عصر ایران- 34 سال پس از سوء قصد به جان آیت الله سید علی خامنه ای در ساعتی پس از نیمروز شنبه 6 تیر 1360 در مسجد ابوذر تهران، همچنان بر سر این که این ترور- خوشبختانه نافرجام- کار گروه «فرقان» بوده یا سازمان منافقین (مجاهدین خلق) یا عواملی دیگر، اختلاف نظر وجود دارد.
حمید روحانی (زیارتی) در کتاب «نهضت امام خمینی» از این ترور با عنوان آخرین عملیات تروریستی گروه فرقان نام میبرد و در مقابل کسانی هم به «منافقین» نسبت میدهند.
در نوشته ها یا گفته های دیگران نیز در انتساب ترور امام جمعه تهران و نماینده وقت امام در شورای عالی دفاع به گروه فرقان این دلایل آورده میشود:
اول این که بر روی جداره داخلی ضبط صوتی که مواد منفجره در آن تعبیه شده بود با ماژیک قرمز نوشته بودند: « عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی». – [سایت khamenei.ir روزنامه همشهری- شماره 4586]
دوم این که سازمانی که انفجار بزرگ 7 تیر 60 در مقر حزب جمهوری اسلامی در 36 ساعت بعد را تدارک دیده باشد هرگز یک روز قبل دستگاه های امنیتی را حساس نمیکند و عاملان دو حادثه در کمتر از دو روز یک گروه نمیتواند باشد.
خصوصا این که چنانچه ترور به هدف میرسید طبعا آن برنامه لغو میشد و فضای سیاسی تغییر میکرد و آن جلسه چه بسا هیچ گاه برگزار نمیشد از این رو منطقا نمی توان پذیرفت که ترور 6 تیر مسجد ابوذر و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی کار تشکیلات واحدی باشد.
نخستین عمل جراحی را دکتر محجوبی در بیمارستان بهارلو انجام داد. ادامه درمان اما در این بیمارستان میسر نبود و به بیمارستان قلب منتقل شدند. (بیمارستانی که شهید رجایی هم به عیادت امام جمعه تهران رفت و دو ماه بعد نام همان بیمارستان به شهید رجایی تغییر یافت). تصویر، مربوط به نخستین مصاحبه در بیمارستان قلب است.
مهم ترین نشانه آن سوء قصد در بدن مقام معظم رهبری دست راست ایشان است که بیشترین آسیب را دید خاصه این که قاعدتا آیت الله خامنه ای نیز به عنوان عضو ارشد و یکی از موسسین حزب جمهوری اسلامی و در عین حال مدیر مسوول روزنامه ارگان حزب جمهوری اسلامی به جلسه یکشنبه شب ( 7 تیر 60) حزب در دفتر مرکزی آن دعوت شده بود و میتوانستند نیت خود را 36 ساعت بعد عملی کنند نه آن که یک روز زودتر این کار را انجام دهند و حساسیت ها را برانگیزانند. هر چند که متاسفانه تشکیلات امنیتی حساس نشدند و جلسه حزب در همان ساعت تشکیل شد و فاجعه ای ملی را رقم زد.
دلیل سوم این که فرقان به لحاظ تشکیلاتی انسجام مجاهدین (منافقین) یا گروه های مسلح دیگر را نداشت و نوع ترور نشان می دهد کار افراد کاملا حرفه ای نبوده است. در کارنامه فرقان ترورهای نافرجام دیگر نیز دیده می شود مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی در خرداد 58 یا آیت الله سید رضی شیرازی (امام جماعت مسجد شفای یوسف آباد تهران که نسبشان به میرزای شیرازی میرسد) در شهریور همان سال و ترور آیت الله خامنه ای در این روز را از این منظر می توان در این سیاهه قرار داد.
در مقابل کسانی که این ترور را به فرقان نسبت نمیدهند و کار منافقین میدانند، نیز استدلالاتی دارند. اول و مهمتر از همه این که اکبر گودرزی سرکرده فرقان در 18 دی 1360 بازداشت و مدتی بعد اعدام شده بود و عملا گروه فرقان فروپاشیده بود و ترور خاصی در سال های 59 و خصوصا 60 انجام نداده بود تا ناگهان در 6 تیر همان سال فعال شده باشد.
استدلال دوم این که فرقانی ها چون دچار سوء برداشت از اندیشه های دکتر شریعتی بودند کسانی را هدف قرار میدادند که با شریعتی زاویه داشتند مانند استاد مطهری و نه روحانی و خطیبی که به دوستی با شریعتی شهره بود.
استدلال سوم همان است که روزنامه کیهان روز بعد و صبح 7 تیر 60 نوشت: «از هر کس و هر دسته ای که می پرسیدیم مردم بلافاصله پاسخ می دادند که این کار، کار جنبشی هاست... عمو حسین گفت: مگر در نماز جمعه این هفته شرکت نکردید؟ در آنجا آقای خامنه ای به سران مجاهدین گفت شماها را خوب می شناسیم. شماها کار آمریکا را آسان کردید... »
این نکته هم مطرح می شود که آیت الله خامنه ای در طول هفته در جبهه ها به سر می برد و آخر هفته برای اقامه نماز جمعه به تهران باز می گشتند و معمولا شنبه ها به جماران میرفتند و گزارش جنگ را به امام میدادند و یکشنبه ها به جبهه برمیگشتند و بر این اساس به احتمال زیاد به جلسه یکشنبه شب نمیرفتند خصوصا این که موضوع نشست «تورم» بوده و در ساعات آخر به «انتخابات ریاست جمهوری» تغییر میکند. از این رو ایشان را یک روز قبل تر هدف قرار دادند.
مهم ترین دلیل کسانی که ترور 6 تیر را کار جنبشی ها ( مجاهدین / منافقین) میدانند اما خاطرات معاون وقت دادستانی کل انقلاب در خاطرات خود است که از یکی از اعضای این سازمان به عنوان عامل اصلی یاد میکند.
این که دقیقا مشخص نشده ترور آیت الله خامنه ای کار فرقان بوده یا کارکسانی که در آن زمان به «جنبشی» مشهور بودند و بعدتر «منافقین» خوانده شدند یا هر گروه مسلح دیگر شاید به این خاطر هم باشد که پس از این سوء قصد نافرجام چنان توفانی از ترور مقامات در همان تابستان 60درگرفت که خود مجروح این حادثه نیز به جای پی گیری پرونده شان در گیر موضوعات دیگر شدند.
در همان تابستان و در سه ماه رییس دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، 27 نماینده مجلس، 4 وزیر و شماری از مدیران اجرایی و در مرداد ماه چند نماینده دیگر و در شهریور ماه دومین رییس جمهوری به همراه نخست وزیر و دومین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و بعدتر دادستان کل انقلاب ترور شدند و چون در همه آنها غیر فرقان متهم بود صحبت از فرقان، دیگر موضوعیت نداشت و به تاریخ پیوسته بود.
خود مقام معظم رهبری که در آن زمان امام جمعه تهران و نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند نیز در 17 تیر 1360 به جای سخن گفتن درباره ترور خودشان چنین گفتند:
«چند روز است که از حوادث جدیدی مطلع شده ام. تا این مدت بی خبر بودم و به من نگفته بودند. یکی حادثه انفجار در محل حزب جمهوری اسلامی است و 72 نفر ازشایستگان و در راس آنان آیت الله بهشتی به شهادت رسیدند... خود این که کار، حالا کار کیست من کاری ندارم. کار مجاهدین است؟ کار طرفداران بنی صدر است؟ برای من این مهم نیست. نفس عمل مهم است که نشان دهنده عجز دشمن است. دشمن، دشمن جهانی ما به وسیله یک گروه داخلی یک فاجعه این طور پلید را سازمان دهی می کند. اما نشان از عجز دشمن دارد...»- [روزنامه جمهوری اسلامی 18 تیر 1360]
این سخنان نشان می دهد که حتی درباره 7 تیر هم دغدغه ایشان این نبوده که کار کیست و دشمن خارجی را آمر می دانند و می توان حدس زد که درباره 6 تیر نیز چنین حساسیتی را ابراز نکردند.
34 سال پس از آن واقعه البته در روایت های رسمی به «منافقین» نسبت داده می شود در حالی که کسانی مانند حمید روحانی چنان که گفته شد از این ترور به عنوان آخرین ترور فرقان یاد می کنند.
گروهی که عملا از بین رفته بود و اگر هم کار آنان بوده باشد یکی از بقایا احتمالا در اقدامی شخصی و انتقام جویانه دست به این کار زد و همچنان مشکل است بپذیریم کسانی که یک جنایت دسته جمعی در روز بعد را تدارک دیده بودند ندانند که حساسیت های امنیتی با این ترور برانگیخته می شد.
احتمال دیگر نیز این که کسانی بدون مرکزیت واحد تصمیم به حذف چهره های موثر گرفتند و یکی آیت الله خامنه ای در مسجد ابوذر را هدف گرفت و دیگری آیت الله بهشتی را در دفتر حزب و دیگران نیز چهره های دیگر را و احتمالا دستور کلی گرفته بودند و هر یک برنامه خود را دنبال می کرد.