صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

ماجرای 5 فردی که در ناکازاکی زنده ماندند

دوران دبیرستان من یک سال در ژاپن تحصیل کردم در آن موقع ما را به بازدید از موزه ناگازاکی بردند. اما در سال ۱۹۸۶ اتفاق اصلی افتاد؛ تانیگوچی سومیترو که آن زمان ۵۷ سال داشت برای سخنرانی به واشینگتون آمد و به صورت کاملا اتفاقی مترجم او شدم، در میان سخنرانی هایش ساعت ها با او درباره تجربه اش صحبت کردم، بعد از این نتوانستم به این موضوع فکر نکنم.
خبرآنلاین - ۷۰ سال پیش در ۱۸ مرداد؛ انفجار بمب اتمی آمریکایی ها در ناکازاکی ژاپن منجر به کشته شدن ۷۴۰۰۰ نفر شد که بیشتر آنها شهروند های عادی بودند نه نظامیان، این دومین بار بود که در تاریخ از بمب اتمی استفاده شد اما بعضی نیز پس از این فاجعه تاریخی زنده ماندند.

«زندگی بعد از جنگ اتمی» این نام کتابی است که سوزان سافارد نوشته، او زندگی ۵ نفر از بازمانده‌های جنگ جهانی دوم را دنبال کرده؛ اینکه چطور آنها با شجاعت و مقاومت خود به یک زندگی شاد رسیده اند.

سوزان از خانه اش در آریزونا در گفتگویی با نشنال جیوگرافی درباره کتابی که نوشته و بازمانده ها حرف زده است؛

کتاب شما اولین کتابیست که درباره بازمانده های ناکازاکی حرف زده است، چرا نوشتن این کتاب زمان زیادی طول کشید؟

برخی درباره هیروشیما اطلاعاتی دارند اما وقتی از ناکازاکی به آنها می گویی تعجب می کنند؛ تعداد زیادی از مردم نمی دانند که تعدادی بعد از این فاجعه زنده مانده اند. یکی از دلایل این بود که در آن زمان فقط تعدادی از افراد نظامی از وجود بمب ها خبر داشتند و کسی چه در ژاپن چه در آمریکا از تاثیرات منفی این بمب ها خبر نداشت. ژنرال های آمریکایی با قدرت تبلیغ می کردند که ژاپنی ها دارند از تاثیرات منفی بمب استفاده می کنند تا علیه آمریکایی ها تبلیغ کنند، پس به جز کسانی که به بیماری هایی مبتلا شده بودند کسی در این کشور از این که چقدر آثار رادیواکتیو تخریب کننده هستند، خبری نداشت. حتی فیزیک دان‌هایی که در رابطه با بمب اتمی تحقیق می کردند حق نداشتند نتایج تحقیقات خود را اعلام کنند. توجیه های آمریکایی ها آن قدر خوب بود که مردم آمریکایی فکر می کردند انفجار این ۲ بمب اتمی در ناگازاکی و هیروشیما جان بسیاری از آمریکایی ها را نجات داده است و منجر به تمام شدن جنگ شده است.

چه چیزی باعث شد این کتاب را بنویسی؟

دوران دبیرستان من یک سال در ژاپن تحصیل کردم در آن موقع ما را به بازدید از موزه ناگازاکی بردند. اما در سال ۱۹۸۶ اتفاق اصلی افتاد؛ تانیگوچی سومیترو که آن زمان ۵۷ سال داشت برای سخنرانی به واشینگتون آمد و به صورت کاملا اتفاقی مترجم او شدم، در میان سخنرانی هایش ساعت ها با او درباره تجربه اش صحبت کردم، بعد از این نتوانستم به این موضوع فکر نکنم.

«هیپوسنتر» چیست؟

بر خلاف تصورات، این بمب روی زمین نترکید بلکه این انفجار در ارتفاعی از سطح زمین رخ داد تا شدت و تاثیرگذاری بمب چند برابر شود، به منطقه ای که زیر این بمب بود هیپوسنتر می گویند در اینجا دما به ۳۰۰۰ درجه می رسد.

۲ تا از بازمانده هایی که در کتاب آوردی مینکو و تاینیگوچی در هنگام انفجار کجا بودند و چه اتفاقی برای آنها افتاد؟

تانیگوچی در آن زمان ۱۶ ساله بود و هنگام انفجار سوار دوچرخه اش بود، پس از انفجار از دوچرخه اش افتاد و پشت او کاملا سوخته بود. جالب است همه کسانی که در آن لحظه در اطرافش بودند، کشته شدند. اما درباره مینکو او هنگام انفجار در کارخانه بود و آوار آن کارخانه روی سر او ریخت اما به شکل عجیبی زنده ماند و پدرش او را پیدا کرد.

درباره زندگی تانیگوچی پس از انفجار هسته ای بگو.

هیچ بیمارستانی در ناگازاکی نبود، به همین دلیل پدربزرگش او را به بیمارستانی خارج ناگازاکی برد، او پس از ۴ سال و در ۲۰ سالگی از بیمارستان مرخص شد.

چرا سال های زیادی برای بازماده ها طول کشید تا داستان های خود را توضیح دهند؟

زمان زیادی بعد از انفجار طول کشید تا بازمانده ها از نظر روانی اقتصادی و جسمانی بهبود یابند، بازمانده هایی که من داستاشان را نوشتم همه هنگام انفجار نوجوان بودند، برای آنها یادآوری این فاجعه مرگ بار بسیار سخت بود. کسانی که تصمیم گرفتند صحبت کنند، دلایل شخصی داشتند.

آن ۵ نفر چه فکری درباره آمریکا می کردند؟

آنها دیگر حس بدی نسبت به مردم آمریکا نداشتند چون قبول کرده بودند انفجار بمب کار ارتش و دولت آمریکا بود نه مردم این کشور.

داستان مینکو پایان خوشی داشت زندگی اش در توکیو چطور بود؟

او بعد از انفجار تمام مو هایش را از دست داده بود و ۱۰ سال حتی از خانه بیرون نیامد، بر خلاف خواسته های خانواده اش به توکیو رفت و الان در آنجا در یک فروشگاه لوازم آرایش کار می کند، این رویای کودکیش بود.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200