد محدودی این افراد را می‌بینند. پس باید برنامه‌ها به صورت مدون نوشته و اجرا شود.
 
ترک‌ها درباره ملیت مولانا چه می‌گویند؟

 
فروزنده اربابی درباره نگاه ترک‌ها به ملیت مولانا می‌گوید: سه گروه داریم که در ترکیه با مولانا سروکار دارند. گروه اول مردم هستند که بیشترین زیارت‌کنندگان حضرت مولانا را همین گروه تشکیل می‌دهند. این افراد روستایی‌های خود ترکیه هستند و غالبا ترجمه قرآن یا دعاها را می‌آورند، اما دیوان کبیر به دست ندارند. مثل ما که به امام‌زاده می‌رویم، این گروه‌ هم با قرآن و کتاب دعا در مقبره حضرت مولانا حاضر می‌شوند. این گروه اطلاعاتی درباره عارف بودن یا ملیت مولانا ندارد. گروه بعدی مقامات دولتی هستند که کارهای اساسی دست این افراد است. این گروه یک یا دو نفر نیستند.

به عنوان نمونه نخست‌وزیر ترکیه اهل شهر قونیه است. ایشان تمام مهمان‌های خارجی را یک روز به قونیه می‌برد و در منزل خودش به آن‌ها ناهار می‌دهد. وقتی می‌گویم دولت تعداد وسیعی را پوشش می‌دهد یعنی به تعداد زیادی خارجی هم اطلاعات می‌دهد. طبیعی است یا آن‌قدر عاقل‌اند که وارد مناقشه نمی‌شوند یا اگر بشوند می‌گویند زادگاه مولانا خراسان قدیم بوده که الان افغانستان است.
 
این مولانادوست درباره سومین گروه بیان می‌کند: اما مهمترین گروه آکادمیسین‌ها و دانشگاهی‌ها هستند. به غیر از پروفسور گولپینارلی، چند استاد انگشت‌شمار وجود دارند که حرف عمده‌ای درباره مولانا داشته باشند. برخی از این افراد می‌گویند مولانا اهل خراسان است. من تا به امروز تنها دو - سه نفر را دیده‌ام که قبول کرده‌اند حضرت مولانا ایرانی است. بحث هم که جدی می‌شود برای فرار از واقعیت می‌گویند این آدم جهانی است.
 
اما جهان درباره ملیت مولانا چه می‌گوید؟ این عضو بنیاد بین‌المللی مولانا در پاسخ می‌گوید: مستشرقین، نویسندگان و بزرگان خارج از ترکیه معتقدند که مولانا فارسی‌زبان و ایرانی است. ما به دلیل این‌که هیچ پایگاه و پشتیبانی در ترکیه و جهان نداریم یک‌تنه ادامه می‌دهیم که تا به حال نتیجه‌ای نداشته است.
 
این نبودن‌ها به ضرر ماست

 
فروزنده اربابی در ادامه گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: زمانی که سفیر ما در مراسم شب عروس حضور ندارد حرفی برای گرفتن نداریم. ساعت 4-5 بعدازظهر ساعت دفن حضرت مولاناست. در این زمان تمام مقامات بر مزار حضرت مولانا حضور دارند. اگر سفیر ایران به دلایل کاری باید به آنکارا برگردد حداقل می‌تواند در دعای ساعت 4 که فاتحه خوانده می‌شود حضور داشته باشد. زمانی که من اعتراض می‌کنم مقامات ترکیه‌ای می‌گویند شما چه خواستید که ما انجام ندادیم؟ این نبودن‌ها به ضرر ما تمام می‌شود.
 
او همچنین می‌گوید: هنگام مراسم سماع کاملا سکوت برقرار است. چهار سال پیش یک ایرانی در سالنی که سه‌هزار نفر سکوت کرده‌اند صدای ناسزاگویی‌اش بلند شد. او اغتشاش راه انداخت که چرا در مراسم حضرت مولانا که یک ایرانی است فارسی حرف نمی‌زنند و چرا برنامه تنها به انگلیسی و ترکی توضیح داده می‌شود. در پی این حرکت، جلسه‌ای تشکیل شد و سال بعد اردوغان سخنرانی خود را با جمله «به نام خداوند بخشنده مهربان» آغاز کرد. این موضوع انعکاس مطبوعاتی نداشت. البته امسال برای اولین‌بار بنرها و بروشورها به فارسی ترجمه شده است که کار ترجمه آن‌ها را من انجام داده‌ام.
 
دعوا بر سر خواهرخواندگی قونیه در ایران

 
چند سال پیش در مراسمی با حضور اسین چلبی نواده مولانا، بنا بود خواهرخواندگی دو شهر قونیه و خوی اعلام شود. اربابی درباره این اتفاق می‌گوید: اسین چلبی و هیئت همراه به خوی آمدند و فعالیت درخوری هم انجام شد. این کار برای شناساندن مقبره شمس تبریزی در خوی انجام شد. به همت زنده‌یاد دکتر امین‌ریاحی و دکتر محمدعلی موحد ثابت شده مقبره شمس تبریزی در خوی است. مردم خوی نیز سنگ تمام گذاشتند و امام‌جمعه خوی هم بسیار همکاری کرد. خوی شهری بسیار دورافتاده‌ای است اما بعد از مراسم برای خواهرخواندگی چند هتل در این شهر راه افتاد.
 
این عضو بنیاد بین‌المللی مولانا در عین حال متذکر می‌شود: مثل سایر کارها خوب آغاز کردیم اما تداوم نداشت. پول زیادی صرف کنگره بین‌المللی شد. من 15 نفر را با شگردهای خودم به خوی آوردم چون حضور این 15 نفر مصادف با تأیید این مکان بود. کما این‌که وقتی خانم چلبی به ترکیه بازگشت در یکی از کانال‌های تلویزیونی کشورش مورد مواخذه قرار گرفت. اما یک مسئله مهم وجود دارد. شمس در ایران دفن شده. ترک‌ها هم مایل‌اند بگویند شمس در ترکیه کشته نشده است، که البته شمس را نکشته‌اند. این به نفع ماست و می‌توانیم از طریق شمس تبریزی که به مولانا ارجح است وارد شویم.
 
او می‌افزاید: خواهرخواندگی خوی نصفه‌کاره مانده است زیرا یک نهاد در تبریز همزمان با خوی درخواست خواهرخواندگی به قونیه ارسال کرده است. از تبریز برای بزرگداشت خوی یک نفر آمد. ما باید اول مشکلات داخلی خودمان را حل کنیم. قطعا ترک‌ها هم در جریان این مشکلات هستند و البته آن‌ها تبریز را ترجیح می‌دهند؛ زیرا شهر بزرگی است و دانشگاه معتبری دارد.
 
او باز تاکید می‌کند: می‌توانیم زمانی که برنامه جهانی مولانا برپاست شمس را هم معرفی کنیم. ما شخصیتی به نام شمس داریم که مولانا در همنشینی با او به مولانا تبدیل شده است. ما می‌توانیم از همین طریق در خود قونیه پایگاه ایجاد کنیم.
 
مگر می‌شود در قونیه نام شمس نباشد؟!

 
اربابی با اشاره به تاثیر انکارناپذیر شمس تبریزی بر اندیشه مولانا اظهار می‌کند: به قول زنده‌یاد استاد شهریار، آفرین بر شمس ملاآفرین. دولت ترکیه اجازه می‌دهد که ما در ترکیه خانه شمس داشته باشیم. مگر می‌شود در شهری که مولانا هست از شمس هیچ نامی برده نشود؟ در قونیه حتی یک خیابان به نام شمس نیست. شمس و مولانا از هم جدا نیستند و نمی‌توانند باشند. در مورد شمس کسی ادعایی ندارد و مناقشه‌ای نیست. پس می‌توان از طریق او پل ارتباطی زد.
 
این مولانادوست همچنین می‌گوید: یکی دیگر از روش‌ها، ساختن مدرسه است. در حال حاضر در ترکیه خیرین مدرسه‌ساز زیاد شده‌اند. یک حرکت زیبا که دولت ما می‌تواند داشته باشد این است که یک مدرسه به نام شمس بسازد. استاد بهاءالدین خرمشاهی چندی پیش می‌گفت کاش به مردم حسابی اعلام کنند و مردم به خاطر این‌که در شهر قونیه جایگاه فرهنگی مناسبی به نام شمس تبریزی باشد از پول مضایقه نمی‌کنند.

ایرانی‌ها مثل هر جای دیگر که می‌روند در ترکیه بسیار زیاد خرید می‌کنند به همین علت دولت ترکیه نمی‌خواهد این گردشگر را از دست بدهد. ترجیح می‌دهند ایرانیان جوی به وجود بیاورند که با استناد به این مسائل بگویند پس ارتباطی با مولانا ندارند؛ چون جناب مولانا عارفی بود مسلمان و کاملا متعبد و مقید به اصول اسلامی. متاسفانه برخی رعایت نمی‌کنند و مسائلی را به وجود می‌آورند.
 
اربابی درباره راه حل این مشکلات می‌گوید: خیلی راحت می‌توان به این وضعیت نابسامان سروسامان داد. تبریز و خوی باید با هم حرف بزنند. ما باید این‌جا جلسه تشکیل بدهیم و از ریش‌سفیدانی همچون استاد توفیق سبحانی دعوت کنیم. همچنین باید در برنامه‌ها از ایشان که یکی از واردترین اشخاص به برنامه‌های دانشگاه‌های ترکیه هستند و در آن‌جا با استادان و چند نفر از وزیران دولت ترکیه دوستان صمیمی هستند، استفاده کنیم.
 
او در ادامه می‌افزاید: باید از توانایی‌های این نازنینان استفاده کرد. این افراد جایگزینی ندارند. ریش‌سفیدند و در ترکیه و ایران کسی حرفشان را دوتا نمی‌کند. از دیگر سو کسی مثل توفیق سبحانی روابط خوبی در ترکیه دارد. سال‌هاست خانم چلبی ایشان را با عبارت «یادگار پدرم» می‌خواند. به غیر از استاد سبحانی بزرگانی داریم؛ اما ایشان را مقامات دولتی و روسای دانشگاه‌های ترکیه می‌شناسند و موثر است.
 
خواسته‌ عضو ایرانی بنیاد مولانا

 
فروزنده اربابی که سال‌های سال از عمر خود را در ارتباط با مولانا و بنیاد این شاعر گذرانده می‌گوید: خواسته من از مقامات خودمان این است که رسانه‌های نوشتاری نه تصویری - چون به اندازه کافی از قونیه تصویر وجود دارد – در مراسم قونیه حضور داشته باشند.

اکثر خبرگزاری‌های دنیا به قونیه خبرنگار اعزام می‌کنند. بزرگ‌ترین برنامه عرفانی دنیا به نام تصوف اسلامی مطرح است، اما انعکاسی در اخبار ایران ندارد. البته خبرنگارانی با هزینه شخصی حضور پیدا می‌کنند. از مسئولان رسانه‌ها می‌خواهم از هر خبرگزاری که می‌شود خبرنگار بفرستند و بخصوص هفته دوم (14 تا 18 دسامبر/ 23 تا 27 آذر) را پوشش بدهند زیرا این هفته جوشش ایرانیان و نخبگان دیگر کشورهاست.

همچنین من به عنوان یک شهروند ایران اسلامی از جناب دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری کشورم استدعا دارم که در زمینه مولاناپژوهی و مولاناشناسی و این‌که این فرزند ایران‌زمین در کشور دوست و همسایه ترکیه آرمیده است توجه بیشتری به این مهم ابراز داریم که مولانا ایرانی است و باید بیشتر در این زمینه ورود فرهنگی پیدا کنیم. به قول معروف، در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد.

نمایی از خانه فروزنده اربابی

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200