روزنامه جوان نوشت:
شاعراني كه با شاهين نجفي همكاري داشته و دارند هم اكنون در ايران آزادانه به فعاليت ميپردازند. اشعاري كه خواننده ملحد فراري خوانده و در آنها به مقدساتي چون جايگاه ائمه توهين كرده است، زاييده ذهن شاعراني است كه هماكنون در كشور فعاليت دارند و به يمن جريانهاي رسانهاي خاص از آنها، شاهد گسترش فعاليتهاي مشكوك فرهنگي و هنريشان نيز هستيم.
اخبار مربوط به بازداشت برخي از شاعران و ترانهسرايان در سالهاي گذشته، مدتهاست به ابزاري براي عرضاندام و شهرت اين افراد شده است. يغما گلرويي يكي از شاعراني است كه سابقه طولاني همكاري با خوانندگان ساكن لسآنجلس و البته همكاري و دوستي نزديكي نيز با شاهين نجفي دارد. اين شاعر و ترانهسرا در سايت شخصي خود مينويسد كه چند بار به همراه تعداد ديگري از ترانهسرايان به اتهام كار با خوانندگان خارج از ايران بازداشت شده و در دورههاي مختلف و به بهانه كارهاي اجتماعي خود در ايران ممنوعالفعاليت بوده است. برخوردهاي مقطعي با فعاليتهاي افرادي چون گلرويي و سيدمهدي موسوي تنها باعث شده كه آنها و شاعران هممسلكشان در اذهان برخي از افراد به عنوان قهرمانان پوشالي خودنمايي كنند و اين شبهه به وجود آيد كه آيا جريان تساهل فرهنگي در داخل كشور راه را براي همكاري با ضدانقلاب خارجنشين باز گذاشته است.
همين امر نيز مسير را براي افرادي ماجراجو كه سر سوزن ذوق هنري نيز دارند، باز ميكند تا در راهي كه امثال گلرويي باز كردهاند، پاي گذارند. وقتي گلرويي آزاد است كتاب شعر منتشر كند، نمايشگاه عكس بگذارد و در افتتاحيهها سخنراني كند، مسلم است كه تبليغي براي سايرين ميشود كه ميتوان هم معارض بود هم از همه حقوق برخوردار بود. در اين شرايط تكليف كساني كه به هنجارهاي اجتماعي پايبند بودهاند، چه ميشود؟!
يكي از پاسخهاي مستعمل و نخنما شده مديران فرهنگي به اين سؤال همانا واژه «جذب حداكثري» است كه در لواي آن شاهد انواع و اقسام فعاليتهاي مشكوك و غيرمعقول فرهنگي و هنري هستيم. به دليل عدم تعريف حدود و ثغور «جذب حداكثري» در اذهان مديران متساهل فرهنگي كشور، روزي بايد شاهد اين باشيم كه خواننده زيرزميني را روي عرشه كشتي نظامي آورده و از او به عنوان «پرچمدار انرژي هستهاي» استفاده كنند و از سوي ديگر همكاران خواننده ملحد آزادانه افكار مسموم خود را منتشر كنند.