صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۳۱۲۱۷
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۶ - ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - 14 November 2015
نادر عزت‌اللهی:پیروانی گفت نصف بابات هم نیستی!

سعید چاق بود و می‌گفتند فوتبالیست نمی‌شود!

نادر عزت‌اللهی پدر سعید عزت‌اللهی که خودش از بهترین‌های فوتبال گیلان بود، لحظه گل زدن سعید به ترکمنستان را یکی از زیباترین لحظات عمر ورزشی خود می‌داند .

نادر عزت‌اللهی پدر سعید عزت‌اللهی که خودش از بهترین‌های فوتبال گیلان بود، لحظه گل زدن سعید به ترکمنستان را یکی از زیباترین لحظات عمر ورزشی خود می‌داند .

به گزارش "ورزش سه"، او می‌گوید در لحظه گل زدن او ثمره سال‌ها تلاش خودم و همسرم را به بهترین شکل ممکن دریافت کردیم.

سعید سنگین و تپل بود
نادر عزت‌اللهی می‌گوید: سعید غریزه و شعور فوتبال را از بچگی داشت اما چون کمی سنگین‌تر از همسن و سالان خودش و به اصطلاح تپل‌تر از دیگران بود، هیچ وقت کسی او را فوتبالیست بزرگی برای آینده نمی‌دانست. با این حال چه در مدرسه فوتبالش در رده نونهالان با آقای ستوده و چه در زمانی که دستیار آقای علی دوستی در تیم‌ملی نوجوانان بودم از قول این دو عزیز یادآور می‌شوم که سعید شبیه یک ستاره آینده‌دار نیست اما چیزهایی در وجودش هست که باید درباره‌اش به آینده امیدوار بود. 

انگیزه‌ها سعید را به هدف رساند
نادر عزت‌اللهی در ادامه می‌گوید: با خودم گفتم شعور و غریزه و استعداد یک فوتبالیست به هدف می‌رساند مهم همین است ضمن اینکه چاقی و کوتاهی و هر نقص دیگری در شکل ظاهری و آناتومیکی یک فوتبالیست بخصوص اگر بچه باشد، قابل رفع است. به همین علت است که سعید لاغر شد و استعدادهایش را ظهور داد و در 13، 14 سالگی طوری شده بود که مسوولان باشگاه آتلتیکومادرید او را از همان زمان زیرنظر گرفته و بازی‌هایش را در تیم‌های ملی نونهالان و نوجوانان دیدند. حالا هم می بینید که سعید از خوش قدوقامت‌ترین‌هاست و از حیث آیرودینامیکی کمترین نقص را در بدنش دارد. 

زانویم مرا دور کرد
نادر عزت‌اللهی از دوران فوتبالش می‌گوید و جواب نقل قول محمد حبیبی را می‌‌دهد. به او می‌گوییم حبیبی گفته اگر نادر عزت‌اللهی قرار بود به حقش برسد، امروز 70 بازی ملی داشت و او جواب می‌دهد: محمدآقا همیشه لطف داشته است. در زمان مربیگری مرحوم دهداری در تیم‌ملی همان زمانی که 14 نفر استعفا داده بودند، آقای دهداری من و آقا سیروس خدابیامرز را از انزلی به تیم‌ملی دعوت کردند همان زمانی که جواد زرینچه، عابدازده با پیراهن ژاندامری و مجتبی محرمی و نادر محمدخانی با پیراهن نیروی زمینی سر تمرین می‌آمدند. همه جوان بودند و من هم 24 ساله بودم. اتفاقا همین دکتر اسدی که دبیرفدراسیون است هم عضو آن تیم‌ملی بود و جزو دانشجویان محسوب می شد. من 3 روز مانده به مسابقات پایم پیچید و دیگر نتوانستم همراه تیم‌ملی به قطر بروم و بعد از آن هم مدت‌ها روند بهبودم طول کشید و وقتی هم که کاملا خوب شدم آقای پروین سرمربی تیم شده بود و به جز همه ملی‌پوشان وقت، مستعفیان هم به تیم‌ملی برگشته بودند و حسابی ترافیک بود. طوری که آقای پروین در مسابقات بازی های آسیایی 1990 پکن مجبور بودند حمید درخشان، رضا احدی، فنونی‌زاده، کریم باوی، حمید استیلی و خیلی‌های دیگر را از تیم‌ملی خط بزنند و دیگر فرصتی برای حضور در تیم‌ملی وجود نداشت. 

حرف پیروانی در رختکن
سعید همه زندگی من، همسرم و خواهر خودش است، وقتی بازی دارد همه ما همه وجودمان را به او اختصاص می‌دهیم. دیروز برای دیدن بازی سعید از انزلی آمدم و بعد از بازی به رختکن تیم‌ملی رفتم و با سعید که می‌خواست مستقیم به فرودگاه برود، خداحافظی کردم. افشین پیروانی که مقطعی حریف و هم‌بازی ما بود و حالا هم یک مدیر با لیاقت برای تیم‌ملی است، صحنه‌ای را که من پسرم را در آغوش گرفته و مشغول خداحافظی با او بودم را دید و به شوخی دست سعید را گرفت و گفت: «پسر یک وقت مغرور نشوی، تو هنوز نصف بابا نادرت هم نشدی!» 

سعید رئال را دوست دارد
درست است که مقصد اولیه سعید آتلتیکو بود اما هم او و هم من عاشق رئال هستیم و در رویاهایم او را با پیراهن سفید رئال مادرید می‌بینم، اگر اتفاق غیرمترقبه‌ای پیش نیاید او تا 3 سال دیگر به بالاترین سطح فوتبالش می‌رسد. البته ما در ایران هم می‌توانستیم او را در راه رسیدن به اهدافش کمک کنیم. در ایران مربیان بسیار خوبی در سطح پایه هستند اما مشکل همه این است که غنای فردی و قدرت مربیگری وجود دارد فقط اینجا امکانات به اندازه آنجا وجود ندارد.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200