صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۳۳۴۹۸
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۶ - ۰۲ آذر ۱۳۹۴ - 23 November 2015
معرفی یک کتاب همزمان با اجلاس صادرکنندگان گاز در تهران

ديپلماسی گاز

از آن سوی «ولادیمر پوتین» که سیاست منحصر به فردی در حوزه انرژی برای روسیه طراحی کرده بود، تنها ابزار قدرتمند را «سلاح انرژی» می دانست.
عصر ایران - امروز تهران میزبان سومین نشست سران "مجمع کشورهای صادر کننده گاز" است. آینده ایران به عنوان دارنده دومین منابع گازی جهان - بعد از روسیه و قبل از قطر - به طور انکار ناپذیری با مقوله ای به نام "گاز" گره خورده است. همین امر لزوم پژوهش و برنامه ریزی علمی در این عرصه را مضاعف کرده است. با این حال، کتاب هایی که با استنادات علمی و روزآمد در حوزه گاز در ایران منتشر شده اند، بسیار اندک شمارند. یکی از این کتاب ها ، "دیپلماسی گاز" است که توسط "دکتر احمد جزایری" نوشته شده است.ديپلماسی گاز

همزمان با اجلاس تهران، مرور مقدمه این کتاب می تواند مفید باشد:

« هنگامی که در سال 1684 عهدنامه وستفالی، سیستم - دولت ها را در قاره اروپا ایجاد کرد، به واقع نقطه عطفی در «دیپلماسی مدرن» قاره سبز ایجاد شد. از این تاریخ بود که دولت های شکل گرفته پس از جنگی خونین توانستند برای برطرف کردن مشکلات خود به گفتگو از طریق دیپلماسی بپردازند. گرچه تا انقلاب کبیر فرانسه و حتی پس از آن کنگره وین (1815) انقلاب های متعددی در کشورهای اروپایی به وقوع پیوست و نظام سیاسی کشورها در این قاره روز به روز شکل جدیدی را به خود می گرفت، اما آنچه که مهم است، دست آوردی است که رفته رفته فضای بین الملل را دگرگون کرده و جنگ های خونین جای خود را به دستگاه دیپلماسی می داد.

کشورهایی که تا پیش از این برای حل بحران به جنگ روی می آوردند، نه تنها منافع مادی و انسانی خود را از دست می دادند بلکه روز به روز در نزد جامعه جهانی و اروپا منزوی شده و در سطح بین المللی جایگاه خود را از دست می دادند.

ناپلئون سوم که در سال 1870 باعث شکست فرانسه از پروس با هدایت بیسمارک شد یکی از نمونه های بارز این مدعاست. هیتلر و موسیلینی نیز، علی رغم فضای مناسب گفتگو، دستگاه دیپلماسی را به فراموشی سپرده و بر طبل جنگ کوبیدند.....

این چنین بود که از نیمه دوم قرن بیستم این دستگاه دیپلماسی بود که با حفظ تمامیت ارضی کشورها، دولت ها را به یکدیگر نزدیک کرده و در نهایت 27 کشور این قاره را زیر یک پرچم گرد هم آورده تا با یک واحدپول و منافع سیاسی و اقتصادی مشترک به عنوان واحدی سیاسی در ادبیات بین الملل نقش آفرینی کند.

بدین ترتیب رقابت درونی این قاره تبدیل شد به تجمیع قدرت های درونی برای به حداقل رساندن محذورات بین المللی جایی که «یورو» خیز برداشت تا تبدیل به واحد ارزی یگانه در سطح جهانی شده و دلار و پوند را پشت سربگذارد.

گرچه تمامی محاسبات این مهم انجام شده بود و اروپا به تاخت پیش می رفت اما ژانویه 2008 شوک عظیمی به این قاره وارد شد. روسیه گاز ارسالی خود به اروپا را قطع کرد. به واقع مطلب شریان حیاتی انرژی به این قاره به یک باره قطع شد و صنعت، سیاست و اقتصاد حتی خانواده های این قاره دچار سرمازدگی و یخبندان شگفت انگیزی شد، به طوریکه نمونه آن کمتر در مناسبات بین المللی دیده شده بود.

از آن سوی «ولادیمر پوتین» که سیاست منحصر به فردی در حوزه انرژی برای روسیه طراحی کرده بود، تنها ابزار قدرتمند را «سلاح انرژی» می دانست. مذاکرات، جلسات، تهدیدها و ... بی شماری به واسطه این تهدید روسیه انجام شد اما آنچه که مهم و واقعی به نظر می رسید، «انرژی»، آن هم از سوی روسیه به عنوان پاشنه آشیلی برای اروپا شده و آینده این قاره را تحت الشعاع خود قرار داد. مدیریت راهبردی رهبران اروپا از این لحظه برای حل کوتاه مدت و بلند مدت این بحران فعال شد تا همچون تاریخ خونباری که این قاره پشت سرگذاشته، این بحران را نیز به سلامت از سربگذراند.

کتابی که پیش رو دارید در چهاربخش تقدیم مخاطبان عزیز می شود. بخش اول به قیمت گذاری گاز طبیعی با نگاهی به بازار اروپا می پردازد. قراردادهای عرضه بلند مدت گاز شامل فرمول قیمتی هستند که در آن قیمت گاز معمولاً در ارتباط با قیمت کالای دیگری با قیمت لحظه ای گاز در یک بازار مشخص، سنجیده می شود.

در قاره اروپا، قیمت گاز در قراردادهای بین المللی عرضه بلند مدت، عموماً در ارتباط با تولیدات نفتی است. همزمان بازارهای گاز که در آن قیمت گاز بنا بر عرضه و تقاضا تعیین می شود، در بازارهای مختلف اروپایی رو به گسترش اند. در این بخش به این پرسش که تا چه حدید شکل سنتی شاخص قیمت نفت بوسیله بازیگران بازار قابل جایگزینی بوده و یا جایگزین خواهد شد، می پردازد. هم چنین ملاحظات پیرامون تمایل احتمال بازیگران بازار به یکی از انواع شاخص ها، نیروهای بیرونی که ممکن است بر انتخاب شاخص در کوتاه و بلند مدت اثر گذارند و نتایج تغییر را در نظر می گیرد.

چنین فرض می شود که سیستم قیمت گذاری، بخش بنیادین از یک ساختار بازار بوده و تغییر به سمت ساختارهای قیمت گذاری مختلف تنها وقتی به وقوع می پیوندد که بازیگران اصلی متقاعد شوند نتایج چنین تغییری را درک و پذیرفته اند. اضافه می شود که هیچ دلیل نیرومندی وجود ندارد که وضعیت ترکیب فعلی که در آن بود و شکل قیمت گذاری گاز وجود دارند، نتواند ادامه یابد. هم چنین دلایل قاطعی برای مداخله در ساختار قیمت بازار وجود ندارد.

هر دوی این سیستم ها، مزایا و معایب خود را در شرایط مختلف بازار داشته و در بازارهای فعلی تا حدی مکمل یکدیگرند. سختی مخاطرات و ارزش هریک به وسیله طرفیت معامله، انتخاب های مشخص قوانین قیمت گذاری و شرایط قرارداد را تعیین می کند. از آن مهمتر، در بازارهای امروز که در آن عرضه جدید به آرامی صورت می گیرد، انتخاب را باید به بخش های بازار سپرد، به ویژه از آنجا که به نظر نمی رسد فروشندگان و خریداران اختلاف نظری جدی داشته باشند.

بخش دوم درخصوص مسائل ژئوپلتیک مربوط به عرضه گاز به اروپا و نقش LNG در بازار گاز این منطقه را شامل می شود. ذخایر جهانی گاز به قدری غنی می باشند که تقاضای گاز را در آینده قابل پیش بینی، شامل افزایش پیش بینی شده تقاضای LNG، برآورند. مسئله اصلی دسترسی به ذخایر نیست، بلکه روند توسعه و همچنین ظرفیت آن است. به نظر نمی رسد درحال حاضر تلاش ها در جهت توسعه درجهان در دو زمینه خط لوله گاز و LNG منطبق با چشم انداز تقاضا باشند.

درحالی که اروپا از نظر جغرافیایی موقعیت مناسبی برای عرضه جدید داشته و با بخش عمده ذخایر گازی جهان احاطه شده است، توسعه زیادی در عرضه در کشورهای تولید کننده، به ویژه با توجه به بازار آنها به استثناء روسیه دیده نمی شود. روند و ظرفیت توسعه LNG با محدودیت منابع (مادی و انسانی) در ساخت پروژه، افزایش پیچیده گی های پروژه های LNG و عوامل ژئوپلتیک، کند شده و کاهش یافته است. دولت های تولید کننده، استراتژی صادرات LNG خود را بازنگری و شروع به تمرکز بر مدیریت عرضه به عنوان ابزاری جهت تضمین ارزش منابع خود نموده اند. همچنین آنها به اولویت استفاده از گاز به منظور رشد اقتصاد داخلی توجه کرده اند. آنها بیشتر ذخایر نفت و گاز جهانی را با شرکت های ملی نفت خود، کنترل می کنند. این شرکت های ملی اغلب برنامه ای متفاوت از شرکت های بین المللی نفت دارند. در نتیجه به نظر می رسد بازاری به نفع فروشندگان در زمینه LNG، در آینده ای قابل پیش بینی داشته باشیم .

در بخش سوم روابط انرژی روسیه و اروپا با نگاهی به تأثیر این روابط در سیاست ایالات متحده از نظر می گذرد. مخاطرات مربوط به امنیت ملی ناشی از سیاست های انرژی روسیه تنها در رابطه با وابستگی اروپا به واردات انرژی روسیه معنا می یابد. مخاطره اصلی انرژی برای اروپا و به ویژه اعضای جدید این اتحادیه، رشد در تأثیر مخرب این وابستگی بر حاکمیت و همکاری دو سوی آتلانتیک دارد. سیاست های تفرقه و تسلط مسکو بطور موفقیت آمیزی مانع از همکاری بیشتر درون اروپایی در زمینه مسائل امنینی و اقتصادی شده اند. همانطور که در این بخش خواهیم دید، این عوامل بر تنش های موجود در روابط اروپا- ایالات متحده افزوده اند.

این به سود ایالات متحده است که به کشورهای اروپای شرقی و مرکزی (ECE) که وابستگی زیادی به واردات انرژی روسیه داشته و در برابر واردات آسیب پذیری بیشتری دارند، کمک کند. رهبران کرملین که از 60 درصد حمایت افکار عمومی روسیه برخوردارند، تمایل به تسلط دوباره عصر شوروی و یا اثرگذاری بر کشورهای ECE دارند. نمی توان تهدید حاکمیت این دموکراسی های جدید را در نظر نگرفت.

از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مقامات روسی در تلاش جهت اعمال نفوذ بر همسایگان نزدیک خود با دریغ داشتن یا تهدید به ممانعت از محموله های نفتی و گازی حیاتی بوده اند. این مسئله از اوایل دهه 90 آغاز و با قطع کاملاً سیاسی گاز به اوکراین در سال 2006 تحقق یافت. گستره ای از کشورهای اروپای مرکزی در نتیجه خشم مسکو، شامل 3 کشور حوزه بالتیک، روسیه سفید، لهستان، جمهوری جک، اوکراین وگرجستان، هدف قرار گرفته اند. هرچند قسمت اعظم اروپا تنها وقتی این مسئله را تهدیدی برای منافع خود تلقی کرد که در اوایل سال 2006 اروپای غربی و حوزه بالکان مستقیماً تحت تأثیر قطع گاز ارسالی به اوکراین قرار گرفتند. این آخرین اختلال در انرژی و انتخابات اخیر یک پارلمان و کمیسیون اروپای جدید، فرصتی را برای گفتگوی سودمند میان ایالات متحده، اتحادیه اروپا و روسیهدر زمینه مسائل انرژی فراهم آورد. توانایی دولت ایالات متحده در اثرگذاری بر سیاست انرژی اروپایی، تا حد زیادی به مرور زمان کاهش یافته است

ایالات متحده باید پیرامون توانایی خود در اثرگذاری بر سیاست های انرژی در اروپا، روسیه و آسیای مرکزی، واقع نگر باشد. مطمئناً هیچ سیاست منفردی وجود ندارد که وضعیت «امنیت انرژی» را در اروپای شرقی و مرکزی امنیت بخشد. نوآوری های فن آوری و پیشرفت های روبه فزونی در کارآیی انرژی می توانند تأثیر بیشتری در منطقه نسبت به سیاست های دولتی ایالات متحده و یا اروپایی داشته باشند. علی رغم این، گام هایی وجود دارند که ایالات متحده می تواند در کمک به رسیدن اروپای مرکزی و شرقی به کارآیی بیشتری در انرژی و تنوع بخشی به واردات و احتمالاً کاهش تمایل مسکو به استفاده از صادرات انرژی برای رسیدن به اهداف قهر آمیز، بردارد.

در بخش چهارم و پایانی کتاب نگاهی به مدیریت راهبردی اروپا در تبدیل نقطه ضعف به قوت و بکارگیر سیاست خارجه برای عبور از بحران انرژی را از نظر می گذرانیم. مسایل مربوط به سیاست انرژی و مناسب بودن ابزار سنتی جهت حل و فصل آنها ، در حال حاضر تحت بررسی است. مهمترین اهداف ، بهبود موازنه بین 3 اولویت سیاست گذاری انرژی برای انتقال به یک ترکیب انرژی پایدارتر و همزمان ، ارتقاء امنیت این ترکیب در طول انتقال می باشند. توجه کنید که سیاست انرژی اتحادیه اروپا گستره کاملی از ابزارهای سیاست انرژی را ، بویژه آنهایی که به امنیت عرضه مربوط می شوند ، را دربرنمی گیرد. در این رابطه ، جعبه ابزار اتحادیه اروپا با گستره ابزار در دسترس کشورهای عضو قابل مقایسه نیست ، هرچند این ابزارهای ملی کارآیی خود را درنتیجه یکپارچگی بیشتر بازارهای انرژی در اروپا از دست داده اند. حداقل آنکه اتحادیه اروپا و کشورهای عضو باید از این فاصله و قابلیت کشورهای عضو برای غلبه بر این فاصله سیاست گذاری ، آگاهی داشته باشند.

با اعتراف به فوریت برنامه ای برای شرایط آب و هوایی و انرژی ، تلاش های سیاست گذاری اتحادیه اروپا ، نشان دهنده انتقال به ترکیب پایدارتری از انرژی به عنوان یک هدف مهم بلند مدت است که مسایل تغییر آب و هوایی و امنیت بلند مدت عرضه را درهم می آمیزد. البته این سیاستی است که نتایج آن تنها در بلند مدت آشکار می شوند. در سیاست گذاری انرژی خارجی اروپا ، باید جایگزینی یافت تا کشورهای عضو بی میل را وادار به پذیرش دیدگاه عمومی و معمول اروپا و سزاوار تامین منافع ملی نمود. این روش عملگرایانه در سیاست گذاری می تواند مسیری در جهت تبدیل نقاط ضعف اروپا در حوزه سیاست خارجی و انرژی به نقاط قوت آن با استفاده هوشمندانه ای از تنوع ، بصورتی متقارن و مشخص و با دیدگاهی سازمان یافته تر، باشد. به یاد داشته باشید که اتحادیه اروپا تجربه گسترده ای در ایجاد همبستگی با استفاده از سازماندهی ، هماهنگی و تنها پس از آن ، یکپارچگی دارد. این دیدگاه به عنوان دیدگاه اقتصادی پیوستگی شناخته می شود.

تنها در سالیان اخیر ، پس از یکپارچگی پولی و اقتصادی و فرآیندهای گسترش ، نیازمند دستورالعمل مناسب تری بدلایل استراتژیک و سیاسی هستیم که نظریه مالی یا انفجار بزرگی در سیاست گذاری ، آن را در سیاست گذاری اتحادیه اروپا آشکار ساخته است. مسئله آن است که اگر نظریه انفجار بزرگ ، برای رخنه در مقاومت ملی نسبت به یکپارچه سازی سیاست های امنیتی و خارجی مناسب باشد ، تاثیر آن ورای پروژه اقتصادی اروپا مشاهده خواهد شد. شاید انقلابی ترین دیدگاه ، اجازه به کشورهای عضو برای یافتن روش های مناسب و کارآمد خاص خود (اغلب محلی) در زمینه مسایل مربوط به عرضه باشد که بهترین روش با حداقل تغییر و امکان جستجوی روش هایی کم هزینه تر است. ترکیب های مختلف انرژی و بروز نامتقارن مخاطرات مربوط به قطع عرضه ، ممکن است بیشتر سیاست های متفاوتی را بطلبد تا فقط یک سیاست را.

تغییرات صورت گرفته در بازارهای بین المللی انرژی در ابتدای قرن بیست و یکم ، بر توانایی بازار اروپا در مواجهه با این تغییرات اثر گذاشته است. اعتقاد به اینکه اصول بازار ، راهنمای موازنه عرضه و تقاضا باشند ، زمانی به چالش کشیده شد که آشکار شد کشورهای تولید کننده شروع به مدیریت فعالانه زنجیره ارزش انرژی نموده اند. علاوه بر این ، پیش زمینه مباحثات داخلی بازار و مسایل زیست محیطی ، هر دو ، توجه کشورهای تولید کننده را نسبت به امنیت تقاضا درنتیجه طرح بازار اروپا و تاثیر سیاست های مربوط به تغییر آب و هوایی بر منبع اصلی درآمد ایشان ، جلب نموده اند. تغییر بازارهای انرژی بین المللی و تجدید اهمیت نحوه عمل سیاست گذاری در برابر اقتصاد در دیپلماسی انرژی ، بگونه ای منجر به نقش مسلط تری برای دولت های ملی درون اتحادیه اروپا شده است ، چرا که اتحادیه اروپا یک کشور نیست. این امر توسعه سیاست انرژی خارجی اتحادیه اروپا را پیچیده می سازد.

در ترکیب جدید سیستم های سیاسی و اقتصادی جهان ، انرژی همزمان یک کالای اقتصادی ، یک کالای استراتژیک و یک ابزار اثربخشی ژئوپلتیکی است. کشورهای تولید کننده از موقعیت خود آگاه بوده و بیش از همیشه در موقعیتی هستند که بیشترین مزایای اقتصادی و سیاسی را برای اقتصادها و کشورهای خود از انرژی طلب کنند. این آگاهی از مشخصه نفت و گاز به عنوان کالایی اقتصادی و استراتژیک و ابزار اثربخشی ژئوپلتیک ، به این معنی است که سطوح تولید و سرمایه گذاری به بیشترین حد خواهد رسید تا نخست به منافع کشور تولید کننده و شرکت های دولتی آنها خدمت کند و نه بطور خودکار ، به نفع اقتصاد جهانی.

مسئله اصلی انرژی برای ایالات متحده بیش از آنکه وابستگی به انرژی باشد ، در درجه اول وابستگی به واردات نفتی است که اکنون با خوش بینی ، انرژی مایع نامیده می شود تا سوخت های زیستی را دربرگیرد. کشورهای عضو با ترتیبات آژانس بین المللی انرژی (IEA) در زمینه سازوکار بحران و امنیت نفت ، احساس آرامش می کنند که دلیل آن ادامه نقش محدود استراتژیک و سیاسی اتحادیه اروپا در تضمین جریان های نفت است. اتفاق نظر در زمینه مدیریت بحران نفت ، سود زیادی برای کشورهای اروپایی داشته و با هزینه نسبتا" کمی از تلاش های سیاست خارجی ایالات متحده در تضمین جریان های نفت ، بهره برده است. با وجود اینکه مزایای آژانس بین المللی انرژی غیرقابل تردید است ، سیاست ایالات متحده در عراق نگرانی هایی در میان کشورهای اروپایی و آسیایی بوجود آورده است.

مباحث مربوط به امنیت انرژی در اروپا عمدتا" بر جریان گاز طبیعی ، محدودیت های تنوع بخشی (بدلیل زمینه منطقه ای بازار و عدم انعطاف پذیری مسیرهای خط لوله) و انحصار عرضه و حمل و نقل در دست شرکت های گاز دولتی (روسیه و الجزایر) ، متمرکز اند.

در دهه 1990 ، روسیه یک عرضه کننده انرژی مهم برای کشورها عضو اتحادیه اروپا شد. کشورهای اروپای شرقی بطور سنتی وارد کننده انرژی روسیه بودند ، ولی کشورهای اروپای غربی نیز بطور فزاینده ای رو به وارد کردن نفت ، گاز ، زغالسنگ و برق خود نمودند. بیشتر این واردات باید از مسیرهای زیرساختی جریان می یافت که برای تامین نیاز انرژی کشورهای Comecon و قراردادهای صادرات گاز ، ساخته شده بودند. این امر منجر به نگرانی هایی فوری پیرامون امنیت ترانزیت شد.


از یک منظر کلی اروپایی ، تنوع بخشی به مسیرها ، حتی با وجود یک عرضه کننده ، خطر قطع عرضه را کاهش می دهد. تعهد یک عرضه کننده به تامین بازار نیز زمانی که سرمایه گذاری های بزرگی برای رسیدن به بازار صورت گرفته باشد ، افزایش می یابد. ارزیابی این تعامل همواره به اطلاع عموم جامعه اروپایی نرسیده و منجر به بحثی مبتنی بر تضاد منافع و نه اشتراک منافع آشکار شده است که می تواند رابطه بین اتحادیه اروپا و روسیه را متوازن سازد.

تاکید بر مسایل اقتصادی در اروپا که با تعمیق یکژارچگی و گسترش آن شدت یافته است ، بحث را در سطح اتحادیه اروپا از مسایل ژئوپلتیک و استراتژیک به دفاع از منافع امنیتی کشانده است. رهبران اروپایی نتوانسته اند ارتباط مناسبی با تغییر زمینه بین المللی و نقشی که برای اروپا طلب می کنند ، برقرار کنند. حمایت عمومی نقشی حیاتی در هر گامی بسوی حل مسایل بین المللی ، جدا از مبادله و سرمایه گذاری ، دارد. درنتیجه ابزار سیاست خارجی و امنیتی محدود شده و سطوح مختلف درگیری در این مسایل ، نیازمند سرمایه گذاری در آگاهی بخشی عمومی و حمایت از این نقش جدید می باشد.

آیا شرایط ژئوپلتیک منجر به بازبینی در طرح اروپایی از یک سازمان عمدتا" اقتصادی به سازمان جدیدی که مسایل سیاسی و استراتژیک را نیز در برگیرد ، شده است. مسئله مطرح در توسعه سیاست انرژی خارجی اتحادیه اروپا آن است که آیا دیپلماسی انرژی می تواند بدون چنین طرح نوینی توسعه یابد یا اینکه باید دیپلماسی انرژی را فقط در یک زمینه و بدون درنظر گرفتن دیگر عناصر یک سیاست خارجی و امنیتی کامل به کار برد. »

با وجود مشوق های سیاست خارجی در معاهده جدیدی که امروزه مطرح می شود ، کمیسیون اروپایی در تامین توانایی سیاست خارجی مورد نیاز برای رقابت با کشورهای عضو جهت چیرگی در این حوزه ، ناکام بوده است. گفته می شود که توسعه یک سیاست خارجی مشترک ، زمان زیادی ، بویژه در مناطقی با چالش های فراوان و مناطقی که منافع ملی ارجحیت دارند ، می برد. بنظر نمی رسد که یک سیاست خارجی مشترک با چنان سرعتی توسعه یابد که قادر به مواجهه با مسایل سیاست انرژی استراتژیک کنونی باشد و همچنان سیاست های مربوط به مسایل انرژی ، حول IEA باقی می مانند.

از آنچه گفته شد ، آشکار می شود که اتحادیه اروپا هنوز بسته سیاستی کاملی برای پشتیبانی از هر سیاست انرژی خارجی یکپارچه ای بوجود نیاورده است. درحال حاضر ، حتی اگر کشورهای عضو بسته کامل تری داشته باشند ، پیوستگی بازار از کارآیی چنین بسته ای می کاهد. به این دلیل است که استفاده هوشمندانه تری از ابزارها در هر دو سطح معنی می یابد. پیش از آنکه یک سیاست انرژی خارجی مطرح شود ، باید پیش نیازهای مشخصی را درنظر گرفت. در غیاب این شرایط ، این خطر وجود دارد که تقاضا برای تکصدایی تنها برای مصرف افکار عمومی بوده و بطور جدی مورد ملاحظه قرار نگیرد.

برای همکاری کشورهای عضو و شاید به مرور زمان واگذاری بخشی از حاکمیت خود در حوزه مسایل خارجی (انرژی) ، غیبت یک سازوکار بحران که بطور مناسبی هزینه ها و منافع را بین کشورهای عضو توزیع نماید (شاید در امتداد روش IEA در توزیع هزینه ها) و به کاهش هزینه مدیریت خطرپذیری در سطح کشورهای عضو ، کمک کند ، دلیل اصلی عدم موفقیت هرگونه مشوق اروپایی در سیاست انرژی خارجی است. درحالی که انتقال به یک اقتصاد کم کربن ، یک سیاست بلند مدت در زمینه آلاینده هاست ، مخاطرات کوتاه و میان مدت درنظر گرفته نشده اند.

یک سازوکار مدیریت بحران می تواند حداقل نیاز (سیاسی) همه کشورهای عضو برای حمایت از روابط انرژی خارجی استراتژیک و همراه با آن ، استراتژی سرمایه گذاری شرکت ها باشد. چنین سازوکاری لزوما" درون یک چارچوب حداقلی اتحادیه اروپایی بدلایل توزیع منافع و هزینه ها (و اجتناب از تکروی کشورهای عضو با سیاست های امنیت انرژی ملی) و شکل گیری سطحی از آرامش سیاسی برای مشوق های سیاست انرژی خارجی ، بهتر به اجرا درخواهد آمد.

اکنون اتحادیه اروپا چه می تواند بکند تا زمینه را برای یک سیاست انرژی بر پایه اروپایی تر فراهم آورد؟ اقدامات احتمالی کمیسیون اروپایی ، بیشتر مادی بوده و باید در آغاز فرآیند آزادسازی در وهله نخست صورت گیرند ، چرا که بخشی از کاربری مناسب بازار تلقی می شوند :

1. فراهم آوردن بازاری با شفافیت در جریان ها و قیمت ها
2. زمینه ای برای ایجاد نوعی معیار از امنیت عرضه
3. شکل گیری سیستمی یکسان نگر برای کشورهای عضو تا ترتیبات یکدیگر را درنظر داشته باشند.

در چنین صورتی ، اتحادیه اروپا می تواند شروع به شکل دادن - برپایه مسئولیت های تقسیم شده - و توسعه یک سیاست انرژی خارجی و نه چیز دیگری نماید. کمیسیون اروپایی موردی متقاعد کننده نداشته تا کشورهای عضو از سیاست های ملی خود چشم پوشند ، همانگونه که سیاست های نفتی خود را در آژانس بین المللی انرژی تضمین می کنند. عدم وجود یک سیاست مدیریت بحران ، بویژه برای اعضای کوچکتر یا پیرو ، اهمیت دارد ، چرا که اعضای بزرگ تر ، موقعیت بهتری در تضمین منافع خود با وجود کاهش کارآمدی ابزارهای ملی بدلیل بازار داخلی ، دارند. پس اتحادیه اروپا باید بخاطر داشته باشد که توان ناکافی فعلی که به آن در حوزه انرژی و سیاست خارجی استراتژیک تفویض شده ، زمان زیادی می برد تا به چیزی تبدیل شود که می توان آن را تکصدایی درنظر گرفت. کمیسیون اروپایی می تواند این کار را با افزایش شفافیت و آماده کردن زمینه برای یک مدیریت بحران ، شروع کند.

آنها باید بر تشویق کشورهای عضو و شرکت ها در مسابقه ای رو به ترقی تمرکز و بهترین کارهای صورت گرفته در جهت مثبت را پاداش دهند. همچنین باید بسمت یک اقتصاد کم کربن که سیاست بلند مدت اتحادیه اروپا در زمینه محدودیت ها بوده و بخش پیوسته ای از دیدگاه های مربوط به امنیت عرضه است ، حرکت کنند. یک سازوکار بحران هوشمندانه ، پایه ای برای توسعه سیاست انرژی خارجی است و نه چیز دیگری.

چهار بخشی که کتاب «دیپلماسی گاز» را شکل می دهند گستره ای از بازار و نحوه قیمت گذاری گاز، تا نیاز اروپا و روابط روسیه و اروپا و نقش ایالات متحده در این بین را به تصویر می کشد. اینکه در فضایی که انرژی و تلاش برای دستیابی به منابع جدید و بهره گیری هرچه بهتر از امکانات فعلی به عنوان اولویت اول تمامی کشورها و به ویژه اروپا در بحران کنونی در حوزه سیاست خارجه قرار گرفته جایگاه گفتمان و تأثیر آن بر نحوه تعامل بین مصرف کننده و تولید کننده را با توجه به روند کنونی بحران عرضه – تقاضا بیش از پیش مشخص می کند. روسیه و اروپا در طول چندقرن گذشته آنقدر تجربه دارند که بدانند چگونه بحران ها را پشت سر بگذارند، اما آنچه مهم است نحوه برخورد واحدهای سیاسی با این بحران ها و پیش بینی آینده با توجه به تهدید ها و فرصت های احتمالی و پیش روست.

این بدیهی است که هر واحد سیاسی در جهت بهره گیری هرچه سریعتر و بهتر از منابع خود در فضای بین الملل، گام بر می دارد، اما همانطور که در ابتدای این گفتار، بیان شد بررسی بحران و رسیدن به راه حل منطقی و پایدار با توجه به قاعده برد-برد است که می تواند فضایی مطمئن را برای حرکت رو به جلو ایجاد نماید. »


ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ن شرفی
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
کتاب دیپلماسی گاز را مطالعه نمودم ، بسیار کتاب وزین و مفیدی برای صنعت نفت و گاز میباشد
به نویسنده این کتاب تبریک گفته و آرزوی موفقیت روز افزون ایشان را دارم
ناشناس
۱۷:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
ایران از نظر ذخایر گاز رتبه اول دنیا رو داره ...
خبازي مقدم
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
در زمان وزارت رزم اراروسها امتياز نفت شمال را ازايران گرفتند تا غائله اذربايجان به رهبري پيشه وري را حمايت نكنند حالا ترس ازاين است كه به خاطر اين حمايت روسيه از ايران نگذارد ايران رقيبي براي فروش گاز به اروپا باشد
ایمان
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۲
دانش: یکی از بخش های مفقود شده ی یا حداقل کم رنگ شده ی سیاست در ایران
تعداد کاراکترهای مجاز:1200