صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۴۱۹۰۱۳
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۵ - ۰۱ مهر ۱۳۹۴ - 23 September 2015

نرودا عاشق بود نه سیاستمدار

 پابلو نرودا را باید یکی از شاعران مهم ادبیات جهان تلقی کرد. او با زبانی نرم سخنان سنگین خود را به مخاطب عام می‌چشاند. عشق با تمام نمودهای جسمی و روحی‌اش، در شعر نرودا حضور پر رنگی دارد.

«به وقتی می‌اندیشم که دوستم داشتی

به زمانی که رفت

و درد به جای خالی‌اش نشست

پوستی دیگر بر این استخوان‌ها پوشیده خواهد شد

و چشمانی دیگر بهار را خواهد دید

و آنگاه هیچ یک از آنها که آزادی را به بند می‌کشیدند

آن‌ها که میان غبار، معامله می‌کردند

آن مقا‌م‌های دولتی و تجار

هیچ یک

در حصار زنجیرشان قادر به حرکت نخواهند بود»

به گزارش ایلنا، پابلو نرودا سراسر زندگی خود را در مبارزات سیاسی، تبعید و بازداشت گذراند. اما نمی‌توان تأثیرِ زبان شاعرانه‌ی او در تحول ساختار شعر اسپانیایی را انکار کرد. شعر نرودا نگاهی است به خلاء درونی انسان، آنچه کمتر قلم و زبانی توان به تصویر کشیدنش را دارد و از این رو نرودا را باید شاعر همه‌ی اعصار نامید نامید. شعر او امروز به آخرین سنت‌های شعری زمان معاصر پیوسته است.

صد شعر عاشقانه‌ی او مصداق کاملی از تغزل عینی و حسی است و درک او از معشوق؛ درکی یگانه است و سبب می‌شود که نام ماتیلده هم‌ردیف بلقیس نزار قبانی و آیدای بامداد و مانند آنها قرار گیرد که البته تعداد این معشوق‌های یگانه به‌رغم تعدد آثار تغزلی در دنیا چندان زیاد نیست، چراکه اغلب، درک شاعر از عشق، درکی یگانه و مختص او نیست و لاجرم معشوق و در نتیجه عشق ماهیتی یگانه نمی‌یابند.
                  
زندگی‌نامه

پابلو نرودا در شهر پارال در ۴۰۰ کیلومتری جنوب سانتیاگو بدنیا آمد. پدرش کارمند راه آهن و مادرش معلم بود. هنگامی که دوماهه بود مادرش درگذشت و او همراه پدرش در شهر تموکو ساکن شدند.

او از کودکی به سرودن شعر علاقه نشان می‌داد اما پدرش با این موضوع مخالف بود. یکی از مشوقان او گابریلا میسترال بود که خود بعدها برنده جایزه نوبل ادبیات شد. نرودا نخستین مقاله‌ی خود را در سن شانزده سالگی در یک روزنامه‌ی محلی منتشر کرد.

نرودا درسال ۱۹۱۷ نخستین اثر خود را در روزنامه‌ی” لامان یانا” منتشر کرد. درسال ۱۹۲۱ به سانتیاگو، پایتخت شیلی رفت و در دانشسرای عالی آن شهر به تحصیل ادبیات فرانسه پرداخت.

پابلو بیست سال بیشتر نداشت که یکی از ارزنده‌ترین آثار شعری ادبیات جهان (بیست غزل عاشقانه و یک سرود نومید) را سرود و با انتشار آن راه نوینی را پیش روی نهضت مدرنیسم در شعر جهان که با بحران روبه رو بود، بازگشود تا آنجا که منتقد و محقق مشهور (بالیرده) در کتاب خود (تاریخ ادبیات جهانی) مطالعه این کتاب را برای رسیدن به بلوغ تغزلی همه شاعران معاصر دنیا لازم می‌داند.

نرودا همواره یک فعال سیاسی – ادبی بود. در سال ۱۹۶۹ نامزد حزب کمونیست شیلی برای ریاست جمهوری شد که بعدها به نفع دکتر سالوادرآلنده از این نامزدی استعفا داد وتمام تلاشش راصرف حمایت از آلنده کرد.

پس از انتخاب آلنده به ریاست جمهوری توسط مردم شیلی ، نرودا به عنوان سفیر کشورش راهی پاریس شد و در سال۱۹۷۱ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد.

نرودا سال ۱۹۷۳ به شیلی بازگشت و همزمان با مرگ آزادی در جریان کودتای نظامی پینوشه، در بیمارستانی واقع در سانتیاگو، کمی دورتر از کاخ ریاست جمهوری شیلی که توسط تانک‌های کودتاگران گلوله باران می‌شد، درحالی‌که به دستور مستقیم دیکتاتور آینده شیلی تحت نظربود، در ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ چشم از جهان فروبست.

نرودا، پدیده‌ای حیرت‌انگیز در ادبیات جهان است
         
احمد پوری (مترجم و ویراستار ادبی) معتقد است: پابلو نرودا را باید یک چهره‌ی ادبی به‌شمار آورد. درست است که او با سیاست هم درگیر بود، اما آنچه امروز او را ماندگار کرده، چهر‌ه‌ی ادبی‌اش است.

او درباره اینکه تمرکز نرودا عوماٌ روی چه نوع اشعاری بود به خبرنگار ایلنا می‌گوید: نرودا شاعر متعهدی بود. متعهد به این معنا که نسبت به تعهدات و تحولات سیاسی و اجتماع خود حساسیت داشت. او شاعر بزرگی بود و در اشعارش عشق همراه با سیاست به هم آمیخته شده است. عشق به انسان و محوریت‌های انسانی در آثارش دیده می‌شود و این محوریت‌ انسانی در کتاب «بیست شعر عاشقانه و یک سرود نومیدی» کاملاً مشهود است.

نرودا سرودن شعر را در سال 1924  با اشعار عاشقانه آغاز کرد که اتفاقاً توانست او را بسیار محبوب کند. بعد به همان نسبت که اشعار عاشقانه می‌سرود، شروع به سرایش اشعار سیاسی هم کرد. از نرودا باید به عنوان یک شاعر متعهد و عاشق یاد کرد.

 مترجم آثار نرودا با اشاره به اینکه اشعار عاشقانه‌ی نرودا ماندگارتر از اشعار سیاسی او هستند؛ ادامه می‌دهد: فکر می‌کنم نرودا در سرایش اشعار عاشقانه موفق‌تر بوده است. در واقع اشعار که به مسایل سیاسی و تاریخی ارتباط پیدا می‌کند، دارای تاریخ مصرف هستند. اما شعر عاشقانه تاریخ مصرف ندارد. همچنین برخی از اشعار نرودا که جنبه‌ی انسان دوستی و انسان‌محوری دارد نیز جزء اشعار ماندگار او هستند. در واقع کفه‌ی وزنه‌ی اشعار عاشقانه‌ نرودا بر دیگر اشعارش می‌چربد.
                
پوری معتقد است: نرودا در عین حال که زبان تصویریِ دشواری را برای اشعارش درنظر گرفته بود، با شگرد حیرت‌انگیزی این دشواری‌ها را برای تمام اقشار جامعه قابل هضم می‌کرد. شعر او را همه‌ی گروه‌های روشنفکری و افراد عادی جامعه درک می‌کردند. وقتی نرودا برای کارگران شعر می‌خواند، آنان با نرودا همصدا می‌شدند و اشعار را می‌خواندند. این نشان می‌دهد که زبان نرودا در عین پیچیدگی‌های تصویری چقدر برای اقشار مختلف جامعه قابل درک بود و این یکی از خصوصیات حیرت‌انگیز آثار نرودا است.

او ادامه می‌دهد: نرودا یکی از پدیده‌های حیرت‌انگیز در ادبیات جهان است. پس از مرگش هنوز کتاب‌های او در سراسر جهان و حتی در امریکا، جزء 10 کتاب پرفروش سال محسوب می‌شود. پابلو نرودا محبوبیت حیرت‌انگیزی دارد که با گذشت زمان فراموش نمی‌شود و همچنان زنده است. کتاب‌های او با تیراژهای بالا و به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه و منتشر می‌شوند. وقتی خودِ نرودا زنده بود از این همه استقبالی که از او می‌شد حیرت می‌کرد. در زمان زنده بودنش کتاب‌هایش در عرض چند ماه به فروش می‌رفت. نرودا را باید به عنوان یک شاعر اجتماعی و عاشق و شاعری راستین شناخت.

این مترجم در پاسخ به این سوال که آیا دوستی نرودا با چهره‌هایی چون گارسیا لورکا و آرتور میلر تأثیر خاصی بر شخصیت و آثار نرودا گذاشته است؛ می‌گوید: دوستی نرودا فقط با این دو نفر نبود. او در شرایطی زندگی می‌کرد که سال‌های بسیار حساسی برای ادبیات و سیاست بود. تمام این آشنایی‌ها و دوستی‌ها حول یک محور می‌چرخید که نرودا ستاره‌ی آن جمع بود. البته از آن‌ها تأثیر می‌گرفت و تأثیر می‌گذاشت، اما آنقدر بزرگ نبود که بتوان در آثارش به آن اشاره‌ی مستقیم کرد.

پوری در اشاره به مرگ نرودا و ماجرای مسموم شدن او بیان می‌کند: نرودا در شرایط خیلی بدی فوت کرد. درست سیزده روز بعداز کودتای شیلی. البته نرودا از قبل سرطان داشت و در آن روزها به علت فشار شدیدِ عصبی که بر او وارد شد، سرطانش عوت کرد. عده‌ای معتقد بودند به او سم تزریق کرده و مسمومش کرده‌اند، اما اخیراً یک کالبد شکافی مجدد انجام دادند و اثری از سم در بدن او نیافتند و گفتند که مسموم نشده. اما من معتقدم حتی اگر مسموم هم نشده باشد، شدت این فاجعه (کودتای شیلی) به قدری زیاد بود که می‌توانست او را از پای درآورد.

وی همچنین به نام مستعار پابلو نرودا که از نام یک شاعر اهل چک به نام یان نرودا گرفته شده بود؛ اشاره می‌کند و دراین باره معتقد است: این نام‌گذاری دلیل ساده‌ای دارد و آن این است که پدر پابلو علاقه‌ای نداشت که فرزندش شاعر شود. وقتی پابلوی 10 ساله شعر می‌گفت، با بی‌اعتنایی پدر روبه رو می‌شد. به همین دلیل وقتی به طور جدی شروع به سرودن شعر کرد و در حال معروف شدن بود، در مطالعات خود به شاعری برخورد به نام یان نرودا که شاعری اهل چک بود. نام اصلی نرودا «نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو» است و این اسم را به عنوان اسم مستعار برای خود برگزید.

مترجم کتاب زندگی‌نامه‌ی پابلو نرودا درباره این کتاب می‌گوید: این کتاب زندگی‌نامه‌ی شخصی نروداست که در سال‌های آخر عمرش شروع به نگارش آن کرد. زمانی که دیگر زندگی‌اش به آرامش نسبی رسیده بود و به شیلی بازگشته بود و در جزیره‌‌ی «ایسلا مگرا» به معنای جزیره سیاه، در خانه‌ای که سال‌ها قبل برای خودش ساخته بود زندگی می‌کرد. او شروع به نوشتن خاطرات کرد اما متأسفانه فرصت پایان بردن آن نبود. جایی در کتاب اشاره می‌کند که « در کشور من، بار دیگر سربازان کشور من خیانت کردند». او به نوشتن ماجرای کودتای شیلی می‌پردازد و در همین جاست که یادداشت‌هایش به پایان می‌رسد و بعدها همسرش به همراه یکی از دوستان نرودا این یادداشت‌ها را جمع‌آوری کرده و به صورت کتاب منتشر می‌کنند.

پوری در پایان با اشاره به اینکه در ترجمه سعی کردم که ترجمه اشعار، به اصل شعر بسیار نزدیک باشند، ادامه می‌دهد: ترجمه اشعار او مثل ترجمه اشعار دیگر شاعران است. اینکه مترجم فضای شعر را درک کند از مهمترین مسائل ترجمه است. متأسفانه من شعرها را از زبان اصلی ترجمه نکردم ولی نسخه‌هایی را از زبان انگلیسی برداشتم که مورد تأیید خود نرودا بود و بعد از ترجمه هم مقایسه‌ای انجام دادم توسط دوستانی که اسپانیایی می‌دانستند. و در کل سعی کردم که ترجمه، به اصل شعر بسیار نزدیک باشد.

               
آثار پابلو نرودا


    پستچی

    من هستم

    خاطرات من

    ما بسیاریم

    اشعار تکمیلی

    اقامت بر روی زمین

    سرودهای همگانی

    بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا

    آوای جهانی

    تاریک و روشنا

    یادبودهای جزیره سیاه

ترجمه آثار به فارسی

بلندی‌های ماچوپیچو، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، نشر زمان نو ۱۳۶۱

سرود اعتراض، فرامرز سلیمانی، انتشارات دماوند ۱۳۶۱

اسپانیا در قلب ما، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، انتشارات گویا ۱۳۶۳

انگیزهٔ نیکسون‌کشی و جشن انقلاب شیلی، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، نشر چشمه ۱۳۶۴

عاشقانه‌ها، فرامرز سلیمانی و احمد محیط، نشر یوشیج ۱۳۶۴

هوا را از من بگیر خنده‌ات را نه( گزینه شعر عاشقانه)، احمد پوری، نشر چشمه ۱۳۷۴

و کتاب عشق و شعرهای دیگر، فرامرز سلیمانی، نشر آژینه، ۱۳۸۲

جهان در بوسه‌های ما زاده می‌شود( گزیده‌ای از اشعار ده شاعر معاصر) یغما گلرویی، نشر دارینوش، ۱۳۸۲

پایان جهان، فرهاد غبرایی، انتشارات نیلوفر.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200