صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۲۳۳۳۷
تعداد نظرات: ۳۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ - ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - 13 October 2015

جشن ازدواج در میان هلهله کارتن‌خواب‌ها (+عکس)

برایش آرزوی خوشبختی می‌کنم. چرخی در حیاط نه چندان بزرگ مرکز مهر می‌زنم. حال می‌فهمم که عروس جوان درست می‌گفت که حسرت یک آغوش و حسرت یک نگاه بدون قضاوت در نگاه تمامی مهمانان موج می‌زند.

ایسنا امروز خبری را منتشر کرد که براساس آن دو کارتن خواب ازدواج کرده اند و به جمع یک مرکز حمایت از زنان کارتن خواب آمده بودند اما ایسنا با اصلاح این خبر اعلام کرد که این عروس و داماد جز فعالان اجتماعی و حامیان این مرکز خیریه هستند.

 ایسنا نوشت: با عرض پوزش از مخاطبان گرامی، در مورد گزارش ازدواج زوجی در محل "جمعیت طلوع بی‌نشان‌ها" که در بامداد سه‌شنبه ارسال شده ، به اطلاع می‌رساند زوج یادشده یاور جمعیت بوده‌اند که به اشتباه کارتن‌خواب معرفی شده‌اند.

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) بدین وسیله مراتب پوزش مجدد خود را از مخاطبان و این زوج گرامی اعلام می‌کند . متن صحیح گزارش به شرح زیر است:

گزارش ایسنا از جشن ازدواجی در میان هلهله کارتن‌خواب‌ها

در مرکز باز شد. ماشین مدل بالایشان نگاهم را خیره کرد. عروس و داماد جوان، دست در دست هم از میان دالانی که زنان کارتن‌خواب بهبودیافته برای عبورشان تشکیل داده‌اند و در میان هلهله‌ها و کل کشیدن‌ها با لبخندی گرم و البته اشک‌های عروس جوان، عبور می‌کنند...

زمانی که زوج جوان پس از حدود یک ساعت انتظار وارد حیاط مرکز "مهر" می‌شوند، بیش از هر چیز به نگاه و حالات زنان کارتن‌خواب بهبودیافته که مدت پاکی بعضی از آن ها شاید به 15 روز می‌رسد، خیره می‌شوم؛ نگاه‌هایی که "حسرت" وجه مشترک تمامی آن‌هاست....

به گزارش ایسنا چند دقیقه‌ای از ورود عروس و داماد می‌گذرد. داماد حسابی سرگرم مراسم شده ، کنار عروس جوان که حضور در میان کارتن‌خوابها را برای بهترین روز زندگی‌اش برگزیده می‌نشینم و می‌پرسم: چرا وقتی وارد شدی گریه می‌کردی ؟ می‌گوید: 8 ساله که به همراه همسرم یاور جمعیت "طلوع بی‌نشان‌ها" هستیم. 8 ساله که هر سه‌شنبه شب با بچه‌های طلوع به پاتوق‌ها میریم و غذا بین کارتن‌خواب‌ها پخش می‌کنیم. 8 ساله که زنان و دخترانی رو تو خیابون‌ها دیدم که به خاطر بی‌کسی تو همین خیابون‌ها جون دادند و از دست رفتند.



عروس جوان احساساتی‌تر می‌شود و ادامه می‌دهد: همه دخترا تو بچگی‌هاشون آرزوی عروس شدن دارن. وقتی دختری تو 21 سالگی کارتن‌خواب میشه یعنی از همه چیزش گذشته، حتی بدنش، یعنی تمام آرزوهاشو خاک کرده...اما اینا زنده‌اند، نفس می‌کشن؛ پس حق زندگی کردن، شادی و خندیدن دارن؛ من خوشحالم که مهمانان مراسمم کسانی هستند که هشت ساله باهاشون زندگی کردم، خوشحالم که با شرکت توی مراسم من می‌خندن و بهم تبریک میگن...عروسی ما هیچ تفاوتی با عروسی بقیه زوج‌ها نداره ، هرکسی دوست داره شادی‌اش رو یه جور تقسیم کنه، ما هم این شکلی دوست داشتیم...

برایش آرزوی خوشبختی می‌کنم و بلند می‌شوم؛ چرخی در حیاط نه چندان بزرگ مرکز می‌زنم. عروس جوان درست می‌گفت، حسرت یک آغوش، حسرت یک نگاه بدون قضاوت در چشمهای همه آن‌ها موج می‌زند.

وقتی با یکی از دختران عضو جمعیت "طلوع بی‌نشان‌ها" هم‌کلام می‌شوم، برایم تعریف می‌کند که چندسال پیش دو نفر از کارتن‌خواب‌های بهبودیافته " علی و سارا" با هم ازدواج کرده‌اند و شکر خدا دو سالی هست که به خوبی دارند کنار هم زندگی می‌کنند. وقتی می‌پرسم کجا می‌توانم با آنها صحبت کنم ، می‌گوید: سارا و علی هم امشب اومدن عروسی...



سارا را از دور می‌بینم و چون حسابی مشغول رسیدگی به مهمان‌هاست، زمانی برای گفت‌وگو ندارد، اما شاید هیچ کس با دیدن سارا نمی‌تواند باور کند او هم روزی کارتن‌خواب بوده است. با علی مشغول صحبت می‌شوم، تعریف می‌کند بچه اهواز است ، از 14 سالگی کار می‌کرده و قبل از جریان کارتن‌خوابی‌اش همه چیز داشته و به قولی ثروتمند بوده است.

علی در حالیکه با غرور می‌گوید "من 9 ساله پاکم" تعریف می‌کند که از 20 سالگی تا 9 سال پیش هروئین مصرف می‌کرده اما از مهر 85 با شرکت در جلسات NA پاک شده است.

وقتی از جلسات NA حرف می‌زند با قاطعیت و اطمینان می‌گوید : هیچ بیمارستان، زندان، شکنجه و باتومی نتونست منو از دام اعتیاد رها کنه و فقط 12 قدم NA بود که منو نجات داد.

وقتی از کنار علی آقا بلند می‌شوم، زنی میانسال توجهم را جلب می‌کند، کنارش می‌نشینم . چند ثانیه‌ای می‌گذرد، نگاهم می‌کند. می‌پرسم دوست داری صحبت کنیم؟ می‌گوید : از چی؟ می‌پرسم: چی شد که کارتن خواب شدی؟ به آسمان نگاهی می‌کند و بدون مقدمه می‌گوید : اسمم سانازه ، الان 52 سالمه ،از 46 سالگی شیشه مصرف می‌کردم. طلاق گرفته بودم و پیش بابام زندگی می‌کردم، وقتی فهمید معتاد شدم از خونه پرتم کرد بیرون....

با بغض ادامه می‌دهد: حتی الان که 4 ماه و یک روزه که پاکم، هم‌ خونه رام نمی‌ده، فقط خواهرم یه وقتایی میاد اینجا بهم سر می‌زنه.

لبخند می‌زند و ادامه می‌دهد : اینجا خونه ماست، راضی‌ام. همه چی داریم، تازه من اینجا بافتنی هم یاد گرفتم. دوست ندارم از اینجا برم، می‌دونم اگه برم بیرون بازم همون آش و همون کاسه است! مگه اینکه بابام قبول کنه برگردم خونه.

سرش را می‌اندازد پایین و با لحن بچگانه‌ای می‌گوید: کارتن‌خوابی بده، بده، خیلی بد.... دوبار خفتم کرده‌اند، با چاقو تهدیدم کردند. مردای معتاد وقتی نشئه می‌شدن همه کار میکردن ، اما وقتی خمار بودن حتی اگه می‌زدی تو سرشون نمی‌پرسیدن چرا زدی؟

وقتی می‌پرسم چطور در 46 سالگی معتاد شده؟ می‌گوید: خانم تو این مهمونیای آنچنانی بالای شهر رفت و آمد داشتم؛ اولین بار اونجا کشیدم گفتن نمی‌ذاره خسته شی، انرژی بهت میده. به خودم اومدم دیدم وسط خیابونا آواره شدم و همونایی که معتادم کردن الان دارن اونور آب عشق و حال می‌کنن.

می‌گویم آرزویت چیست؟ سریع می‌گوید: تا حالا بهش فکر نکردم.

نمی‌گذارد ادامه بدهم، بلند می‌شود و می‌گوید: خوشحالمون کردید که اومدید.

در حالی که حسرت‌ها، نگاه‌های پر از بغض و خنده‌های تلخشان لحظه‌ای از جلوی چشمانم کنار نمی‌رود در گوشه و کنار حیاط مرکز "مهر" زنان و دختران جوان را می‌بینم که محکم به سیگارهایشان پک می‌زنند؛ جوری که انگار می‌خواهند تمام حرصشان را بر سر آن یک نخ سیگار خالی کنند...

ساعت از نیمه‌شب می‌گذرد. خداحافظی می‌کنم و از مرکز بیرون می‌آیم. تمام راه مسائلی چون آمار 15 تا 17 هزار کارتن خواب کشور که به گفته مسئولان بهزیستی حدود یک درصد آنها را کودکان و حدود 5 تا 10 درصدشان را زنان تشکیل می‌دهند، همچنین هشدار نسبت به روند رو به رشد تعداد زنان کارتن‌خواب توسط مسئولان شهری ذهنم را پر می‌کند. در چنین شرایطی تا چه حد برنامه‌های علمی و مدون برای پیشگیری از این آسیب، جلوگیری از شیوع آن و یا حتی ساماندهی افراد مبتلا و کارتن‌خواب در کشور انجام شده؟ این اقدامات تا به حال چقدر موثر بوده‌اند؟ آیا نیازی به بازنگری دستورالعمل‌ها و یا سیاست‌های موجود در این حوزه نیست؟ آیا تلاش امثال عروس و داماد جوانی که راه کمک به این افراد را برگزیده و حتی در بین آنها جشن عروسی‌شان را گرفته‌اند، کافیست؟

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۰
در انتظار بررسی: ۸۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۲
ماشین عروس کارتن خوابها اینه؟؟؟
ناشناس
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۲
اخی کارتون خواب پورشه سوار
ناشناس
۲۲:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
چرا برای این خبر لینک تلگرام نمی گذارید ؟
ناشناس
۲۰:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
چه زیباست واقعا! ایشالا خوشبخت شن
ناشناس
۱۸:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خوشبختی واقعی یعنی تفکر این زوج
اعظم
۱۷:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خوشبخت بشن خداهمیشه باورشان باشه
سعید
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
انشاالله خوشبخت بشن زندگی خو بی داشته باشن .
ناشناس
۱۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
اون ماشینو کی بهشون داده
بهرام
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خوشم اومد
ناشناس
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
به آرزوی سعادت و خوشبختی برای این زوج جوان و نیز امید به سرو سامان یافتن زندگی سایر هموطنان
غریبه
۱۳:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
افتخار کنید با این همه در امد نفت ومعدن وصادرات . باید تیتر بزرگ میزدید در ایران کارتن خواب بیکار و بیمار
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
سلام شما دیگه چرا تیتر رو اشتباه زدید؟
ناشناس
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
احسنت به همت اعضای جمعیت طلوع بی‌نشان‌ها
ناشناس
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
مبارک است انشاء ا...
زهرا
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
همیشه امید هست. باور کنیم.
ناشناس
۱۱:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
مبارکه
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
چقدر دنیا کثیف و بی ارزشه
مجيد
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
كارشون خيلي خوب بود پيروز باشن
مختارنوربخش
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
درود
رضا
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خدا کنه خوش بخت شن !
ناشناس
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خوشحال شدم
نقی
۱۰:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
انشاله مبارکه
ناشناس
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
عالی بود. آرزوی سلامتی ......
امیر مهابادی
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
با سلام کارمندان عصر ایران، واقعا دستتون درد نکنه خیلی اخبارتون بجا بود، امیدوارم خوشبخت بشن آخر و عاقبتشون پر از خیر و پرکت باشه
ناشناس
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
اجازه گرفتيد عكسشون رو منتشر مي كنيد
ناشناس
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خوشبخت بشن انشاالله
MEHDI
۰۸:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
خدا را بینهایت شاکرم که دو جوان عزیز ایرانی با کمال آرامش و خوشی زندگی خود را آغاز کردند.
ناشناس
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
ایشالله خوشبخت بشن به پای هم
هم یه شغل مناسب پیدا کنن
زندگی سخته
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
بابا خودشون که کارتن خواب نبودن
ناشناس
| |
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
مرحبا
تعداد کاراکترهای مجاز:1200