شرق / جواد ماه زادهضعفهای فیلم «محمدرسولالله(ص)» مجید مجیدی را باید به پای فیلمنامهنویس نوشت یا کارگردان؟ بیگمان هردو در پرداخت بدونعمق این فیلم تاریخی سهیماند؛ فیلمی که بیشتر از دوران اسلام، به دوران پیش از اسلام پرداخته و سعی دارد با بهتصویرکشیدن روایاتی از زمان کودکی پیامبر، رویکردی متفاوت در پیش بگیرد.
اما پیرنگ ضعیف داستان که نقطه شروع مناسبی هم ندارد، این نمایش متفاوت را کودکانه و پیشپاافتاده کرده است.
حتی اگر دست به قیاس این فیلم با «محمدرسولالله(ص)» مصطفی عقاد نزنیم و آن فیلم و شخصیتهای ماندگارش چون حمزه و هند و علیبنابیطالب(ع) را نادیده بگیریم، باید بگوییم فیلم مجید مجیدی نه به ساحت شخصیتپردازی و خلق کاراکترهای ماندگار نزدیک شده و نه توانسته است براساس یک خط داستانی و شروع و پایان مشخص، برشی موفق و دراماتیک از دوره حیات پیامبر اسلام ارائه دهد.
فیلم به طرز غیرقابلباوری- غیرقابلباور به دلیل کارنامه موفق مجیدی در خلق ملودرامهای اجتماعی و فیلمهای معنویتگرا - در ارائه یک قصه قوی، روان و دراماتیک ناکام مانده است.
رویدادها یکی پس از دیگری بازگو میشوند و هر سکانس فیلم، تبدیل به خردهواقعهای میشود که قرار است با نخ تسبیحی به سایر روایات متصل شود و همگی کلیت فیلم را تشکیل دهند. چنانچه نویسندگان اثر، به یک مقطع زمانی یا یک رویداد خاص از زندگی پیامبر بسنده میکردند و پرداختی عالی و دراماتیک از آن ارائه میدادند، خردهماجراهای فیلم تا این اندازه سطحی و اغراقآمیز به نظر نمیآمد و توی ذوق نمیزد.
وقتی فیلمنامه با چنین اشکالی روبهروست و مخاطبش را سادهبین فرض میکند، بهطور طبیعی شخصیتپردازی هم در فیلم بهچشم نمیخورد و آدمها جملگی تخت و بدونعمق از کار درمیآیند. اگر بگوییم که شخصیتهای سریال موفق «امامعلی(ع)» همچون مالک اشتر، اشعث، مروان، ولید، معاویه و حتی شخصیتهای سریال کمترموفق «مختارنامه» نظیر مختار، ابنزبیر، کیان، شمر و... بهقدری خوب پرداخته شده بودند که هنوز سیما و لحن و نگاهشان در حافظه بینندگان جاری است، شاید علت را در دنبالهداربودن آن مجموعهها قلمداد کنیم. اما کافی است تنها قسمت اول این سریالها را با فیلم مجیدی مقایسه کنیم و تفاوتها را در فیلمنامهنویسی و دیالوگنویسی دریابیم.
نگاهی به کارنامه سینمایی مجیدی و پرتوی، ما را به این نتیجه میرساند که آنها جزء فیلمسازان و فیلمنامهنویسان طرازاول کشورمان هستند که در حوزههای موضوعی مورداحاطهشان، آثاری کمنظیر وکمنقص ساختهاند.
اما در مورد همکاری مشترکشان در فیلم «محمدرسولالله(ص)»، حتی در زمینه انتخاب بازیگر هم در راستای همان سطحیبینی و سادهانگاری حرکت کردهاند که در نوشتن فیلمنامه رفته بودند.
مهدی پاکدل در نقش ابوطالب که صدایی بسیار مسنتر از او برای صداپیشگیاش استفاده شده، محسن تنابنده در نقش ساموئل با آن گریم عجیب که هر لحظه بیم کندهشدن ریشش میرود، مینا ساداتی که قرار است از اول تا آخر فیلم لبخندهای معصومانه بزند، رعنا آزادیور در نقش عروس دیگر عبدالمطلب که تلاشی برای نزدیککردن چهرهاش به اعراب صورت نگرفته (مگر آنکه در نقش زنی از طایفهای غیرعرب بازی کرده باشد که اشارهای به آن نمیشود)، هیچکدام از لحاظ ویژگی چهره، به آن تاریخ و اقلیم نزدیک نشدهاند و گویی کارگردان خواسته است از کلیشه مرسوم خوبها و بدها استفاده کند و یاران پیامبر را از میان چهرههای زیبا و معصومانه برگزیند و برای نمایش شخصیتهای منفی یا منفور، به سراغ چهرههایی کمتر لطیف و بیشتر مردانه برود. اینچنین، کارگردان از عناصر مختلف درونی (قصهای) و بیرونی (عینی) استفاده میکند تا سویهای هرچه بیشتر متظاهرانه و اغراقآمیز در پیش بگیرد.
این سبک فیلمسازی و شخصیتپردازی -خصوصا در فیلمی که حوادث تاریخی را به تصویر میکشد- در سینمای سرگرمکننده کودکان و نوجوانان کاربرد بیشتری دارد و از آنجا که «محمدرسولالله(ص)» مجیدی نیز بیشتر به دوره کودکی پیامبر پرداخته است تا دوران پس از بعثت، میتوان گفت برای مخاطبان کودکی که بسیاری از وقایع فیلم را در کتابهای دینی خود خواندهاند، از جذابیت بیشتری برخوردار است؛ بهویژه سکانسهای مربوط به حمله سپاه ابرهه به مکه، نحوه دایهدارشدن محمد در نوزادی و زندهبهگورکردن دختران در دوره جاهلیت.
در این مجال کوتاه سعی شد بی آنکه تعریضی به مسئله بودجه و تبلیغات دولتی این فیلم وارد کنیم، به برخی اشکالهای فنی و محتوایی آن هم - از گریم و انتخاب بازیگر گرفته تا دیالوگنویسی و شخصیتپردازی - اشاره شود. مجموع این اشکالها ما را با حسرتی دیگر در حوزه سینما و تلویزیون مواجه میکند.
همانطور که سریال «تنهاترین سردار» مهدی فخیمزاده شکست خورد یا مجموعه «یوسف پیامبر» آن اندازه سردستی و آبکی رقم خورد تا نمایشی ضعیف از بسترهای دراماتیک مربوط به دوران امام حسن و حضرت یوسف(ع) ارائه شده باشد، حالا در پروژه «محمدرسولالله(ص)» نیز که گمان میرفت بتواند دستکم در خلق شخصیتهایی ماندگار در تاریخ سینمای کشورمان، قدمی بزرگ بردارد و تا سالها بیرقیب جلوه کند، این آرزو بر باد رفته و باید منتظر ماند و دید آیا در آینده، دوره صدر اسلام بار دیگر دستمایه فیلمساز و فیلمنامهنویسان دیگری قرار میگیرد یا خیر.
همانطور که از مسعود کیمیایی توقع ساخت فیلم تاریخی و از بهرام بیضایی انتظار ساخت کمدی را نداریم، میتوانیم از مجید مجیدی و کامبوزیا پرتوی توقعات سابق خودمان را بهعنوان منتقد و تماشاگر سینما داشته باشیم و به بازگشت موفق آنها به حوزههای مورد احاطه و آشنایشان امیدوار.