عصرایران؛ احسان محمدی- تیم منتخب ستارگان دنیا در دیداری خیرخواهانه مقابل پیش کسوتان فوتبال ایران قرار گرفت؛یک بازی خاطره انگیز با حاشیه های بسیار.
10 نکته را پیرامون این بازی یادآور می شویم:
1 - زمانی مدعی میشدند که ما برای «مدیریت جهان» برنامه داریم. دقت کنید؛ نمیگفتند آرزو، می گفتند برنامه! برگزاری این مسابقه یک بار دیگر نشان داد ما برای ورود به عرصههای جهانی حتی در ابعاد یک مسابقه فوتبال خیرخواهانه ناهماهنگ، آشفته، بی برنامه، پرهیاهو و سردرگم هستیم. برای بهتر شدن بیشتر از «شعار» نیاز به تمرین داریم.
2- چند سال پیش وقتی لیونل مسی به عربستان سفر کرد، عکسی از محافظین عربستانی او در در فرودگاه که مسلسل به دست داشتند مایه حیرت شد! گرچه در فرودگاه امام کسی مسلسل ندید اما باز هم نشان دادیم دور بودن از دنیا، جزیره ای زندگی کردن و اصرار برای ندیدن دیگران به ما چیزی اضافه نمیکند. ستارههای میلان پیش از این هم گلهمند بودند که چرا ایرانیها این همه آنها را می بوسند! دست در گردنشان می اندازند یا لپ شان را میکشند! برخی از این رفتارها مثل حفظ فاصله شخصی با یک فرد غریبه برای مسافر خارجی حس امنیت یا عدم امنیت را به همراه میآورد.
3- علی ملاقلی پور کارگردان جوان سینمای ایران دراعتراض به نحوه اکران فیلمش خود را به میانه میدان این بازی رساند. ملاقلی پور که فیلمش با اکران فیلم محمد رسول الله (ص) سینماهای خود را از دست داده است، با حضور در زمین این مسابقه پیراهنی را به تن داشت که نام فیلمش روی آن قرار داشت؛ او که برای پس گرفتن سینماهای فیلمش تلاش میکند این حرکت اعتراضی را پیش از مسابقه ایران و یاران سالگادو انجام داد! همین و بس!
4- باورکردنی نیست که در بین دو نیمه برخورد خداداد عزیزی و فرهاد مجیدی باعث قهر ستاره سابق استقلال شده است. بازی خیرخواهانه و جر و بحث؟!این اتفاق حتی قبل از بازی هم رخ داد. مهرداد میناوند نامه تندی نوشت که بگوید نیازی به حضور در این بازی ندارد! مجتبی محرمی پای « جیگر» را وسط کشید و متلک پراند. علی دایی ترجیح داد با تیمش به اردبیل برود و ... ما که برای یک دیدار دوستانه در رده پیش کسوتان این همه حاشیه درست می کنیم در پس پرده دیدارهای جدی چه ها کرده ایم؟!
5- ما هنوز تکلیف مان با خودمان روشن نیست! فارغ از فضای ورزشگاه در شبکه های مجازی طرفداران سرخابی به جان هم افتادند و از خجالت علی کریمی و فرهاد مجیدی درآمدند. ناسزاهای شرم آور، توهین به خانواده ها و به کار بردن الفاظ رکیک برای بازیکنانی که بازنشسته شده اند و پیراهن تیم ملی را در یک رفتار خیرخواهانه به تن کرده اند نشان از بیماری یک جامعه ندارد؟! ممکن است بعضی بفرمایند:« ای بابا! حالا چهارتا جوون یه حرفی زدند جدی نگیرید!» سرتان را از زیر برف بیرون بیاورید لطفاً! فحاشی و بددهنی از چهار نفر به چهارصدنفر، چهارهزار نفر، چهارصد هزار نفر و ... رسیده است!
6- علی عالی روزنامه نگار ورزشی نوشت: «صداوسیما بدون یک ریال هزینه برای این بازی، ویژه برنامه 90 پخش میکند و بدون صرف هزینهای، روبرتو کارلوس و سالگادو را به استودیو دعوت میکند و از رهاورد آن به آگهیهای هرثانیه 4میلیونی میرسد».آیا بخشی از این پول حق بیماران اماس و کودکان ایرانی نبود؟ ... کسی برای حرف حساب جوابی دارد؟
7- اگر این دیدار خیرخواهانه است و به قول یکی از برگزار کنندگان آن «هدف رسیدن به خدا با توپ فوتبال» است، چرا بانوان را به ورزشگاه راه ندادند؟ مگر آنها ام اس نمیگیرند؟ مگر درگیر این بیماری نمیشوند؟ مگر نمی توانند با نیت خیرخواهانه وارد ورزشگاه شوند؟ همه میدانستند که در این دیدار از روی سکوها واژه های فلفل دار رها نمیشود؟ پس چرا زنان را ( باز هم) محروم کردیم؟ این دیدارها تمرین خوبی است برای فرهنگ سازی. برای اینکه خانواده ها به ورزش علاقهمند شوند و تدبیری برای افزایش شمار تماشاگران نیز.
8- می گفتند و می نوشتیم تماشاگرها با فوتبال قهر کرده اند چون ستاره ها دیگر حضور ندارند. اما جمعه شب انبوهی از خاطره انگیزترین بازیکنان تاریخ فوتبال در زمین حضور داشتند، چرا کمتر از 50 هزار نفر برای تماشا آمدند؟
نسلی که با فرناندو هیرو و فیگو و بودو ایلگنر و مارسل دزایی و عابدزاده و جواد زرینچه و ... خاطره داشت پیر و کم حوصله شده اند، دنبال «یک لقمه نان» هستند و به ورزشگاه نیامدند یا تبلیغات رسانه ای خوب نبود؟ چه اتفاقی باید بیفتد تا تماشاگرها به ورزشگاه برگردند؟
9- این بازی بهانه ای است تا یادمان بیایم با همه داعیه معنویت مادی شده ایم و با فرهنگ خیریه فاصله گرفته ایم. این بازیکنان نامدار و غالبا ثروتمند تنها برای پروژه های خیریه رهسپار این کشور و آن کشور می شوند. کار فرهنگی با شعار و ادعا انجام نمی شود. در جامعه مدعی معنویت اما به شدت مادی و پول زده، از این کارها ولو نمایشی در عرصه های داخلی هم باید انجام شود.
10- همه چیز تمام شد. خاطره شد.تا چند روز هنرمندها گله می کنند که چرا آنها را بازی ندادند در حالی که سفره را هنرمندها چیده بودند و فوتبالیست ها نانش را خوردند. احتمالاً کامران نجف زاده دست استکبار را در تعویضاش همزمان با سوت پایان بازی افشا کند، عکس ها دست به دست می شود و آه دود می کنیم که چرا کریمی این قدر زود چاق شد و موهای سیاه عابدزاده و لبخندهایش کجا رفت؟ ...
از همه این اتفاقات یکسری عکس و خاطره رنگ پریده می ماند و زندگی ادامه دارد. برای بازی های آینده بهتر فکر کنیم، دقیق تر کار کنیم تا دیدارهای دوستانه خاطره های پررنگ تری از حاشیه های بیهوده داشته باشد.
پس گردنی خوردن کارلوس واقعا که چقدرعقبیم.
صداوسیما بدون یک ریال هزینه برای این بازی، ویژه برنامه 90 پخش میکند و بدون صرف هزینهای، روبرتو کارلوس و سالگادو را به استودیو دعوت میکند و از رهاورد آن به آگهیهای هرثانیه 4میلیونی میرسد».آیا بخشی از این پول حق بیماران اماس و کودکان ایرانی نبود؟ ... کسی برای حرف حساب جوابی دارد؟
اگه قبول کنیم اجتماع ، فرهنگ ، جامعه کوچک،تعهدو...از خانواده است وحضور انها چقدر مفید حداقل بدور از سیاست فکرمیکردیم و زنها هم می آمدند.
نسلی که با فرناندو هیرو و فیگو و بودو ایلگنر و مارسل دزایی و عابدزاده و جواد زرینچه و ... خاطره داشت پیر و کم حوصله شده اند، دنبال «یک لقمه نان» هستند و به ورزشگاه نیامدند
سوژه بسیار تکراری و در عین حال قدیمی
سوژه بسیار تکراری و در عین حال قدیمی
هر کس یک بار ورزشگاه رفته باشه میدونه که فصای ورزشگاه اصلا مناسب یه خانم ایرانی نیست.
حرف دل زدی و باریک تر از مو دیدی
قلم خوبی بود دستتان درد نکنه به خصوص مورد 7 و 10
احتمالاً کامران نجف زاده دست استکبار را در تعویضاش همزمان با سوت پایان بازی افشا کند،
به اميد فردايي بهتر و روشن تر