صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۲۲۲۵۵
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۵ - ۱۶ مهر ۱۳۹۴ - 08 October 2015

جرمی کوربین؛ اتفاق یا ضرورت تاریخی...؟

سعید افشار
عصر ایران - روز 29 سپتامبر 2015 جرمی کوربین، رهبر جدید حزب کارگر بریتانیا، در کنگره سالانه حزب اش سخنرانی مهمی کرد.
او از احیای چهره انسانی کشورش، که از اهداف اولیه تشکیل حزب کارگر بود، سخن به میان آورد و از مخالفت خود با گسترش سلاح هسته ای سخن گفت و از برنامه های برخی گروه های فلسطینی حمایت کرد؛ اگرچه در برابر برخی ابهامات مانند حمایت حزب از جدایی اسکاتلند سخنی به میان نیاورد.



فیلسوفانی از سال ها پیش گفته اند که "دوران های تاریخی، رهبران مورد نیاز خود را بوجود می آورند". در همین بریتانیا، نزدیک به چهل سال پیش، اعتصابات هرچند نابخردانه کارگران معادن زغال سنگ و همراهی فرصت طلبانه اتحادیه های کارگری و افزایش قیمت نفت خام در جهان مشکلات متعددی به وجود آورده بود.

از سوی دیگر، پایان جنگ های آسیای جنوب شرقی و آغاز رقابت های اقتصادی برای رشد و توسعه همه جانبه و حل بحران بیکاری در اغلب کشورهای صنعتی، لزوم تغییرات سیاسی در اکثریت کشورها و از جمله انگلیس را الزامی  می کرد.

در آمریکا، رونالد ریگان از حزب جمهوری خواه، با پشتوانه تفکرات مدرن اقتصادی میلتون فریدمن (که تئوری هایش به خوبی اثرات مثبت خود را در شیلی پس از کودتای ژنرال پینوشه با آغاز برنامه های توسعه کشور از راه اقتصاد آزاد نشان داده بود) رشد اقتصادی آمریکا را رقم زد و در سویی دیگر، پیروی بریتانیا از آن و افول محبوبیت حزب کارگر، باعث شد حزب محافظه کار، رهبری تازه رو کند: "خانم مارگرت تاچر" که بعدها در جریان جنگ های فالکلند و سرکوب تظاهرات معدن چیان انگلیس و پیاده کردن هرچه سریع برنامه های اقتصاد آزاد خود، به بانوی آهنین معروف شد.

خانم تاچر به محض در دست گرفتن سکان اداره کشور پس از پیروزی حزب محافظه کار در انتخابات بریتانیا، همانطور که گفته شد، برنامه های آزاد کردن اقتصاد دولتی کشورش را خیلی سریع آغاز کرد.
با وجود تظاهرات گسترده اتحادیه های کارگری و بخشی از مردم، توسط پلیس به مقابله با آنان برخاست و موفق شد تاحدی مشکلات را حل کند تا جایی که پس از گذشت سی سال از پیاده نمودن برنامه های تاچر، هنوز حزب محافظه کار به رهبری دیوید کامرون برنامه های او را دنبال می کند.

در زمان حاضر و حداقل در پانزده سال اخیر انقلاب، تغییرات بنیادین بیشتر کشورهای جهان به ویژه خاورمیانه را فرا گرفته و طبیعی است که قربانیانی هم داشته باشد. باتوجه به اعلام برنامه های جهانی سازی اقتصاد و تثبیت موقعیت سازمان تجارت جهانی و موضوع تضمین آینده جهان، ظاهرا لزوم تغییرات سیاسی زیربنایی در برخی نقاط جهان ضروری به نظر می رسید، طوفان تغییرات در ده سال اخیر، بخش خاورمیانه را در نوردید و از صدام حسین در عراق گرفته تا قذافی در لیبی را از بین برد و مصر، تونس، یمن، عراق و سوریه را هم تحت تاثیر قرار داد.

ظهور القاعده، النصره، طالبان، بوکوحرام و داعش در این مناطق شاید در راستای سناریوی تجدید نقشه سازی در خاورمیانه باشد وگرنه دلیلی ندارد که افکار ابن تیمیه پس از صدها سال نبش قبر شده و در زیر نقاب داعش، زشت ترین و خشن ترین قرائت دینی را از اسلام تبیین کند.

در حدود هشت سال پیش هم تحولات خاورمیانه تاثیرات خود را در جهان نشان داد. تیم جورج بوش و حزب جمهوری خواه ایالت متحده، پس از حمله به عراق و افغانستان از حریم قدرت دور شدند تا چهره آمریکا را اصلاحشود. حزب دمکرات آمریکا در سال 2008 یک شخصیت کاریزماتیک رو کرد: باراک حسین اوباما که با ظاهری سیاه پوست و در مقام یک حقوقدان و وکیل دادگستری چهره ای دیگر از آمریکا به جهانیان نشان داد.


او سریعاً اقدام به خارج کردن نیروهای ارتش آمریکا از عراق و افغانستان کرد. این سیاست پاسخی مثبت در افکار عمومی خود آمریکا و جهانیان داشت. ولی به هر روی او سال دیگر باید کاخ سفید را ترک کند و درست یکسال قبل از ترک کاخ سفید، بریتانیا یک رهبر جدید  پرورش می دهد تا شاید جای خالی پرزیدنت اوباما کمتر به چشم آید. جرمی کوربین با ظاهری کاملا متفاوت، دارای محاسن سفید و بسیار نزدیک به فرهنگ خاورمیانه، شاید دور نباشد که چندسال بعد نخست وزیر کوربین، اولین کسی باشد که پرچم سفارت بریتانیا در کشور فلسطین را به اهتزاز در می آورد.

اگرچه ممکن است این ماه عسلی کوتاه و سوار شده بر احساسات عوام باشد و شاید هم بازگشت توفان پوپولیسم این بار پس از یونان در بریتانیا رخ دهد. شاید هم یک ضرورت تاریخی است و نه یک اتفاق ساده ... .

فقط یک سؤال باقی می ماند، چه کسانی مسؤول چرخش مداوم عوام زدگی و رفت و برگشت پی در پی آن در میان ملل جهان هستند.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200