ارسلان خلعتبری در همان صفحه کتابش میافزاید: «... دکتر محمدعلی ملکی وزیر بهداری کابینه دکتر مصدق ضمن صحبت در قطار ترن... که همسفر بودیم
شرق/ فریدون مجلسی- تحلیلگر روابط بینالملل
تیم مذاکرات هستهای که با پشتگرمی به رأی اکثریت صلحطلب ملت ایران، از سطوح عالی نظام مأموریت داشت لغو تحریمهای هستهای را به سرانجام برساند و تهدیدهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی علیه مردم و کشور را از میان بردارد، با سربلندی در آخرین ثانیهها در وقت اضافی با دریافت حداکثر امتیاز به توافق دست یافت. اکنون طبق برنامه در قدم بعدی، این مسئله به شورای امنیت ارجاع شده است.
آنچه به دست آمده تا به اینجا، اسرائیل و عربستان و دلواپسان دستراستی آمریکایی را گیج و منگ کرده است. با توجه به توافق قبلی اعضای اصلی شورای امنیت انتظار میرود توافق وین درباره تحریمهای اقتصادی و بازرگانی ایران به اتفاق آرا تصویب و وارد مرحله اجرائی شود.
اما هنوز برخی نداهای دلواپسانه به گوش میرسد که علاقهمند به استفاده از واژگانی تاریخی برای توصیف آن هستند. قطعنامههای همین شورای امنیت که ایران را گرفتار خسارات قابلتوجهی کرد، زیانبخشتر از «قرارداد ترکمانچای» بود. البته همین قطعنامهها توسط دولت موردعلاقه تندروها، «کاغذپاره» نامیده شد.
«موافقتنامه وین» در واقع باطلالسحر تحمیل تحریمهای ترکمانچایی است. «ترکمانچای»، وضعیتی است که در آن «دکل» دریایی نفت با بارش گم میشود و سر از جیب دیگران درمیآورد. ترکمانچای، به شرایطی گفته میشود که فرودگاه قشم با برج مراقبتش به فروش میرسد و در روز آخر نمایشگاه بینالمللی به شکلی عجیب پیشکش میشود. وضعیت ترکمانچایی آن زمان خود را نشان میدهد که تهمانده خزانه دولت نیز در روز آخر جارو و به حساب دانشگاه توهمی رئیس دولت وقت هدیه میشود و صدا از هیچ دلواپسی برنمیآید.
دیده میشود که برخی محافل شناختهشده، ظریف و تلاشهای او و تیم مذاکرات هستهای را به تلاش مرحوم دکتر مصدق در قضیه ملیکردن صنعت نفت مقایسه میکنند.
دو مسئله از لحاظ ماهیت بههیچوجه قابل مقایسه نیست. نفت در آن زمان تنها منبع درآمد ارزی محسوب میشد و شرکت نفت انگلیس رفتاری ناعادلانه داشت و نهفقط مورد حمایت ملت ایران بلکه مورد حمایت جهانیان بود. اما شباهتی شکلی میتوانست وجود داشته باشد که خوشبختانه منتفی شد.
شباهت شکلی در این بود که ملیشدن نفت بهتنهایی درد ایران را دوا نمیکرد و بهرهبرداری و فروش نیز مهم بود. موضوع این بود که مرحوم مصدق، نفت ایران را غیر قابل جایگزین میپنداشت و احساسات ملی دیگران نیز پررنگ بود. در آن مقطع توانایی و امکانات فنی و مهندسی کشور، پاسخگوی بهرهبرداری و فروش نفت نبود و هزینههای پرسنلی و نگاهداری نیز به این هزینهها افزوده میشد.
در آن زمان برای خروج ایران از بنبست، راهحلهای مناسبی پیشنهاد شد و به مرحله تفاهم نیز میرسید که ناگهان مخالفت میشد و مذاکرات به درازا میکشید. در واقع مذاکرات تیم مرحوم دکتر مصدق، رنگ مذاکره برای بهتوافقنرسیدن پیدا کرده بود و به بنبست رسید
. ارسلان خلعتبری مشاور مصدق در بسیاری از امور حقوقی در صفحه ٣٩٧ خاطرات خود با اشاره به ورود بانک جهانی و راه حل موقت برای مدیریت بانک جهانی مینویسد: «سناتور صدیق اعلم و... به ملاقات مصدق رفتند... مصدق هم نصایح آنان را پذیرفت و پیشرفتی در مذاکرات حاصل شد و حتی همه موضوع قرارداد بانک را خاتمهشده میدانستند اما ناگهان ورق برگشت؛ اعلام شد که مذاکرات شکست خورده است که برخلاف انتظار بود».
ارسلان خلعتبری در همان صفحه کتابش میافزاید: «... دکتر محمدعلی ملکی وزیر بهداری کابینه دکتر مصدق ضمن صحبت در قطار ترن... که همسفر بودیم... گفت: قرارداد در هیأت دولت مطرح شد و همه از خاتمهیافتن آن خوشحال شدیم و با آن موافقت کردیم ولی دکتر مصدق گفت باید با عدهای از همکاران خودش هم مشورت بکند. آنگاه از اتاق خارج شد و بعد از چندی برگشت و اظهار نمود که همکاران موافقت نکردند و علت شکست مذاکرات مربوط به مشورت با آن عده بود که طرف شور قرار گرفته بودند... به هر حال دکتر مصدق بهترین فرصت را برای حل مشکل نفت در اثر اشتباه از دست داد».
بهنظر میرسد در آن مقطع برخی افراد، مصدق را نیز درباره اولویتهای منافع ملی دچار تردید میکردند. تیم مذاکرهکننده هستهای دکتر ظریف با سرسختی کار را پیش برد و در عین حال، فرصت را از دست نداد و موفق شد. درحالیکه مرحوم مصدق در مرحله دوم کار خود به نتیجه لازم نرسید و دولت او، در ٢٨ مرداد ٣٢ سقوط کرد.